مزدکیان در ایران و جهان
مزدک ، پسر بامداد (شهره به مزدکِ بامدادان یا مزدک پور بامداد) بود، در مورد مزدک اختلاف نظر وجود دارد. عدهای او را اهل فسا و تعدادی او را اهل استخر فارس میدانند. ولی اکثر مورخین زادگاه وی را نیشابور میدانند، از جمله طبری. درگذشته او در ۵۲۴ یا ۵۲۸ پس از میلاد بود. وی در نیمهٔ قرن پنجم میلادی یکی از نهضتهای اجتماعی در ایرانِ زمانِ ساسانی را ایجاد کرد . مزدک در زمان حکومت قباد یکم ساسانی آیین خود را منتشر کرد . مزدک کسی است که در روزگار قباد ، پدر انوشیروان، ظهور کرد، و قباد را به مذهبش فراخواند و قباد دعوت او را اجابت کرد. و انوشیروان بر خواری و افتراء او آگاهی یافت، پس او را طلب کرد، او را یافت، او را کشت. مزدکیه جنبش مذهبی گنوستیک با مفاهیم قوی اجتماعی بود که در دوران حکومت قباد (۴۸۸- ۵۳۱ میلادی)، خیزشهایی انقلابی در ایران به وجود آورد که ماهیتی سوسیالیستی داشتند، ولی در پایان حکومت قباد، عمدتاً در نتیجهٔ کوششها و اقدامات انوشیروان، پسر و جانشین قباد، به طرزی وحشیانه سرکوب شدند. این جنبش پوپولیستی و مساواتخواهانه، در حادترین شکل خود منادی توزیع منصفانهٔ ثروت و شکستن یا کاستن از موانعی بود که برای تمرکز مالکیت و زنان در دستان طبقات دارای امتیاز ایجاد شده بودند. صعود سوسیالیسم و کمونیسم در اروپا علاقهٔ ویژهای به تاریخ این جنبش برانگیخت و مزدکیان در صد سال اخیر مورد توجه قابل توجهی بودهاند. اولین تلاش مهم برای مطالعه سازمان یافتهٔ این فرقه را ت. نولدکه انجام داد که منابع یونانی، سریانی، عربی و فارسی را گردآورد و واقعیات اساسی در خصوص تاریخ این جنبش را بیان کرد. مطالعهٔ او مبنایی برای همهٔ پژوهشهای بعدی بوده است؛ او بر ذات مذهبی جنبش تأکید کرد و قباد را شاهی مصمم و سیاستمداری توانا تصویر کرد که به مزدکیه گرایش داشت، ولی نه به عنوان آیین بلکه با هدف مهار کردن قدرت اشراف و روحانیون. گفته میشود جنبش مزدکی را زرادشت (یا زردشت) فرزند خرگان، موبد یا موبد موبدان فسا در فارس بنیاد نهاد که پیروانش زرادشتکان خوانده میشدند، کریستینسن این زرادشت را با یک مانوی به نام بوندس یکی می داند که به گفتهٔ مالالاس در عهد دیوکلتیان به روم آمد و آموزههایی مغایر با اکثریت مانویان داشت و به ایران رفت تا آموزهاش را بگستراند. فرقه او «درست دینان» (τῶν Δαρισθενῶν) یعنی دارندگان دین درست خوانده میشد و مالالاس میگوید که خود قباد درست دین (ὁ Δαράσθενος برای ὁ Δαρίσθενος) بود. کریستینسن بوندس را لقبی افتخاری برای زرادشت (از فارسی میانه bwyndk) به معنای بسیار محترم می داند و مزدکیه را یک فرقه مانوی اصلاحی در نظر میگیرد. به هر حال، کالیما، زرادشت و بوندس را افرادی متفاوت می داند و یارشاطر زرادشت را در قرن پنجم میلادی قرار میدهد. بنا بر آریگونی، بوندس شکل اشتباه بودس و نتیجتاً نوعی بازشخصیت بخشی ساختگی به بودا