انتظار خبری نیست مرا؛ نگاهی به عملکرد روحانی نسبت به بهاییان/ سایه ارغوان

معمولاً در بررسی اوضاع و احوال در یک مقطع زمانی و در یک موضوع خاص، سعی می‌شود آن دوره با دوره‌های قبلی مقایسه و سنجیده شود و از این زاویه اگر قرار باشد وضع بهاییان ایران در دوره‌ی آقای روحانی مورد بررسی قرار گیرد، باید وضع را در نسبت با دوره‌ی آقای احمدی‌نژاد رئیس جمهور قبلی مورد مقایسه قرار داد.

این مقایسه از یک جهت دارای اشکال بزرگی است؛ چراکه عملکرد دولت و حکومت ایران در آن دوره در سطوح و زمینه‌های مختلف (مخصوصاً به خاطر اشتباه فاحشی که در سرکوب مردم داشت) به قدری ضعیف و پر اشکال بود که از قیاس نسبت به آن نمی‌توان به نظر منسجمی در درک و دریافت اوضاع فعلی رسید؛ و این از جمله بخت‌های مساعد آقای روحانی بود که در زمانی و بعد از مردی زمام ریاست جمهوری را به دست گرفت که عملکردش یکسره مملو از ناشی‌گری و خطا بود. اما این قیاس که وضع بهاییان را در دوره‌ی روحانی نسبت به احمدی‌نژاد بسنجیم از وجه دیگری هم خطاست و آن این‎که وضع بهاییان از سال‌ها پیش (حتی قبل از احمدی‌نژاد) در سطح و مرتبه‌ای از وخامت قرار داشت که به سختی بتوان تصور بدتر شدن آن را در ذهن تصور نمود. در واقع بعد از کشتار سال‌های اولیه پس از انقلاب ۵۷ که از بهاییان، مجاهدین و دگراندیشان به عمل آمد، و آقای خمینی امکان تداوم چنان کشتارهایی را پرهزینه دید، اگرچه اعدام‌ها و کشتار در آن وسعت و به آن شکل پایان یافت، اما وضعیت بگیروببند و ” وجود فضای ترس”(۱) و رعب و فشارهای گوناگون بر بهاییان و دیگر دگراندیشان هم‌چنان اعمال می‌شد. (۲)

تداوم سایه‌ی ناامنی و خشمی کور و بی‌دلیل

راستی چه چیز بدتر از آن‌که به نحوی حساب شده سایه‌ی ناامنی از سر فرد یا افرادی به طور مداوم برنگیرند و آنان را همواره در رعب و وحشت نگاه دارند؟ و وضعیت بهاییان ایران از این بابت چه تفاوتی با وضع یهودیانی دارد که در دوره‌ی حکومت هیتلر مورد تهدید و خشونت نازی‌ها ایامی نکبت‌بار از تجربه‌ی وحشت تا کشتار بی‌رحمانه را همراه با خون دل پشت سر گذاشتند؟(۳) ناامنی ممکن است شکل‌ها و درجات متفاوتی داشته باشد و حکومت ایران با کینه و خشونتی که نسبت به بهاییان از خود نشان داده، همواره این احتمال را قوت بخشیده که در آینده‌ای نامعلوم و در بزنگاهی مناسب همه‌ی قدرت خود را در نابودی افراد این جامعه به شکلی بی‌رحمانه به کار گیرد. مقتضای خشم و کینه و خشونت چیزی بیش از این نیست که حالتی کور و بی‌رحم در صاحبان آن پدید می‌آورد و اختیار عقل و رای از آنان برمی‌گیرد. حقیقت مسئله این است که از برخورد و سرکوب بهاییان که از جانب حکومت ایران چه در دوره‌ی روحانی و چه در دوره‌های قبل اعمال شده، نمی‌توان فهم درستی داشت چراکه چیزی به نام خشم، کینه و خشونت از سوی کسانی با قدرت سیاسی تمام عیار در داخل کشور، آن هم به شکل عمیق، مانع از آن است تا جوانب و وجوه آن به خوبی درک و دیده شود؛ خصوصاً که این خشم و خشونت حالا دیگر زیرکانه و هوشمندانه، به طور مخفیانه، اعمال و عامدانه از انظار پنهان نگاه داشته می‌شود. جامعه‌ی بهایی حالا دیگر عداوتی دیرین را در دوره‌ی روحانی تجربه می‌کند. در این میان این‌که شخص او تا چه حد می‌تواند در تغییر وضع به نفع (!) یا ضرر بهاییان موثر باشد مطلبی است که البته به اوصاف شخصی و روحیات او بی‌ربط هم نیست.

