نوع و نام رژیم مهم نیست، مهم حفظ منافع همگی مردم ایران است

چرا ما به عقب می رویم؟

براستی از نظر فرهنگ، اخلاق، اقتصاد و محیط زیست چرا رو به عقب هستیم؟ اعراب حاشیه خلیج فارس سعی در ساختن چهره ای متمدن و با فرهنگ از خود  دارند ولی کشورهایی مانند ایران و عراق و پاکستان سعی دارند به جهان این باور را برسانند که از تمدن هیچ بویی نبرده اند!

وضع آموزش و دانش در ایران  از زوالی پر معنا حکایت دارد بصورتی که ایرانیان عملا سواد درستی ندارند و شوربختانه  با کسانی روبرو می شویم که دو کلمه را از زندگی فهمیده اند : بدزد و بخور! زرنگ یعنی چه؟ به دهخدا نگاه کنید! زرنگ در پارسی کیست؟. دهه ۶۰ و ۵۰ را بیاد دارم که دانش آموزان به کسی که خوب درس می خواند و به دانشگاه می رفت زرنگ می گفتند. اما امروز زرنگ کیست؟. عزیزان تهرانی بخصوص راحت می دانند که در فرهنگ تهرانیها جا افتاده است که به آدم بی ناموس، آدم دزد و کلاهبردار، زرنگ گفته می شود!

بله این است ۳۵ سال کارخانه انسان سازی خمینی و جمهوری اسلامی! مقام انسانیت ما این شده است که یک جوان نادان برای اجرای اسلام با چاقو به زنان بی دفاعحمله می کند و یا بر روی ایشان اسید می پاشد. مقام انسانیت ما این شده که پزشکی ،پزشک دیگر را با اسید کور می کند!.

اقتصاد معضل اصلی

شکی نیست که فقر و تبعیض باعث می شود اقشار مختلف اجتماع دچار تنش و طغیان شوند. شکی نیست که بیکاری و علّافی می تواند یکی از عوامل قاچاق و اعتیاد باشد.بیشتر آسیبهای اجتماع امروز ایران از اقتصاد است. ریشه بیشتر درگیری های امروز جامعه را که درمی یابی به مشکلات اقتصادی می رسی. حتی درگیری های قومی و تجزیه طلبی اقوام مرز نشین ریشه در نا برابری اقتصادی هم دارد و بطور خلاصه مادر بیماریهای اجتماعی و فردی جامعه عقب رفته ی ایران ، اقتصاد است.

دادگاههای ایران دیگر جای راه رفتن ندارد. تعداد چکهای برگشتی آنقدر زیاد است که گروه زیادی از بازرگانان عطای کار در این اقتصاد دروغین را به لقایش بخشیدند و خیلی زودتر از موعد خود را بازنشسته کرده اند!. در کنار آن گروه زیادی از جوانان جویای کار متولد دهه ۶۰  آرام آرام به ۴۰ سالگی می رسند  بی آن که کسب و کاری یافته باشند!. گروهی از کارگران پیشین هم که با تعطیلی و فروش کارخانه ها بیکار شده اند.

براستی این گفته عباس معروفی نویسنده سختی کشیده و تبعیدی ایران را با همه ی حس و حالش شنید: بله! ما نسل بدبختی هستیم؛دستمان به مقصّر اصلی نمی رسد از همدیگر انتقام می گیریم.

افت دانش و تحصیل

هرج و مرج اقتصادی حتی به بی علاقگی جوانان به تحصیل علم و دانش انجامیده است، چرا که راههای پیشرفت در زندگی فردی از طریق علم و دانش کور شده است . بالعکس! بیشترین شماره از بیکاران امروز ایران را تحصیل کردگان آن تشکیل داده اند!

الگوی دانش آموزان و داشجویان  جامعه ایران گروه پر شمار مدارک تقلبی و یا مدارک بی ارزش سران رژیم است. رژیمی که وزیر علوم سابقش کامران دانشجو هم دکترایش تقلبی است و معلوم نیست تا کی باید ملت ایران اینقدر تحقیر شوند؟.

و اینگونه است که توجه پدران و مادران به فرزندان کاسته شده است و اصولا کودکان را در مسیر آموختن تشویق نمی کنند و چه بسا که کودک را وادار به کار و کاسبی نمایند و از تحصیل باز دارند…. آری این است پس رفت. پس رفتی که شاید تا سالها ادامه خواهد داشت و ایرانی پر از انسانهای بی سواد و پر ادعا ، بی نظم و پر هیاهو، کلاهبردار، متجاوز و گرسنه خواهیم داشت!

این بی سامانیها از کجاست؟

شاید گروهی بگویند علت این همه بی سامانی، بی فرهنگی و گرسنگی ملت ایران کجاست؟. علت این فلاکت و بی آبرویی مردم ایران کجاست؟. علت تحریم و پافشاری خامنه ای برای خریدن وقت در کجاست؟. و …

پیش از پاسخ بیایید قدری به گذشته برویم:

چرا مردم ایران به روحانی رأی دادند و درخواست اصلی آنها چه بود؟. چرا مردم ایران سال ۸۸ و ۸۹ دبه خیابانها ریختند و درخواست اصلی آنها چه بود؟. و اصولا در تمام این ۴۰ سال از اعدام خسرو گلسرخی تا امروز مردم ایران چه چیز را طلب می کنند و بدنبال کدام هدف گم شده هستند؟. چه چیز مشترکی بین شاه و خامنه ای هست که مردم با هر دو  مخالفت داشته اند؟. چه تفاوتی بین شاه و خمینی هست که به قبر خمینی پهن می ریزند و شاه را خدا بیامرز می گویند؟.