است. یارشاطر معتقد است تأسیس جنبش زرادشت شاید همزمان با پایان هزارهٔ زرتشت بوده باشد که برخی مخاسبات آن را در پایان قرن چهارم یا شروع قرن پنجم میلادی می داند. شاید هم آموزهای باشد که ادورباد مارسپندان با آن می جنگیده، کسی که در عهد شاپور دوم که در معرض آزمون گذر از آتش قرار گرفت. به نظر میرسد منشأ این جنبش بیشتر زرتشتی بوده باشد تا مانوی، گرچه ویژگیهای گنوستیکی به خود گرفته که بدان پیوستگی به مانویت میدهد. شاید به عنوان تلاشی برای مردمی کردن مزداییسم و گستراندن آن به عنوان شکلی غیر نخبه گرایانه که بتواند موانع طبقاتی را برطرف کرده و عموم مردم را جذب کند شروع شده باشد. در متن اوستای موجود، حمایت از سهیم شدن مساوی ثروت، زنان، و خرد وجود دارد، مثلاً در وندیداد چهار. ۴۴ «اگر همدینان (همودینا)، برادران و دوستان پول، همسر (زن)، یا خرد بخواهند به آنی که پول میخواهد باید پول داده شود، به آنی که زن میخواهد باید زن داده شود تا ازدواج کند، به آنی که خرد میخواهد باید کلام مقدس آموزش داده شود.» ابن ندیم خرمیهٔ اولیه (مزدکیان) را فرقهای زرتشتی که مزدکی قدیمی بنا نهاده توصیف میکند، که پیروانش را امر کرد از لذایذ زندگی لذت ببرند، خواسته شان برای خوردن و آشامیدن را با روح برابری ارضا کنند، از سیطره بر یکدگر خودداری کنند، در زنان و خانواده سهیم شوند، سعی کنند کردار نیک کنند، از خونریزی و آسیب رساندن به دیگران خودداری کنند و مهمان نواز باشند. در دورهٔ قباد، جنبش زرادشت به رهبری مزدک، فرزند بامداد، که ابن ندیم او را مزدک جوانتر میخواند احیا شد. بنا بر طبری، او اهل مضربه در نزدیکی کوت العماره امروزی بود، گرچه وزندوک آن را در خوزستان می داند. استخر و تبریز هم به عنوان زادگاه مزدک ارائه شدهاند. گفته میشود موبد بوده و کریستنسن او را با ایندرازار روحانوی مانوی یکی می داند، کسی که مالالاس میگوید توسط شاه ایران در حدود ۵۲۷ کشته شده. ایندارازار (ایندازاروس در تئوفون) را نولدکه اندرزگر (پند دهنده) تفسیر کرده؛ کلیما بیان کرده نام درست آن را ویندارازار می داند و حدس زد اگر مزدک یک لقب بوده باشد این نام واقعی او بوده است. رشته فجایعی که در اواخر قرن پنجم رخ دادند، منجر به افزایش تنگدستی و بروز انتظارات آخرالزمانی شد. ایران طی حکومت فیروز دچار یک دوره هفت سالهٔ خشکسالی و قحطی شد. شکست از هفتالیان در ۴۸۴ پرداخت خراج به انان را به ساسانیان تحمیل کرد. هفتالیان و جنگهای درون دودمانی هم ضربات شدیدی بر اشراف نظامی وارد کرد و قابلیت انان برای نگهداری جایگاه ممتازشان را تضعیف کرد. شاید منفعت مشترک شاه و مردم در کاهش قدرت اشراف بزرگ باعث شده باشد قباد خود را زاردشتی بداند. او شاید این جنبش را چون پایگاهی احتمالی برای حمایت گسترده علیه اشراف دیده باشد، و برنامهٔ آن را چون ابزاری برای بازگردانی پادشاهیش از طریق دگرگونی آن می دیده است. نولدکه