سیاست و شخصیت روحانی

آقای روحانی که در سال ۹۲ به پشتوانه‌ی حمایت اصلاح‌طلبان به ریاست رسید، سابقه‌ای دارد که با منش و شخصیت او بی‌ارتباط نیست. البته شناخت منش و شخصیت او با توجه به مسائلی که خارج از دایره‌ی بحث در این مقاله است، آسان نیست اما به طور خلاصه باید گفت که در عالم سیاست رسم چنین است که اگر کسی به کار امنیتی، آن هم برای سال‌های متمادی گماشته شد، قطعاً چنین شخصی می‌کوشد تا همواره زوایای زندگی‌اش را پنهان نگاه دارد و این در مورد آقای روحانی کاملاً مصداق دارد. (۴) در مجموع می‌توان گفت در مواضع و افکار او به مرور زمان تغییر ظاهری مثبتی دیده می‌شود که در حقیقت آن را باید به حساب شرایط جدیدی گذاشت که به موجب آن هرکس گفتمان سیاسی جدید را پذیرا نباشد، سرنوشت سیاسی‌اش جز این نیست که مردم او را ترک و تحریم گویند. در مورد آقای روحانی نکته‌ی بارز و کانون توجه در کلام ایشان در سال‎های اخیر همان چیزی بوده که بهاییان از آن بی‌بهره‌اند: “امنیت”. منتهی درک او از “امنیت”، “امنیت ملی” و “امنیت اقتصادی” است نه “امنیت”ی که اقلیتی مورد خشم و خشونتِ روحانیونِ تندرو از آن محروم است. درحالی‌که اگر او می‌توانست احساسی انسان‌نواز و وجدانی بیدار را در خود زنده نگاه دارد، می‌دید که چطور “امنیت” در زمانی و در شکل مفقودشده‌اش دامن خود او را هم گرفت: آن‌گاه که پسر او به شکلی مشکوک توسط کلت کمری روحانی کشته شده و هیچ نشانی از علل این امر در جایی دیده نمی‌شود. عجیب آن‌که روحانی حتی در کتاب خاطراتش از این واقعه که برای هر انسان سالم و نرمالی فاجعه و تراژدی کوچکی نیست حرفی نمی‌زند! از همین‌جا می‌توان فهمید چرا گوش او بر ناله‌ی بهاییان و محرومیت‌های‌شان شنوا نیست. این همه ندیدگرفتن محرومیت‌های بهاییان همراه با مخفی‌کاری نسبت به تضییع حقوق آنان چه نسبتی با وجدان و ضمیرناخودآگاه فردی دارد که در ظاهر خود را “نسبت به مردم ایران متعهد” و مسئول می‌داند؟ او هم “بنابر اصل عمومی پاسخ‌گو نبودن سیاست‌مداران ایرانی به افکار عمومی، خود را ملزم به توضیح نمی‌داند”.(۵)