چرا گروهی مصدق را خائن و گروه بزرگی (مانند نگارنده) او را قهرمان وطن می دانند؟. چرا گروهی میرزا کوچک خان جنگلی را خائن می دانند و گروهی او را می پرستند؟.

علی وکیلی راد شاید نامی دروغین باشد. این آقا که یکی از قاتلان شاپور بختیار است ، اکنون در ایران بسر می برد و شاید مقام مهمی هم داشته باشد. آیا با وجود چنین قصّابانی می توان امیدی به فرهنگ و آبرو برای ملّت ایران بود؟ براستی ملّت ایران تا کی باید قربانی زیاده خواهی رهبران رژیم آخوندی باشند؟

حتما میزان و معیاری وجود دارد که مردم ما در تشخیص از آن استفاده می نمایند. این میزان گاهی آشکارتر است ،مانند اینکه  امروز گروه بزرگی از مردم ایران خمینی را یک نادان می دانند که ایران را به فلاکت کشانید . همچنین می توان دید که گروه بسیار زیادی از مردم ایران رضاشاه را می ستایند و با وجود کارهای ناشایست اواخر زندگیش ،از او بعنوان ناجی ایران یاد می نمایند.

منافع ملی هدف  است (که نیست!)

نگارنده بسیار متأسّف است که می بیند مردم ایران منافع ملی را فراموش کرده اند و یا خودشان دانسته و یا ندانسته آنرا حراج کرده اند و بدان ضربه وارد می نمایند. به نظر نگارنده ، این  میزانی که با آن می توان رضا شاه را خائن دانست و یا خادم منافع ملّی است. علت اینکه اکثریت مردم ایران رضاشاه را خادم ملت و خمینی را خائن می دانند ،میزان حفظ منافع ملّی از طرف این دو بوده است و همین قضیه را می توان به محمّد رضاشاه و خامنه ای هم تعمیم داد. یعنی میزان برای تشخیص خدمت محمّدرضاشاه به ایران ، رعایت منافع ملّی ایران  از سوی وی خواهد بود. همانطور که آشکار است و پیش از این هم گفتیم این مسأله مطلق نیست و طیفی از خاکستری روشن تا خاکستری تیره را در بر دارد!

اما رای مردم به روحانی و موسوی و دیگران

این آقایان بخوبی دانسته اند که مطالبه اصلی مردم ایران منافع ملّی پایمال شده در طول تاریخ است. هویت لگد مال شده، ثروت برباد رفته، آبرو  و کرامت در مجامع بین المللی ، عدالت و برابری اقوام و دیگر شعارهای این آقایان همگی در یک عبارت خلاصه می شود : منافع ملّی.

سی و اندی سال است که این متکبّرین بر ما حکومت می کنند. منافع ملّت ایران گوشت قربانی است. اینها اهمیّتی تنی دهند اگر هزاران ایرانی بمیرند و آبروی ما در مجامع بین الملل برود.آنچه آین آقایان می خواهند ادامه ی حکومت بر ما به هر قیمتی است و مرتّب هم برای آن وقت می خرند. اقتصاد و فرهنگ هم ذرّه ای برایشان مهم نیست.

سی و اندی سال است که این متکبّرین بر ما حکومت می کنند. منافع ملّت ایران گوشت قربانی است. اینها اهمیّتی تنی دهند اگر هزاران ایرانی بمیرند و آبروی ما در مجامع بین الملل برود.آنچه آین آقایان می خواهند ادامه ی حکومت بر ما به هر قیمتی است و مرتّب هم برای آن وقت می خرند. اقتصاد و فرهنگ هم ذرّه ای برایشان مهم نیست.

در واقع برای پیدا کردن جزئیات آنچه که مردم ایران در ۳۶ سال گذشته از دست داده اند می توانیم به شعارهای کاندیدا های انتخاباتی مراجعه کرد! ایشان معمولا گوشه ای از منافع ملّی را در شعارهای خود می گنجانند با این امید که مردم این دروغ را باور نمایند. بارها دیده ایم که نزدیک انتخابات سرود ای ایران را (که سرود ملّی ایران پیش از انقلاب بود) معمولا با آوای استاد بنان پخش می نمایند! چرا؟، چون می دانند چشم اسفندیار مردم ایران کجاست : منافع ملّی.

مردم ما باید بدانند که منافع ملّی را می خواهند

حرکتهای کوچک و بزرگ سیاسی ۱۰۰ سال اخیر نشان داده است که مردم ایران شخصی را نمی خواهند! مثلا شاه را نخواستند. امّا انتقادی که به مردم ایران وارد شده است اینکه :” نمی دانند که چه می خواهند !” یعنی پس از رفتن شاه دچار هرج و مرج و بی هدفی شدند و در واقع بازی خوردند. اما باید به مرور متوجه شویم که اشخاصی مانند خمینی و خلخالی که منافع ملی مردم ایران برایشان ارزنی ارزش ندارد را بعنوان سران مملکتی  نپذیریم. این ما بودیم که با حمایت از خمینی اجازه هر حماقت و خیانتی را بدو دادیم!

بنابراین نام و نوع حکومت مهم نیست

منافع ملّی مردم ایران حفظ شود، حکومت هرچه باشد مهم نیست!  قانون اساسی از یک سوی و مجریان آن از سوی دیگر باید حافظ منافع ملّت در همه نقاط و با همه ی گروه و قومیت باشند . با تضمین رعایت منافع ملّی ایران نگارنده اهمیتی نمی دهد که نوع اداره رژیم سیاسی در ایران چه باشد! هر چه !

در نوشتار آینده به تفصیل درباره ی منافع ملّی که مهم ترین رکن اعتبار یک حکومت است سخن خواهیم راند.

چنانچه این مقاله را پسندید، خواهشمند است آنرا بازپخش فرمایید.

نوشته