قباد را حکمرانی توانا و پرقدرت نمایاند، که مزدکیه را با انگیزههایی صرفاً سکولار، چون ابزاری برای کاستن از قدرت اشراف و روحانیون مورد استفاده قرار داده است. کریستینسن استدلال کرد که قباد نوکیشی صدیق و فرمانروایی نوعدوست بود که اعتقاد مذهبی و خواست رفاه بندگانش به او انگیزه میداد. پگولفسکایا قباد را یک مزدکی صدیق می دید تا یک فرمانروای تیز و زیرک. کلیما توصیف «نوعدوستی» کریستنسن از قباد را بر معنای رفتار او در جنگها رد میکند، گرچه منبعی عربی داری سوگیری خصمانه میگوید که قباد، به عنوان یک زندیق، از خون ریختن میهراسید. گرچه راهی برای مطمئن شدن وجود ندارد، به احتمال زیاد ترکیبی از منافع سیاسی و باور مذهبی به قباد انگیزه می داده است. تا جایی که میتوان از منابع متأخرتر آموزههایی را که به مزدک نسبت داده میشود بازسازی کرد، به نظر میرسد او از برخورداری از چیزهای مادی به اعتدال، و یک نظم اجتماعی و اقتصادی صلح آمیز، مساوات خواهانه و غیر رقابتی حمایت می کرده است. مسکویه میگوید که مزدکیه «پیروان عدل» (العدلیه) خوانده میشدند و گاهی با فرقهٔ مساوات خواه گنوستیک Carpocratians که آنها هم خواهان عدالت اجتماعی بودند مقایسه میشدند. بنا بر الثعالبی، مزدک آموزش میداد که خدا برای زندگی ارزاقی برای مردم روی زمین قرار داده است که مردم به طور مساوی بین خود تقسیم کنند و به هیچ کس بیش از سهم خود نمیرسد. ولی مردم به یکدیگر احترام نگذاشتند و سعی کردند سیطره پیدا کنند؛ اقویا ضعفا را شکست داده و ابزار زندگی و مالکیت را به انحصار در آوردند. لازم بود که از غنی گرفته شود و به فقیر داده شود تا همگان در ثروت مساوی شوند. هرکس از املاک، زنان یا کالاهای بیشتری برخوردار است نسبت به آن حق بیشتری از دیگران ندارد. در اثر فردوسی، گفته میشود مزدک آموزش می داده که ثروت و زنان باید تسهیم شوند تا بر پنج دیو حسد، خشم، انتقام، نیاز و آز که انسانها را از درستی باز میدارد فائق آمده شود.
به نظر میرسد این در تکذیبیهٔ یک فرقه گرا که شریک شدن زنان و اموال را به عنوان درمانی برای احساسات پیشنهاد میکند در دینکرد بازتاب یافته باشد. چنین دیدگاه مثبت، نخبه ستیزانهای در قبال مالکیتهای مادی، اگر قابل اعتماد و موثق باشد، نمیتواند ریشهٔ مانوی داشته باشد. کریستینسن از آنجا ریشهٔ مانوی مزدکیه را تأیید کرد که آنان در منابع یونانی مانوی خوانده میشوند. شاید دشمنانشان در ایران آنان را به مانویت متهم کرده باشند، و مالالاس صرفاً این تهمت را تکرار کرده باشد یا نامی را برای این فرقهٔ ایرانی مورد استفاده قرار داده باشد که می شناخته. استدلال کلیما که مزدک از آن جا که در ایران بوده باید از ترمینولوژی مزدایی به عنوان وسیلهای برای ارتباط جمعی پروپاگاندای خود بهره می برده مبتنی بر این فرضیه است که مزداییسم در ایران قرن پنجم از نظر جغرافیایی و اجتماعی به طور یکنواخت