چرخش روحانی؟

در مورد حرف‌های او که این روزها ظاهری کاملاً آراسته دارد باید اشاره به تفاوتی که نسبت به قبل دارد، کرد؛ او یک‌بار در مرداد ماه ۱۳۵۹ پیشنهاد کرده بود: “توطئه‌گرها را خوب است که در مراسم نماز جمعه بیاورند و به‌ دار آویزان کنند تا مردم مشاهده کنند و تاثیرش، تاثیر بیش‌تری باشد”. هم‌چنین خرسندی او در گذشته از این‌که در موقعیت‌هایی موفق به پاکسازی گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی شده از همین مقوله‌ی چرخش‌های ظاهری اوست؛ واِلا چطور بتوان اظهار خوشحالی اخیر او از عضویت مصطفی پورمحمدی، عامل اعدام هزاران نفر از مخالفان جمهوری اسلامی در تابستان ۶۷، در کابینه‌ی دولتش به عنوان وزیر دادگستری را با اظهارات قبلی ربط داد؟ (۶) در زمینه‌ی حمایت اصلاح طلبان از روحانی با چنین اوصافی در نقض حقوق بشر جای تعجب ندارد چراکه آنان به خوبی “می‌دانند که تبدیل شدن حقوق بشر به یک گفتمان یا بستر اصلی در فضای سیاسی می‌تواند دامن برخی چهره‌های مهم اصلاح طلبان را به خاطر اقداماتشان در دوران آیت‌الله خمینی بگیرد و از چاله به چاه بیفتند”. در مورد او و شناخت اوصافش باید به شباهتی که میان او و هاشمی رفسنجانی وجود دارد اشاره کرد که در هردو چرخشی ظاهری در کلام و گفتار جهت انطباق با گفتمان سیاسی اخیر دیده می‌شود و “این تغییرات همان‌گونه که به هاشمی رفسنجانی کمک کرد تا پیش از مرگ از پاسخگویی درباره‌ی کارنامه‌ی سیاسی- حقوق بشری‌اش در دوران آیت‌الله خمینی و یا دوران ریاست جمهوری‌اش رهایی پیدا کند، برای حسن روحانی نیز یک حاشیه‌ی امن [و امنیت] درست کرده است”تا “فعلاً او را از گرفتاری‌های مقطعی به ویژه در گردنه‌هایی مثل انتخابات رهایی” بخشد. (۷) در چرخش ظاهری و تغییراتی که او به وجود آورد می‌توان به تغییر نسبتاً مثبتی که در اینترنت ایران از جهت سرعت ایجاد شده (اگرچه تاثیر زیادی در رفع فیلترینگ نداشته) و عدم مخالفت او با داخل کردن زنان در بدنه‌ی اجرایی سیاسی کشور اشاره کرد. اصلاح طلبان همواره در دفاع از عملکرد آقای روحانی خواسته‌اند تا نیات مثبتی به او منتسب ساخته و در اجرای این نیات مثبت “گفته‌اند که او می‌خواهد ولی نمی‌گذارند”، اما به هر حال کوشش‌های او حتی در برآوردن خواسته‌های اصلاح طلبان (مثل رفع حصر از موسوی و کروبی) هم موفق نبوده و قضیه‌ی ممنوع التصویر شدن خاتمی هم در دوره‌ی او واقع و لاینحل ماند. (۸)

