می توان بر نفرت علیه بهاییان غلبه کرد

 ارسال خبر توسط فاطمه تابع بردبار    Fatemeh Tabe Bordbar
fff

تابوشکنی درباره جامعه بهاییان در سالیان اخیر و به خصوص پس از فتوای راهگشا و مدنی آیت‌الله منتظری شتاب گرفته . جمعی از فعالان سیاسی، حقوق بشر، زنان و شخصیت‌های مذهبی و مدنی و… از طیف‌های مختلف و وسیع فکری – سیاسی به مناسبت ششمین سال بازداشت رهبران جامعه بهایی گرد هم آمدند. خبر این گردهمایی و سخنان آنان به طور وسیع در شبکه های مجازی واکثر سایت‌های فارسی‌زبان ( به جز اندکی) منتشر شد. تابوشکنی درباره جامعه بهاییان در سالیان اخیر و به خصوص پس از فتوای راهگشا و مدنی آیت‌الله منتظری شتابی بیش از پیش گرفته و باعث شده بسیاری افراد، باورها و قضاوت‌ها و رسوبات فکری قدیمی خود را مجددا بررسی و وارسی کرده و نظم و سامان جدیدی به دانسته‌ها و داوری‌های خود در این باره بدهند.

مرور این دانسته‌ها و داوری‌ها در نخستین مرحله نشان می‌دهد که نقض یکی از معتقدات مهم مسلمانان درباره «ختم نبوت» باعث شکل‌گیری بغض و عداوتی بنیادین در باره بهاییان شده که شاید بقیه عناصر شکل دهنده این داوری‌ها همگی حول این تعارض‌ فکری سامان یافته باشد.

هم چنین رد پایی از قضاوت‌های مرتبط با نفوذ جامعه بهایی در حکومت سابق نیز در شکل‌گیری نحوه برخورد با آنان موثر بوده است.

اما مهم‌ترین عنصر سیاسی در شکل‌دهی قضاوت درباره این جامعه انگ و برچسب همیشگی دلبستگی و «جاسوسی» برای اسراییل و وجود مقبره رهبر شان در اسرائیل (که البته قبل از شکل‌گیری کشور اسراییل در آنجا درگذشته است) و وجود تجمع و تشکل بهایی پیرامون آن به عنوان یکی از ارجاعات و استنادات دائمی برای الصاق این مارک سیاسی به آنان بوده است‌.

بررسی عقاید بهاییان موضوع این نوشته نیست. طبیعی است که بعضی از عقاید این جامعه با برخی عقاید مسلمانان در تعارض است. هم چنین در این آیین، همانند بسیاری ادیان و عقاید و حتی ایدئولوژی‌های جدید، مطالب گوناگون قابل مشاهده و مطالعه است. (آنچه نگارنده در مباحث فکری خود از آن به عنوان «دوصدایی بودن متون مقدس» یاد می‌کند و باز بر هر پژوهشگری روشن است که آیین بهاییت را نمی‌توان در تنها برخی داده‌های عمومی چون صلح‌خواهی و تساوی زن و مرد و … خلاصه‌سازی و تبلیغ کرد. همان گونه که نمی‌توان دین زرتشت را در «پندار و گفتار و کردار نیک» خلاصه‌سازی تبلیغی نمود و در اوستا و آثار دینی زرتشتی نیز مانند بسیاری از ادیان از روایات بسیار عمیق و نغز فلسفی و اخلاقی تا دستورات سخت‌گیرانه فقهی و آیینی همچون شلاق زدن و چوب زدن به انسان‌ها و دستور به کشتن و پوست کندن و سربریدن انسان‌ها مشاهده می‌شود. اساساً نگاه پژوهشی و مستند به ادیان و آیین‌ها با نگاه تبلیغی و آرمانی سازی از آنها متفاوت است.

اما آنچه امروزه توجه و تمرکز بر آن اهمیت می‌یابد ضرورت تفکیک آیین بهاییت (با همه خوبی‌ و بدی‌ها و زشت و زیبایی‌اش) از بهاییان است. حوزه تفکر و فرهنگ دینی حوزه بحث و پژوهش و نقد و بررسی متقابل است. اما حوزه حقوق انسانی و شهروندی خود حوزه دیگری است. (آیت‌الله منتظری علیرغم زیست در گفتمان حوزوی سنتی، اما با برخی اجتهادات راهگشای خود از جمله درباره بهاییان به این تفکیک مهم نائل شد و از حقوق شهروندی بهاییان دفاع کرد).

همچنین در حوزه رفتار سیاسی؛ جامعه بهایی هم چون بسیاری از جوامع و یا جریانات فکری و سیاسی (و حزبی) می‌تواند حاوی برخی خطاها باشد.