پراکنده بوده است. ولی این محل تردید است که طبقات پایین در قرن پنجم از پیش مزدایی بودهاند؛ به نظر میرسد بیشتر مزدکیه وسیلهای برای پراکندن آموزهٔ مزدایی در بین آنان بوده است. پوچ مزدکیه را اصلاح خوشبینانهٔ مانویت می داند، ولی چنان که یارشاطر اشاره میکند، بیشتر منابع مزدکیه را اصلاح دین زرتشتی می دانند. ویژگی آن چه دربارهٔ آموزهٔ مزدک شناخته شده است دوگانهگرا و گنوستیک است تا به طور خاص مانوی. عناصر گنوستیکی که ادعا میشود مبنایی برای پیوستگی بین مزدکیه و مانویهاند عبارتند از صلح دوستی، زهد، اعتقاد به سرنوشت، تفسیر باطنی، رد مراسم مذهبی از منظر مخالفت با اخلاق مرسوم. ممنوعیت خونریزی در زمینهٔ پیمان اجتماعی ظاهر میشود و لزوماً صلحدوستانه یا گیاهخوارانه نیست. تنها مبنای دیگر برای ادعای زهد در مزدکیه تفسیری خصمانه از وندیداد است، iv. ۴۹ میگوید که مزدک، پسر بامداد، تماماً خود را خورد ولی دیگران را مجبور به گرسنگی و مرگ کرد .
فرقه های مزدکی
مزدکیان را در فرقههای متعدد معرفی میکند از جمله: کودکیان ، ابوسلیمان ، ماهانیان و سپیدجامگان . و کودکیان در نواحی اهواز فارس و شهر زور هستند و دیگران در نواحی سغد، سمرقند و چاچ و ایلاق هستند .
ظهور آیین مزدک
مذهب مزدک را اشتقاقی از مانویت دانسته اند. مزدک در عهد قباد پدر انوشیروان مدعی نوعی رهبری مذهبی شد و قباد در ابتدا از روی عقیده و علاقه یا به عنوان یک نقشه سیاسی برای کوباندن طبقه اشراف و روحانیون زردشتی به او گروید و کار مزدک سخت بالا گرفت، ولی به فاصله اندکی در همان زمان قباد به دستیاری فرزندش انوشیروان و یا در زمان سلطنت خود انوشیروان مزدکیان قتل عام شدند و از آن پس به صورت یک فرقه سری در آمدند. مزدکیان در دوره اسلام نیز لا اقل تا دو سه قرن وجود داشته اند. در دوره اسلام نهضتهای ایرانی ضد خلافت و احیانا ضد اسلامی را غالبا مزدکیان رهبری می کرده اند. به همین جهت زردشتیان با آنها همراهی نکرده، با مسلمین علیه آنها همکاری می کردند. می گویند بانی اصلی آیین مزدکی مردی زردشت نام از اهل فسای شیراز بود و به نوعی مانویت دعوت می کرد مخالف کیش رسمی مانوی. این مرد دعوت خود را در روم ظاهر کرد و سپس به ایران سفر کرد و به دعوت پرداخت. در روم این شخص به نام «بوندس» معروف بوده است. کریستن سن پس از ذکر مطلب بالا می گوید: «بنابراین دین مزدک همان آیین «درست دین» است که «بوندس» انتشار داد . بعید نیست که حقیقتى تاریخى نهفته باشد. چه ، اتوکیوس هم قصه قحط سالى را نقل کرده است . فقرى که بر اثر این بلیه بوجود آمد، تقسیم غیر عادلانه ثروت را در جامعه ایرانى به سود مقامات مؤ ثر و مقتدر که طبقه ممتاز بودند، برقرار کرد. ممکن است این وضع به مردم ستم کشیده جراءت بیشترى داده و شاه را به اصلاحات جسورانه اى برانگیخته باشد. قباد پیرو مزدک شد و طبق دستور او عمل کرد. منابع معاصر قباد بر این قضیه هم – داستان