توجه زیاد به برجام در رسانه‌ها عامل توجه کم‌تر به حقوق بشر

اما آن‌چه در ۴ سال گذشته پررنگ‌تر از بقیه‌ی اقدامات، آقای روحانی را در سرتاسر جهان کانون توجه قرارداد، همانا مسئله‌ی برجام بود که از نظر خود او و اصلاح طلبان برنامه‌ای موفقیت‌آمیز بود. اما به نظر می‌رسد همین موضوعِ در ظاهر بی‌ربط به بهاییان و دگراندیشان، نسبت به آنان آن‌چنان هم بی‌ضرر نبوده باشد. غیر از آن‌که بنابر منابع غیر رسمی و خصوصی گفته می‌شود که در مذاکرات برجام طرف ایرانی ورود به مسائل حقوق بشری و سرکوب بهاییان را خط قرمز تلقی کرده، حتی اگر چنین هم نبوده، باید اعتراف نمود که اختصاص بخش عظیمی از رسانه‌های فارسی و غیر فارسی به دنبال کردن مطالب آن، نمی‌تواند بر وضع “حقوق بشر در ایران” که در شرایط فعلی تقریباً چیزی جز رسانه‌ای نمودن آن باقی نمانده بی‌تاثیر باشد و در این باب می‌توان از منحرف ساختن اذهان در نگاه کلان یاد کرد.
در رابطه با توجهی که روحانی به برجام داشته و اولویتی که او نسبت به سیاست خارجی در ۴۴ سال گذشته قائل شده، باید گفت که اصولاً یکی از برداشت‌های غلطی که از سوی اصلاح طلبان و طرفداران روحانی در مورد شرایط فعلی ایران وجود دارد، اذعان به احتمال وقوع جنگ است. موضع ایران در قبال برنامه‌ی هسته‌ای تا پیش از روحانی همواره عامل نگرانی جامعه‌ی جهانی بوده است و در نهایت در طول ۴ سال گذشته، منعطف نبودن ایران با خواسته‌‌های جامعه‌ی بین‌الملل، آقای روحانی و اطلاح‌طلبان را به این نتیجه رساند که عوض پیگیری مطالبات حقوق بشری که جناح حاکم مایل به مصالحه‌ای در مورد آن نیست، با انجام مصالحه در قالب برجام، جلوی تندروهای ایرانی را بگیرند تا از درگیرشدن ایران در یک جنگ نظامی در مرزهایش ممانعت به عمل آورند. حتی این توجیه در نتیجه‌ی انتخاباتی که اخیراً به سود روحانی به دست آمد، بسیار موثر افتاد، و خیلی‌ها در ایران از ترس وقوع جنگ در صورت برنده شدن ابراهیم رئیسی به روحانی رای دادند؛ این درحالی است که متمایل نشان دادن خود به راه انداختن جنگ از سوی جناح تندرو با اوصافی که آنان از قدرت نظامی ایران دارند، صوری و ظاهری است و حقیقتی ندارد؛ جناح تندرو به خوبی “می‌داند [که] حتی یک ساعت هم نمی‌تواند در مقابل اسرائیل مقاومت کند”؛ (۹) وحقیقتاً اگر جناح تندرو در ایران در حفظ نظام و حاکمیت تا این حد از واقع نگری دور بود، چگونه می‌توانست ۴۰ سال حفظ حاکمیت خود را بر سر این مرز و بوم تداوم بخشد!؟ واقعیت این است که جناح حاکم در ایران حاضر است تا از هر چیزی بگذرد و در هر موردی کوتاه بیاید مگر در موضعی که در نقض حقوق بشر دگراندیشان و بهاییان از قبل در پیش گرفته است و غفلت از این حقیقت را باید به حساب اشتباه محاسباتی او در سیاست‌گذاری‌هایش دانست. (۱۰)

وضع بهاییان در دوره‌ی روحانی و مشکل درک شرایط آنان

اوصافی که در فوق آمد، می‌رساند که وضعی در مجموع عجیب بر بهاییان ایران حکم فرماست؛ و حقیقتاً در فضایی که حتی حرف زدن از “بهایی” و بر زبان آوردن واژه‌ی “بهایی” در نزد مسئولین حاکم اگر همراه با توهین یا تحقیر یا افترا نباشد، خطرناک است، چگونه بتوان از حق و حقوق و وضع حقوقی آنان آن‌گونه قلم زد که حق مطلب ادا شود؟ چگونه بتوان کیفیت روانی حاکم بر بهاییان را آن‌گونه که با تبعیض آمیخته شده، جوّی زورگویانه که تحمل شنیدن هیچ حرف و چشم دیدن بهاییان را ندارد، چنان وصف کرد تا شناختی تمام از برای دیگران حاصل آید؟ تا در سایه‌ی دیوی نلرزی و از غرّش شیری نترسی، وصف ترس و لرز از دیو و دد میسر نباشد. با همه‌ی این تفاصیل امروزه به لطف رسانه‌ای شدن مشکلات حقوق بشری در ایران و اقدامات رسانه‌های حقوق بشر ایرانی، دیگر معلوم شده که اوضاع بهاییان ساکن ایران همواره در حالتی بین بد و بدتر، وخامت خود را در حالی به پیش می‌برد که انتظار وقایعی نگران کننده‌تر از برای آنان غیرممکن نیست. نگاهی کلی به موارد و مصادیق محرومیت، آزار و اذیت نسبت به بهاییان(که در ادامه لیستی از آن ذکر شده)، نشان می‌دهد که عزمی جزم در پس این اقدامات سعی دارد تا هم‌چنان آنان را در هاله‌ای از ظلم و ستم نگاه دارد. در مورد وضع بهاییان ایران در دوره‌ی روحانی گزارش مبسوطی معروف به -گزارش ۱۲۲ صفحه‌ای (۱۱) تهیه شده است که جزئیات و کلیات امر را به خوبی نشان می‌دهد. از جمله نقاط قوت این گزارش انتشار متون اسنادی است که همه حاکی از تبعیض و تحریم و فشار بر بهاییان ایران از سوی مقامات سیاسی ایران، آن هم به شکلی وسیع و از پیش برنامه‌ریزی شده است. باید اضافه کرد که در مورد سوءنیت‌هایی که در اقدامات علیه بهاییان در ایران وجود دارد، اگرچه تهیه‌ی سند باتوجه به امنیتی-پلیسی بودن شرایط کار آسانی نیست، اما “وسعت” و”مدت” سرکوب‌ها به حدی بوده که خود حکومت هم نتوانسته در اختفا و پنهان‌سازی اقداماتش، سیاست خود را کاملاً عملی سازد. شمّه‌ای از این تضییقات بدین قراراست:

