فضل الله صلواتی اندیشمند دینی در نامه ای به آیت الله مکارم شیرازی ضمن انتقاد از شیوه برخورد با روزنامه بهار و دکتر غروی به این روحانی معروف ساکن قم نیز به خاطر حمایت از این شیوه ها اعتراض کرده است.
نامه آقای صلواتی به نقل از جرس به شرح زیر است:
باسمه تعالی
محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی زیدعزه
السلام علیکم و علی عبادالله الصالحین
مدتی پیش از این، به خاطر موقعیت ممتاز حضرت عالی در بین علما و مراجع و سوابق آزاداندیشی، دوستانی در اصفهان از بنده خواستند که برای درخواست آزادی زندانیان سیاسی و دگراندیشان دربند، دسته جمعی به حضور آن جناب شرفیاب شویم، چون مرا از مریدان و علاقمندان شما می دانستند، آنها مایل بودند که علاقۀ مرا به شما وسیله قرار دهند تا از حاکمان بخواهید تا زندانیان مظلومی را که بیش از چهار سال است به جرمهای واهی و جوسازیها و شایعه پراکنیها در حبس هستند آزاد شوند، زندگیشان با قطع حقوق و بازنشستگی و بیمه، پریشان شده، باشد که خانواده هاشان سرو سامانی گیرند و بیش از این نظامی مقدس در انظار جهانیان زیر سؤال نرود، که توفیقی دست نداد.
بنده از سال اول نشر مجلۀ مکتب اسلام (آذرماه ۱۳۳۷) و انتشار جزوات مربوط به نسل جوان، با نام و اندیشههای استاد ناصر مکارم شیرازی آشنائی داشتم و ایشان را فردی پژوهشگر و آزاداندیش می شناختم و مختصر همکاری هم با مجله داشتم، با مبارزات و تبعید، شما را فردی انقلابی و در تفکرات مکتب تشیع صاحب نظر می دانستم، اوایل پیروزی انقلاب سخنرانیهای آن جناب در مسجد سید اصفهان و نوشتههایتان در نشریات، همه آگاهی بخش و امیدوار کننده و دلپذیر بودند، نوید حکومتی بر اساس عدالت و آزادی و مردم سالاری می داد، چه سخنان شیرینی که دربارۀ آزادی مطبوعات و جلوگیری از اختناق دینی و سانسور و محدودیتهای سیاسی، از زبان شما می شنیدیم، مژده آزادی بیان، قلم، اندیشه و فکر به پیروان همه ادیان، مذاهب و مکاتب میدادید.
من از سال ۴۰ در جرگه انقلابیون و از سال ۱۳۴۲ از پیروان جدی حضرت امام خمینی بودم، از این مدینۀ فاضلهای که جنابعالی ترسیم مینمودید به وجد آمده بودم و با خود می گفتم: الحمدالله که بعد از آن همه زندان، شکنجه، تبعید، محرومیت و سختی برای انقلابیون، حاصلی نیکو به بار آمد، و اسلام شناسی، عالم و محقق و اهل مطالعه و مفسر قرآن مجید، بدین صورت انقلاب و آینده را ترسیم می کند.
حقیر در کتاب «تفاسیر و مفسران شیعه» که اخیرا منتشر شده، «تفسیر نمونه» را یکی از بهترین تفاسیر فارسی قرن پانزدهم معرفی کرده ام، مخصوصا که شاخصۀ اختلاف اندازی بین فرقههای اسلامی در آن دیده نمی شود.
از سال ۱۳۵۰ که به زندان افتادم و سپس تبعید، رابطهام با همۀ اساتید قطع شد توفیق دیدار حضوری با عالمان را پیدا نکردم، فشارها و مشکلات پس از پیروزی هم مانع می شد که بخواهم مزاحم اوقات شریف گردم.