اینک اما؛ آنچه علاوه بر نکات گفته شده در قبل، مهم است بی‌رحمی و قساوتی است که علیه این جامعه مذهبی در چند دهه اخیر در پیش گرفته شده است. جمع رهبری این جامعه در اوان پس از انقلاب به صورت دستجمعی ربوده شده و دیگر اثری از آنها پیدا نمی‌شود. عده زیادی از جمع رهبران بعدی در دهه شصت به طور رسمی بازداشت و اعدام می‌شوند و اینک نیز در ششمین سالگرد بازداشت آخرین دسته از رهبران جامعه بهایی هستیم. شاید این مطایبه تلخ هم عبرت‌آموز باشد که سیر سرکوب این جامعه مذهبی از ربایش و ناپدیدی تا دستگیری (و شکنجه) و اعدام رسمی و اینک با زندانی کردن در فضایی متفاوت از فضای سابق؛ خود نوعی بیان پیشرفت و تکامل تاریخی وضعیت آزادی‌ها و حقوق بشر در جامعه ایران باشد!! همان گونه که مجید شریف مهاجر و تبعیدی بازگشته به وطن در رده قتل‌های زنجیره‌ای قرار می‌گیرد و امروزه برخی از مهاجران بازگشته به وطن به زندان می افتند (ولی کشته نمی‌شوند!).

از این طنز تلخ، اما واقعی، که بگذریم برخورد با بهاییان همواره با نوعی بغض و نفرت و بی‌رحمی و همراه با تبعیضات آشکار و بی‌رحمانه بوده است. از حمله و تخریب خانه و مغازه در حتی فقیرترین اقشار اجتماعی در روستاها گرفته تا اخراج از دانشگاه صرفاً به اتهام بهایی بودن. این نحوه مواجهه سیستماتیک، برخوردهای نسبتاً سپری شده‌ای از تاریخ گذشته علیه یهودیان توسط مسیحیان در اروپای قرون وسطا را یادآوری می‌کند.

هاله سحابی وقتی از زندان برای حاضر شدن در کنار پیکر خاموش پدر خروجی بی بازگشت داشت؛ مکاتبه ای با او از جمله در باره مسائل زندان داشتم. هاله انسان دوست در بخشی از این مراوده به تجربه اش از زندان با بهاییان گفته بود و آنها را انسان هایی اخلاقی (راستگو ودرست کار) و با پشتکار دیده بود که تحت ستم قرار گرفته اند.از جمله ستم و تبعیض آموزشی که با پشتکار خود می خواهند بر آن غلبه کنند).البته می دانیم در هر دین و آئینی انسان های خوب و بد پیدا می شوند ولی زیست از نزدیک با جمعی از یک نحله قضاوت هایی عمومی در باره آن ها شکل می دهد.

در حوزه سیاست و امنیت نیز ذکر این نکته بسیار مهم است که تجربه سیاسی – امنیتی حاکمان ایران نشان می‌دهد آنها از کنار کوچکترین اثر و رد پا و سندی برای اثبات انگ‌ها و اتهام‌های خود (از جمله اتهام جاسوسی به کلیه بهاییان) نمی‌گذرند و اگر تاکنون سندی ارائه نکرده اند نشانگر دست خالی بودن سرکردگان امنیتی و نیز مقاومت زندانیان بهایی و پرهیز از اعترافات دروغ توسط آنان بوده است!

خبرها و مستندات و فیلم‌های منتشره در برخورد با این جامعه مذهبی به خصوص در چند دهه اخیر که بیشتر ریشه از تعصبات و نفرت‌های مذهبی می‌گیرد و نیز سرگذشت خانواده‌هایی که نسل در نسل طعم تلخ ظلم و سرکوب و اعدام و تبعیض و محرومیت را چشیده‌اند، هر دلی را به درد می‌آورد و هر چشمی را نمناک می‌کند.

بسیاری از جریانات فکری – سیاسی و مدنی از جمله بسیاری از اقلیت‌های مذهبی در ایران ستم‌های چندگانه‌ای را تحمل کرده‌اند. در این مورد اهل سنت ایران که تعدادشان برخلاف دیگر اقلیت‌های مذهبی نه مضربی از هزار و ده‌هزار، بلکه مضربی از میلیون است، بنا به دلایلی برخلاف جامعه بهایی بیش از همه مورد غفلت جامعه روشنفکری و سیاسی قرار گرفته‌اند. اما آنچه در مورد بهاییان یگانه است سیستماتیک بودن و بغض و نفرت گسترده‌ای است که به تک تک و تمامی این جامعه تسری یافته است و عصبانیت و نفرت نشأت گرفته از تفاوت‌ها و تعارض‌های هضم‌ناپذیر مذهبی ریشه‌های تلخ بی‌رحمی و بی‌حسی اخلاقی را در برخورد با آنان به بار آورده است.

حضور افرادی از گرایشات و جریانات مختلف فکری – سیاسی (از جمله ملی – مذهبی) در ششمین سالگرد بازداشت رهبران بهایی هم نیشتر به یکی از زخم‌های کهنه جامعه پرآسیب ماست و هم خود مرهمی است بر زخم‌هایی که می‌تواند به جای چرک و خون، بهبود و التیام یابد. در پیش گیری این روش‌ها ولو با تصریح بر تفاوت‌ها (و حتی بعضاً تفاوت‌های بنیادی)، در جای جای ایران و در مواضع و موارد گوناگون است که علیرغم همه سیاهی‌ها و سختی‌ها و بدسگالی هایی که جامعه ایران را در خود گرفته است، همگان را به آینده‌ای که ایران برای همه ایرانیان باشد، امیدوار می کند.

رضا علیجانی