۱- از سال ۸۸ تا ۹۵، تعداد ۸۶۰ بهایی به بهانه‌های بی‌اساس دستگیر شده‌اند که بیش از ۱۵۱ مورد از آن مربوط به دوره‌ی آقای روحانی بوده است؛

۲- حداقل تعداد ۸۰ بهایی به اتهامات واهی در زندانند؛

۳- بیش از ۲۰ هزار مقاله، ویدئو و مطلب به طور مغرضانه بر علیه بهاییان تهیه و در رسانه‌های جمهوری اسلامی پخش شده است؛

۴- تعداد ۸۰ مغازه از بهاییان (در سال ۲۰۱۴) تنها در یک ماه به این دلیل واهی پلمب شد که چرا در روزهای تعطیل مذهبی مغازه‌ی خود را می‌بندند؛ در دروه‌ی آقای روحانی حداقل ۳۸۸ بهایی در ارتباط با شغل و محل کسب‌شان مواجه با تهدیدهای جدی اعم از پلمب و موانع دیگر بوده‌اند؛

۵- قتل آقایان عطاالله رضوانی (شهریور ۹۲) با گلوله، فرهنگ امیری (مهر۹۵) با چاقو، احمد فناییان (دی ۹۵) که جسد او سوخته شده پیداشد، و موارد دیگری از قتل‌های مشکوک که قبل از دوره‌ی آقای روحانی اتفاق افتاده؛

۶- حمله‌ی وحشتناک با چاقو به خانواده‌ای ۳ نفره در بیرجند در منزل‌شان در سال ۲۰۱۴؛

۷- محرومیت صدها بهایی از تحصیل و دانشگاه با ترفندهای موزیانه؛

۸- تهدید و حبس بسیاری از مدیران، خادمین و مدرسین موسسه‌ی علمی BIHE بی هیچ دلیل قانع کننده؛
در این گزارش در انتها اشاره به دوگانگی در حرف‌های آقای روحانی و اقداماتی که جناح حاکم در ایران نسبت به بهاییان روا می‌دارد شده است؛ و در این باب اگرچه حداقل توقع و انتظار این است که دولتمردان از لاپوشانی امر به درآمده و از انکار آن بپرهیزند، اما چنین توقع و احساسی مانع از باور به واقعیتی نیست در مورد آن شاعر به خوبی گفته:

قاصدک! هان چه خبر آوردی؟
از کجا وزکه خبر آوردی؟
خوش خبر باشی اما
گرد بام و در من بی ثمر می‌گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه زیاری نه زدیار و دیاری باری
برو آن‌جا که بوَد چشمی گوشی با کس
برو آ‌‌ن‌جا که تورا منتظرند
قاصدک! در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
…. در اجاقی طمع شعله نمی‌بندم خردک شرری هست هنوز؟
قاصدک ابرهای همه عالم شب و روز در دلم می‌گریند.

پانوشت‌ها:

۱- عاصمه جهانگیر، گزارشگر ویژه‌ی سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران با اشاره به همین مطلب می‌گوید “در ایران از روش‌های مشابهی برای ساکت کردن کسانی که عقاید مخالف خود را بیان می‌کنند، استفاده می‌شود”.نقل از وبسایت صدای آمریکا

۲- البته در همین خصوص کلی‌گویی فوق مانع از آن نیست که بدانیم کشتار بهاییان در ایران بالکل منتفی نشده و خصوصاً در دوره‌ی روحانی حداقل شاهد سه قتل مشکوک، که دشوار بتوان دست قدرت حاکم در ایران را از آن مبرّا دانست، در کنار حملات خونین و شدید دیگر نسبت به آنان بوده‌ایم.