اند. منابع بعدى بر این نکته تکیه دارند که قباد در رابطه با اشترک زنان قوانینى را وضع کرد. استیلتس مى گوید قباد فرقه زردشتگان را دوباره برقرار کرد، این فرقه هواخواه آن بودند که کلیه زنان باید در دسترس همگان بالاشتراک قرار گیرند. اگر چه این قول با اقوال دیگران فرق دارد. معلوم نیست قوانین جدید قباد در رابطه با ازدواج چگونه بوده است . هیچ منبعى نمى گوید که قباد ازدواج را منسوخ کرده باشد؛ زیرا چنین تصمیمى در عمل غیر قابل اجرا مى باشد. شاید او با وضع قوانین جدید یک نوع ازدواج آزادترى برقرار کرده باشد و شاید در بعضى از عناوین فقه ساسانى در باب مناکحات و رفع بعضى از قیودات آن کوشیده باشد؛ چنان که بر طبق مقررات آن عصر، مرد مى توانست زن یا یکى از زنان و حتى زن ممتاز خود را به مرد دیگرى که بدون تقصیر یعنى با وجود نداشتن مال به ازدواج محتاج باشد، بسپارد تا این مرد از خدمات آن زن استفاده کند. در هیچ یک از منابع دوره قباد ذکرى از قوانین او در رابطه با اشتراک اموال به میان نیامده است . فقط در خوذاى نامک از چنین اقدامى سخن رفته است . اگر چه این امر ممکن است تا اندازه اى حقیقت داشته باشد، ولى این بدعتها آنقدر مهم نبودند که نظر ناظرین سریانى و بیزانس را جلب کند. ممکن است این اقدامات در رابطه با وضع مالیاتهاى فوق العاده براى اغنیا و توانگران باشد در جهت بهبود زندگى فقرا و… و نیز آمده است که چون در زمان قباد قحط سالى شد و اکثر مردم در مضیقه بودند، مزدک اجازه خواست که با قباد مذاکره کند و از او پرسید اگر فردى داروئى براى علاج بیمارى داشته باشد و در اختیار بیمار نگذارد، چه مجازاتى دارد؟ شاه گفت باید کشته شود. روز بعد مزدک عده اى از مردم گرسنه را به اطراف کاخ قباد دعوت کرد و گفت بیائید تا من نیازمندى شما را چاره کنم . مزدک بار دیگر با قباد ملاقات کرد و سؤ ال دیروز را تکرار کرد و جوابى همسان شنید. مزدک نزد مردم آمد و گفت : بروید از هر مالى که مى توانید مصرف کنید، زیرا همه فرزندان آدم در اموال با یکدیگر شریکند. مردم به منازل پول داران ریخته و غارت کردند. قباد مزدک را احضار کرد و علت را پرسید. مزدک گفت : به دستور شاه این کار را کردم . و پاسخ شاه را یادآور شد. برخى منابع تاریخ مزدک را متهم به شعبده بازى و سحر کرده اند که او به این وسائل قباد را فریب داد. کریستن سن در پاسخ به این اتهامات مى گوید منابع تاریخى نشان مى دهند که قباد از روى اعتقاد پیرو مزدک شد. نُلدِکَه تاءکید مى کند که قباد پادشاهى نیرومند بود و سخت با اراده . او دو مرتبه در شرایط بسیار بحرانى تاج و تخت از دست رفته اش را بدست آورد. او به امپراطورى روم ضرب شستى مهم نشان داد. بنابراین ، به گفته نلدکه گرویدن قباد به آئین مزدک فقط براى درهم شکستن قدرت اشراف بوده است . منابع تاریخى عصر قباد نشان نمى دهند که وى فردى مزّور و داراى خصائل ماکیاولى بوده باشد. حتى