تا اینکه اخیرا نامهای به دستم رسید که در اکثر سایتها و بسیاری رسانهها آورده شده بود که: امام جمعۀ نائین با جمعی از مریدان، نمیدانم با چقدر آگاهی و معلومات به حضور آن جناب و دیگر مراجع رسیده اند و از افرادی دگراندیش شکایت کرده اند و اینکه آقای دکتر سید علی اصغر غروی در روزنامۀ بهار چه نوشته است؟ فرمایشاتی از بیان شما نقل کرده اند، که برای بنده که هماره ریزه خوار خوان علمای عاملین و اندیشه وران صالحین بودهام باور کردنی نبود که این سخنان از آن شما باشد.
عدالت و آزادگی حکم می کرد که اگر اشکالی در نوشتهای و گفتهای بوده، پاسخ قانع کننده داده شود، گفته را باگفته و نوشته را با نوشته پاسخ داد، طبق قانون مطبوعات جمهوری اسلامی ایران، در اولین شماره و با همان حروف و در همان صفحه، با استدلال صحیح و دلایل محکم پاسخ داد، یا اینکه از یکی از فضلا و نویسندگان خواست که جواب اشکال احتمالی داده شود، با راهپیمائی و تظاهرات و تهیه تومار و غوغاسالاری که نمی شود به شبهۀ احتمالی پاسخ داد، در هر گوشهای می توان هزاران امضاء جمع کرد که العیاذبالله نماز صبح ترک شود، مگر در مصر مخالفان اخوان المسلمین با جمعیت بسیار و تومارهای کیلومتری، انقلاب و بیداری و مسلمانی را تباه نکردند و در ترکیه هر روز تظاهرات و تومار نوشتن علیه دولت اسلامی انجام نمی شود؟ آنها با بحران سازی و هوچیگری می خواهند برخی احکام اسلامی اجرا نگردد، متأسفانه تاکنون هم موفق بوده اند، در مصر رئیس جمهور منتخب مردم را به زندان انداختند و کودتاچیان را بر سر کار آوردند، افسوس!
با تعطیل کردن روزنامه بهار و دستگیری نویسنده و بدین صورت سر و صدا راه انداختن و اهانتهای بیحد و حصر برخی مدعیان دین مداری و شعارهای توهین آمیز چه نتیجهای عاید می شود؟ و کدام آب رفتهای به جوی باز می گردد؟ و مرجعی بزرگ با کمال تأسف کارهای غرض ورزان را تأیید می کنند و به طرفدارانِ مخالفان هم فرصت داده می شود که عمل به مثل نمایند و جامعه را به آشوب بکشانند، مگر در تاریخ نیاورده اند که پس انتخاب سقیفه چه تظاهراتی انجام شد و پس از انتخاب خلیفۀ سوم، بنی امیه در مدینه چه شوری به پا کردند و ۲۵ سال حضرت علی (ع) را خانه نشین کردند و باز خواندیم که برای انتخاب حضرت علی (ع) مردم چون یال کفتار فراهم آمدند و دامن امام (ع) را کشیدند و پا روی پاهایش گذاشتند و…………….. (از خطبه شقشقیّه)
چرا باید روزنامه تعطیل شود و نویسنده را زندانی کنند؟ با این کار طشت رسوائی را از بام فرو افکندند و عالمی را خبردار کردند، که:ای مردم جهان ما مدعیان عدالت و آزادی، تحمل یک نوشته از یک محقق را نداشتیم که نه از اصول دین بود و نه از اصول مذهب! مردم جهان بدانید که ما روزنامهای را به خاطر یک اظهار نظر خلاف نظر خودمان، تعطیل کردیم و نویسنده را به زندان انداختیم و باعث شدیم غیر از تعداد محدود خوانندۀ روزنامه که مطالب کلامی را به ندرت مطالعه می کنند، صدها هزار نسخه از آن مقاله منتشر شود و در بسیاری از سایتها درج شود، در ایام عاشورا که من در آلمان بودم، این مقاله در محافل و مجالس عزاداری آن کشور نیز دست به دست می گشت و آیا این روش تبلیغ اسلام و پاسخ به شبهات احتمالی بوده است؟ و حتی یک جواب هم در جائی و در نشریهای و در سایتی دیده نشد.