۳- به نظر می‌رسد تفاوت تنها در این باشد که رژیم نازی در ایامی بر یهودیان مظلوم اعمال خشونت وحشیانه می‌نمود که نُرم‌ها و شرایط حقوق بشری در جامعه‌ی جهانی در آن زمان اجازه‌ی چنان فجایعی به‌ آن‌ها می‌داد و الان اگر می‌خواست نمی‌توانست چنان کند که در آن زمان کرد؛ اما باید در نظر گرفت آیا رژیم نازی مجهز به امکانات و تجهیزاتی که حکومت‌های سرکوب‌گر امروزی در اختیار دارند و می‌توانند که از آن سواستفاده نمایند بوده است؟

۴- راز قتل پسرحسن روحانی، پایگاه خبری تحلیلی گلستان ۲۴، ۱۶ خردادماه ۱۳۹۵

۵- پیشین

۶- سخن ایشان در همین رابطه در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۳۹۲ در صحن علنی مجلس چنین است: “در وزارت دادگستری حجت الاسلام والمسلمین مصطفی پورمحمدی مسئولیت را پذیرفتند. من خوشحال شدم از پذیرش وی نه به دلیل این‌که توانمندی را در این زمینه دارند و به خوبی می‌تواند هماهنگی قوه‌ی قضاییه، مجریه و مقننه را به وجود بیاورد بلکه در زمینه‌ی تامین عدالت و مبارزه با فساد مطمئن بودم کمک خوبی برای دولت خواهد بود”. تاکید از نگارنده است (نقل از سایت خانه‌ی ملت، خبرگزاری مجلس شورای اسلامی) هم‌چنین در این رابطه می‌توان به اظهارات او درباره‌ی اعتراض دانشجویان و سرکوب شدید آنان در تیر ۷۸ اشاره کرد؛ یا سخنان تحقیرآمیز او در بهمن ۷۸ در مورد تظاهرات جنبش سبز و تجلیل او از طرفداران نظام در دی ۹۲ از راهپیمایی ۹ دی.(جهت اطلاع از جزئیات این سخنان ن.ک حقیقت‌نژاد، رضا، کارنامه‌ی حسن روحانی و چشم خطاپوش اصلاح‌طلبان، وبسایت بی‌بی‌سی فارسی، ۱ اردی‌بهشت ماه ۱۳۹۶

۷- حقیقت‌نژاد، رضا، پیشین

۸- حقیقت‌نژاد، رضا، پیشین

۹- نقل از نامه‌ای که یکی از دیپلمات‌های با سابقه‌ی جمهوری اسلامی بدون ذکر نام به دوست بهایی قدیمی‌اش نگاشته و حاوی مطالبی است که از جهت انطباق با وقایع و واقعیت‌های ایران در دهه‌های اخیر نمی‌توان از صحت آن دم نزد. قابل دسترسی از صفحه‌ی فیسبوک “آیین‌ بهایی”

۱۰- این‎که آقای روحانی نسبت به بهاییان ایران کمی کم‌لطف است و برای آنان ارزشی قائل نیست گویا توجیهی در مورد آن از زبان مقامات دولت روحانی عنوان شده است. گفته شده”مقامات ایرانی طرفدار روحانی […] آزار بهاییان ایران را پنهان نمی‌کنند” منتهی شوربختانه درایت و سیاست آنان در تحلیل نهایی به این‌جا ختم شده که مسئله‌ی بهاییان و آزار آنان مسئله‌ی حادّی، آن‌چنان که اولویت داشته باشد، نیست! گویا آقای روحانی و همکارانشان از سرناچاری مجبور شده‌اند تا در طول ۴ سال گذشته همّ خود را فقط مصروف توقف “تندروهای داخلی [نمایند تا آنان] را درباره‌ی توافق اتمی متقاعد” کنند. از نظر آنان این موضوع دارای اهمیت بیش‌تری نسبت آزار بهاییان است و “باید در شرایط آرام‌تر ایران و منطقه” آن زمان که معلوم نیست کی باشد به محرومیت‌های بهاییان پرداخته شود. (ن.ک بهاری، مازیار، آقای روحانی از شهروندان بهایی چه خبر؟، العربیه‎ فارسی ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۵