دشمنان قباد اشاره به این خصائل منفى نکرده اند. منابع نشان مى دهند که قباد از روى ایمان و اعتقاد به مزدک گروید. قباد تحت تاءثیر مزدک اصلاحات مهمى در کشور کرد و به وضع فقرا رسیدگى نمود. مورّخان همگى بر این متفق اند که آنچه در دره قباد اتفاق افتاد، با نظام طبقاتى – اشرافى ساسانى در تضاد مطلق بود. و کلیه عناصر امپراطورى از این انقلاب بى سابقه تاریخى ناراضى بودند. قباد قلبا به مزدک معتقد بود و در ظاهر از مزدکیان حمایت نمى کرد. او از سوى موبدان به الحاد متهم شد. قباد با آنهمه رنجى که کشیده بود، هم چنان بر اعتقاد مزدک بود. فرزند قباد، انوشه روان ، به قتل مزدک و مزدکیان همت گماست . در منابع عربى اتهامات بر مزدک به صورت شرم آورى مطرح شده است . عبدالجبار مى گوید: ویژگى مزدک گرائى نسبت به آئین عادى این است که مزدکیها معتقد بودند که نور با اراده کار مى کند، در حالى که ظلمت کورکورانه در کوشش است . عناصر ترکیب کننده جهان ، آب و خاک و باد و آتش است . بنظر مزدک آفریدگار جهان بوسیله حروف بر جهان فرمانروائى مى کند و از این رو هر کس راز این حروف را دریابد، به بزرگترین نیروها دست مى یابد و اسرار ازل را مى فهمد… مزدک گرائى بشدت سرکوب شد. آئین مزدک در جهان اسلام مدتى به نامهاى دیگر زنده بود… برخى فرقه هاى مذهبى در اسلام از اندیشه هاى مزدک سخت متاءثر بوده اند .
آداب و عقاید و نحوه زندگی مذهب مزدکی
دین مانوی نظر آداب و مقررات، بر نوعی زهد و بدبینی به حیات و زندگی مبتنی بوده است. کریستن سن در کتاب ایران در زمان ساسانیان می گوید… نزد این طایفه (مزدکیان)، چنانکه نزد مانویه، اصل آن است که انسان علاقه خود را از مادیات کم کند و از آنچه این علاقه را مستحکمتر می سازد اجتناب ورزد، از این رو خوردن گوشت حیوانات نزد مزدکیه ممنوع بود، و درباره غذا همواره تابع قواعد معینی بودند و ریاضتهایی می کشیدند… شهرستانی روایت می کند که مزدک امر به قتل نفوس می داد تا آنان را از اختلاط با ظلمت نجات ببخشد، ممکن است مراد از این قتل، کشتن خواهشها و شهوتها باشد که سد راه نجاتند. مزدک مردمان را از مخالفت و کین و قتال باز می داشت. به عقیده او چون علت اصلی کینه و ناسازگاری، نابرابری مردمان است، پس باید ناچار عدم مساوات را از میان برداشت تا کینه و نفاق نیز از جهان رخت بربندد در جامعه مانوی ” برگزیدگان ” بایستی در تجرد بمانند و بیش از غذای یک روز و جامه یکسان چیزی نداشته باشند.از آنجا که نزد مزدکیه نیز میل به زهد و ترک دنیا موجود بوده می توان حدس زد که طبقه عالیه مزدکیان هم قواعدی شبیه برگزیدگان مانوی داشته اند ولی پیشوایان مزدکیه دریافتند که مردمان عادی نمی توانند از میل و رغبت به لذات و تمتعات مادی از قبیل داشتن ثروت و تملک زنان و یا دست یافتن به زن مخصوصی که مورد علاقه است رهایی یابند، مگر اینکه بتوانند این امیال خود را به آزادی و بلامانع اقناع کنند.