اگر پشت این بگیر و ببندها عقل و درایت حاکم بود، به این صورت عمل نمی شد و آن همه اهانت، تهمت، فحش و ناسزا نثار نویسنده و پدر و مادر و کسانش نمی شد و خوراک مناسب برای ماهوارههای بیگانه فراهم نمی گردید.
آنان که مقاله را خوانده بودند جوابش را هم می خواندند و آب از آب تکان نمی خورد، از گروههای فشار و بیمنطق این انتظار همیشه هست، اما از اندیشمندان متفکر و عالمان آگاه چنین انتظاری نبوده و نیست.
شعارهای بامحتوی یا بیمحتوی مربوط به سیاست بازان و سیاسی کاران است، اهانت مربوط به افراد بیسواد، متعصب و بدون استدلال است، علما و مراجع همچون امامان بزرگوار شیعه هماره پناهگاه مظلومان و ستمدیدگان تاریخ بوده اند، آنها همیشه در برابر ظلم ظالمان ایستادگی می کردند، از مظلومان دفاع می نمودند، به حبسها و زجرها اعتراض داشتند، ولی امروز……
از دشمنان برند شکایت به پیش دوست
چون دوست دشمن است شکایت کجا برم
آیا روش پیامبر اسلام (ص) در برابر مخالفان و صاحب عقاید دیگر بدین صورت بود؟ اگر این نوشته در زمان امام صادق(ع) منتشر شده بود، امام (ع) چگونه با نویسنده و ناشر برخورد می کردند؟ امام(ع) با ابوحنیفه و انسبنمالک از پیشوایان مذاهب اهل سنت که معاصر ایشان بودند چگونه دیدار می کردند؟
آن امام بزرگوار حتی با منحرفان زمان خود، امثال ابن ابی العوجاء چگونه روبرو می شدند؟ چه نظریهای دربارۀ آنها میدادند؟
آیا آنان را به جهالت و نادانی و نفهمی منتسب می کردند؟ آیا از حکّام زمان می خواستند که آنها را به زندان بیندازند و محکوم کنند؟ و از آزادیها محرومشان نمایند؟ یا بخواهند مردم تظاهرات کنند و تومار بنویسند؟
مردم علما را علاوه بر بیان تفسیر و حدیث و احکام، برای اجرای عدالت و آزاد اندیشی و اجتهاد می خواهند، تعالیم عالیه مکتب امام جعفر صادق(ع) را در چهرۀ نورانی آنان می نگرند، نظر و فتوای آنها را ورای حکومتها و فرقهها و نهادها به حساب می آورند، حق را، عدالت را، ایمان را، آزاد اندیشی را و علیگونگی را از آنان انتظار دارند.
دنیای امروز حجرۀ دربستۀ مدرسهای نیست، هر کلامی از هر عالمی، هر سیاستمداری، هر صاحب نظری که گفته می شود، در کوتاهترین زمان و با سرعت فراوان در سرتاسر جهان پخش می شود، دوست و دشمن آن نظریه را زیر ذره بین می گذارند و آن را تحلیل و تفسیر میکنند.
آنگاه معلوم می شود که سخن با امثال امام جمعۀ شهرستان نائین به نفع اسلام و مسلمین و تفکر شیعه بوده است یا نه؟ آیا تبلیغ اسلام بوده یا باعث وهن اسلام و مسلمین شده؟ آیا باعث سربلندی عالمان تشیع شدهایم یا تخفیف آنها؟
«ربنا لا تؤاخذنا ان نسینا و او اخطأنا…. و اعف عنّا واغفرلنا وارحمنا، انت مولنا فانصرنا علی القوم الکافرین»
با عرض پوزش از تصدیع و اطالۀ کلام
اصفهان – فضل الله صلواتی – دهم دیماه ۱۳۹۲