فرقی میان تمایلات افراطی اسلامی، مسیحی و یهودی نیست و هرنوع تندروی آیینی میتواند کشتزار مناسبی برای “انسانستیزی” و زهدان داعش و القاعده باشد . اخبار عراق نگرانکننده و هشداردهنده است و فاجعهای برای تمامی منطقه درحال شکل گیریست. تحلیل عملیات “داعش” با کارشناسان سیاسی منطقه است، من اما از منظر و روزنی دیگر تامل میکنم. تاریخ قرن بیستم انباشته از منازعاتی است که “توتالیتاریسم” فصل مشترک غالب آن منازعات است. جهان به دو اردوی دمکراتیک و توتالیتر تقسیم میشد و دولت به مفهوم مدرن آن، ظرفی برای نمایش دو اردو بود. بگمانم امروز و دقیقتر از آغاز این هزاره، ما در آستانه تقسیم نویی ایستادهایم که بر سر “حقوق ذاتی انسان” اتفاق افتاده است. جهان امروز بر سر دفاع از “حقوق ذاتی انسان” دوپاره شده است. یک سوی آن کسانی ایستادهاند که از حقوق ذاتی انسان فراتر از هر تعلقی دفاع میکنند و سوی دیگر کسانیاند که مطلق “ذات دینی” و “امرقدسی” را بالای هر پدیده انسانی مینشانند. امروز دیگر نمیتوان چون کارل پوپر پای افلاطون، هگل و مارکس را به میان کشید و به بهانه نقد توتالیتاریسم سیاسی آنها را محاکمه کرد و یا در دفاعی اشپنگلری تمامیت تمدن غرب و لیبرالیسم آن را کوبید، میدان نزاع وسیعتر و دقیقتر و بر سر ذاتیات است.
امروز نزاع یا بر سر دفاع از حقوق ذاتی انسان و یا تفسیر ارتدکسی و ذاتی از دین است. تفسیری که ذات دین را بی کم وکاست بر هر پدیده انسانی مقدم میشمارد و حاضرست فوج آدمیان را به قربانگاه آن تفسیر ببرد. “دولت” در مفهوم مدرن آن دیگر ظرف اردوگاه ذاتگرایانِ دینباور نیست که محملیست برنگ خلافت برای نمایش هوسهای مقدس جماعتی که از انسان تصویری انتزاعی و مهآلود دارند. درین سوی همه کشورهای جهان که انسان و حقوق او را برتر از هر مصلحت مطلق دینی مینشانند جای دارند و در آنسوی هر گروه دیانت پیشه بیدولت و با دولتی که برای پاسداشت مطلق قداستهای دینی، انسان را به دهلیزهای تاریک قرونوسطی میکشاند و او را شادمانه سر میبُرند.
حقوق ذاتی انسان با هر “امر قدسی” بر سر قهر نیست و کدام دین است که از کرامت و حقوق انسان سخن نگوید و دفاع نکند. این تفسیرست که بر قامت امور قدسی جامه خشم یا مهر میکند. برین مبنا جهان امروز نه صحنه نزاع ادیان که عرصه جدال تفسیرهای رحمانی و یا تندروانه و مطلق از دین است و از همین روست که طایفهای از متدینان، آماج خونریزی و سبعیت سلفیون و تکفیریان مذهبی است.
امروز و با ظهور پدیدههای جنایتپیشهای چون “داعش” شایسته است جهان به هر ندای دینی انسانستیزی حساسیت و واکنش نشان دهد و صف مدافعان حقوق ذاتی انسان از هر دین و قوم و ملیتی فشرده شود. درین میان فرقی میان تمایلات افراطی اسلامی، مسیحی و یهودی نیست و هرنوع تندروی آیینی میتواند کشتزار مناسبی برای “انسانستیزی” و زهدان داعش و القاعده باشد. کشورهای اسلامی درین میانه با اردوگاه غرب خصومتی اصیل ندارند و میتوانند صف واحدی تشکیل دهند مشروط به آنکه ریاکاری غرب در تخمریزی جنبش سلفی در جهان و دفاع از زرادخانههای انسانی و مالی آنها متوقف شود. ازین منظر غرب خود پشتیبان اول جنبش لجام گسیخته فاشیستی با ماسک دین در منطقه خاورمیانه است.
از دیگرسو، رشد جریانهای سلفی و افراطی یکی از اولین میوههای دوری شهروندان از سیاست و بیگانگی آنان با وظایف مدنی است. هر دولتی که برای گسترش و تحکیم بلامنازع قدرت خود دیوار بیاعتمادی میافرازد و دست شهروندان را از حوزههای مدنی کوتاه میکند و انان را از مقام یک شهروند هوشمند کنشگر نقاد و مسئول به موجوداتی مطیع و مرید یا منفعل فرومیکاهد، میدان را برای شکارچیان مذهبی فاشیست میگشاید.
امروز جهان با “فاشیسم مذهبی” روبروست که در فضای “جهل مقدس” و با ابزار رسانهای تمدن جدید بدنبال بازتولید جامعهای بدوی است. جامعهای که گردن هزاران انسان را با شعارهای مقدس به تیغ تیز میسپارد و با سرهای آنان هلهله میکند و برای تمام دستاوردهای تمدن بشری پشیزی ارزش قایل نیست. ایران ما امروز درست در میانه آتش است و پیرامون مرزهای آن شعلههای آتش سلفی روبه فزونیست. امروز از همهجای جهان و از همین محلات مسکونی در اروپا جوانانی سرخورده، تحقیرشده و کینه توز برای بازتوانی “امپراتوری جهل مقدس” به منطقه میروند و نزاع شیعه و سنی تنها بهانهای برای حاکمیت هوسهای مقدس و کور است. گناه غرب در هویتجویی این دسته از مسلمانان کم نیست. توهم دستیابی به ارمان و عدالت اسلامی، آنان را به طعمههای ارزانی در نزاع خاورمیانه بدل کرده است. کارزاری انسانی درگرفته است که فراتر از عقدههای تاریخی شیعه و سنی است ولی این دو طایفه بزرگ اسلامی اولین قربانیان این کارزارند. رضا بهشتی معز