پس این قبیل افکار را مبنای عقائد و نظریات خود قرار دادند و گفتند خداوند کلیه وسائل معیشت را در روی زمین در دسترس مردمان قرار داده است تا افراد بشر آن را به تساوی بین خود قسمت کنند، به قسمتی که کسی بیش از دیگر همنوعان خود چیزی نداشته باشد. نابرابری و عدم مساوات در دنیا به جبر و قهر از آن به وجود آمده است که هر کس می خواسته تمایلات و رغبتهای خود را از کیسه برادر خود اقناع کند، اما در حقیقت هیچکس حق داشتن خواسته و مال و زن بیش از سایر همنوعان خود ندارد، پس باید از توانگران گرفت و به تهیدستان داد تا بدین وسیله مساوات دوباره در این جهان برقرار شود. درباره شخصیت مزدک و داعیه او اطلاعات درست و قابل قبولی در دست نیست، شهرت بیشتر مزدک به افکار اشتراکی و کمونیستی او است. کریستن سن ریشه اینگونه افکار مزدک را اندیشه های اخلاقی و نوعدوستی می داند. محرک مزدک هر چه باشد و او هر هدفی از پیشنهادهای اشتراکی خود داشته باشد، آنچه از ناحیه تاریخی قابل بررسی است زمینه مناسب پذیرش اندیشه اشتراکی در جامعه آنروز ایرانی است. کریستن سن در فصل ” نهضت مزدکیه’ ” در کتاب خود به شرح عجیب نظام طبقاتی آنروز ایران که زمینه رواج و توسعه دعوت مزدکی را فراهم کرد پرداخته است. نظامات اجتماعی آنروز زمینه بسیار مناسبی برای رشد آنگونه اندیشه ها بوده است .ادوارد براون از او به عنوان اولین فیلسوف کمونیسم یاد کردهاست. شهرت مزدک مقارن شاهنشاهی قباد ساسانی به اوج رسید. اوضاع مملکت در این زمان سخت آشفته بود و هپتالیان از جانب مشرق و شمال پی در پی به ایران هجوم میآوردند. کشمکشهای شدید و خونین مذهبی بین موبدان زرتشتی و یهودیان، فرقههای مختلف مسیحی با یکدیگر و دولت ایران با مسیحیان که آنان را عوامل امپراتوری روم میدانست، در جریان بود. خشکسالیهای پیاپی نیز مردم گرسنه و محروم را به عصیان وامیداشت.مزدک از روحانیون زرتشتی بود و بر پایهٔ آموزههای مانی در باب آفرینش و جهان دیگر معتقداتی ویژه داشت .
ابوعیسی وراق حکایت کرد که قول مزدکیان در دو عالم و دو اصل مانند قول بسیاری از مانویان است، جزء این که مزدک میگفت که نور به قصد و اختیار عمل میکند و ظلمت به خبط و اتفاق عمل مینماید. و نور عالم، حساس و لمت جاهل، کور است و آمیزش نور و ظلمت به اتفاق و خبط بوده است نه به قصد و اختیار، و همچنین رهایی ((نو از ظلمت ))به اتفاق رخ میدهد، نه مزدک مردم را از مخالفت و دشمنی و جنگ نهی میکرد. و چون اکثر آن، به سبب زن و اموال روی میدهد، زن را حلال و اموال را مباح گردانید و مردم را در آنها شریک کرد، چنان که در آب و آتش و علف شریک هستند. و از او روایت شده است که امر به قتل نفوس داده تا آنها را از شر و آمیختگی با ظلمت رها کند. و مذهب او در اصول و ارکان این است که آنها سه هستند: آب و خاک و آتش. و هنگامی که با هم درآمیختند، از آمیزش آنها مدبر خیر و مدبر شر و وجود آمدند، پس آنچه از پاکیزگی آنهاسا، مدبر خیر است و آنچه از کدری آنهاست، مدبر شر. ازاو روایت شده است که معبودش در جهان برین بر کرسی نشسته است، مانند نشستن خسرو در جهان زیرین، و در برابر او چهار نیرو است: نیروی تمیز، و فهم، و حفظ، و سرور، چنان که در برابر خسرو چهار شخص هستند: موبد موبدان، و هیربد بزرگ، و سپهبد، و رامشگر. و آن چهار، کار جهان را به یاوری هفتی که فروتر از آنهاست اداره میکنند: سالار، و بیشکار، و بالوان، و براون، و کازران، و دستور، و کودک. و این هفت در دوازده روحانی میگردند: خواننده، و دهنده، و ستاننده، و برنده، و خورننده، و دونده، و کشنده، و زننده، و کننده، و آبنده، و شونده، و باینده . هر انسانی را که این قوای چهار و هفت و دوازده جمع شود در جهان زیرین ربانی میشود، و تکلیف از او برمیخیزد. گوید، پادشاه جهان برین فرمانروایی میکند با حرفهایی که مجموع آنها نام مهین است. و کسی که از آن حرفها چیزی تصور کند راز بزرگ بر او گشوده میشود. و کسی که از آن محروم بماند، در برابر قوای چهارگانهی روحانی، در کوری جهل و نسیان و بلادت و غم میماند . آموزه های مزدک وی به دو اصلِ نور و ظلمت و رهاییِ نهاییِ نور معتقد بود و میگفت انسان باید از علایقِ دنیوی بپرهیزد تا هرچه بیشتر به رهاییِ نور از بندِ ظلمتِ ماده یاری داده باشد. اما وی به خلاف مانی، ازدواج را منع نمیکرد و داشتنِ یک همسر را کافی میدانست. مزدکیان همچینین گیاهخوار بودند و باور داشتند که با کردار نیک و بدون انجام امور ظاهریِ دینی میتوانند رستگار شوند. مزدک، ازدواجِ زنان با مردانی بیرون از طبقات روحانی و اشرافی را جایز دانسته و داشتن بیش از یک زن را ناروا میشمرده چرا که بنا بر گواهیهای متعدد تاریخی در مورد شمار بسیار زیاد زنان در شبستانها و حرمسراهای ساسانی سخن مکرر آمدهاست. از نظر اجتماعی مزدک از استاد خود، زرتشت خورگان، پیروی میکرد که سالها در بیزانس به سر برده بود و با کتب فلسفی یونان از جمله جمهور افلاطون آشنایی داشت. مزدک با توجه به جنبهٔ علمی این معتقدات میگفت خداوند مواهب حیات را برای استفادهٔ همگان آفریدهاست. اما حرص و زیادهخواهی و انباشتن مال به خشونت و بدرفتاری و نابرابری میانجامد. این گونه باورها با نظام اجتماعی عصر ساسانی به هیچ روی سازگار نبود. زیرا در آن جامعه، طبقات از یکدیگر جدا بودند و کسی نمیتوانست، ولو به لیاقت و استعداد، از حد اجتماعی خود تجاوز کند. مزدک که سخنوری ورزیده بود و نفوذ کلام بسیار داشت به هواخواهی مردم مستمند از درباریان میخواست که دست به تعدیل ثروت بزنند. ثعالبی از قولِ مزدک مینویسد: «خداوند وسیله معیشت را در زمین نهاد تا مردم آنها را به تساوی میان خود تقسیم کنند چنانکه هیچیک از آنان نتواند بیش از سهم خود بگیرد، اما مردم به یکدیگر ستم ورزیدند و در پی آن بر آمدند تا بر دیگری برتری یابند؛ زورمندان ناتوانان را بشکستند روزی و دارایی را برای خود گرفتند. بسیار ضروری است که از توانگران بگیرند و به تهیدستان دهند چنانکه همه در دارایی برابر گردند. هر آنکه در خواسته، زن و کالا فزونی حق او بر آنها بیش از دیگران نیست .
کتابهای مزدکیان
از مهمترین کتابهای مزدکیان میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد که در آنها توضیحات جامع در مورد این آئین داده شده است .