ارسال خبر توسط علیرضا طاهرخانی AliReza Taherkhani
مدتی است که مخالفان و دشمنان صوفیه و مکتب تصوف مدام رجز می خوانند و درخواست مناظره با بزرگان صوفیه را دارند.این در حالی است که وقتی مقالات و نوشته های آنان را ورق می زنیم و بررسی می کنیم با موجی از نادانی و بی سوادی و بی اخلاقی روبرو می شویم.یادم می آید آقای عبدالحسین خسروپناه چند سال پیش مقاله ای از یکی از دوستانش با عنوان : «گنابادیه» و مثلا در نقد معتقدات سلسله جلیله نعمت اللهی گنابادی در نشریه خود موسوم به «صباح» چاپ کرده بود.مقاله را بنده به درخواست یکی از سرورانم نقد کردم
اما بعدا پشیمان شدم.زیرا آنقدر سست و مبتدیانه نوشته شده بود و آنقدر از حقیقت به دور بود که اساسا نیازی به نقد نداشت.نویسنده مقاله مزبور حتا آنقدر معلومات نداشت تا بداند نویسنده کتاب صالحیه حضرت آقای صالحعلیشاه نیستند ، بلکه پدر بزرگوارشان حضرت آقای نورعلیشاه ثانی آن را تالیف کرده اند و به مناسبت لقب طریقتی فرزندشان که صالحعلیشاه است آن را صالحیه نام نهاده اند.وقتی معلومات کسی در این حد است اصلا نقد نوشتار او چه معنایی می تواند داشته باشد؟این از سواد و معلومات.از نظر اخلاقی هم که نوشتار مزبور مردود بود.زیرا قسمت هایی از کتاب فوق ، و نیز کتاب های دیگر صوفیه را به گونه ای برش زده بود و کنار هم چیده بود تا معنای دلخواه خود را از آن ها در بیاورد نه آن که چیزی را که منظور نظر نویسنده بزرگوار بوده است نقل و نقد کند!
خود آقای خسروپناه مقاله ای را در روزنامه همشهری علیه معتقدات صوفیه به ویژه سلسله جلیله نعمت اللهی گنابادی منتشر کرده بود که سراسر آن نشانه ای از فضل و معلومات و اخلاق و انصاف نداشت.نقد آن را نوشتم اما روزنامه مزبور و دیگر روزنامه ها به دلایلی که می دانیم از چاپ آن خودداری کردند.نقد نوشتارش را برای خود او فرستادم و در اینترنت و سایت عزیز مجذوبان نور و نیز وبلاگ های خودم هم منتشر کردم.حدود پنج سال است که نقد نوشتارش را دیده است اما جرات و جسارت نوشتن جوابیه ای برای آن نداشته است.زیرا به لطف الهی آنقدر محکم و مستند نوشته شده است که طرف مقابل را خلع صلاح کرده است.
اخیرا هم که آقای عبدالرحیم بیرانوند مصاحبه ای علیه صوفیه به ویژه سلسله جلیله نعمت اللهی گنابادی کرده بودند که آن هم نیازی به نقد نداشت.زیرا متن آن خود نقد کننده میزان سواد و معلومات و اخلاق مصاحبه شونده بود.اگر آن را نقد کردم تنها به این دلیل بود که کسانی که به پیروی از این آقا به تخریب حسینیه بروجرد اقدام کردند ببینند که به دنبال چه کسی با چه میزان معلومات به راه افتاده اند و به دعوت و رهبری او دست به چه اقدام وحشتناکی زده اند که دنیا و آخرت آن ها را توام با عذاب الیم خواهد کرد!اگر از آقای خسروپناه انتظار می رفت که پاسخی هر چند نامربوط و به نشانه دست و پا زدن و قافیه را نباختن بنویسد از این آقا که همین مقدار هم انتظار نمی رود.
همه این موارد نشان می دهد که مخالفان و دشمنان صوفیه تا چه حد درمانده شده اند که برای دشمنی با آن ها دست به دامان کسانی می شوند که کمترین اطلاعات درستی از مکتب تصوف ندارند.به قول آقای خمینی مثل کسی که صوفی نیست و می خواهد در باره مکتب تصوف نظر بدهد مثل پینه دوز محله است که می خواهد در زمینه مسایل فلسفی اظهار نظر کند 🙂
اینک اینان با این دستمایه علمی و اخلاقی مدام رجز می خوانند و هل من مبارز می گویند و بزرگان صوفیه را به مناظره دعوت می کنند.آقایان عزیز! مناظره پیشکشتان.به ویژه مناظره با بزرگان صوفیه!شما از عهده پاسخگویی به مطالب امثال بنده حقیر هم بر نمی آیید آن وقت می خواهید با آنان مناظره کنید؟شما که قصدتان مناظره نیست.زیرا مناظره شرایط خود را می طلبد.نمی شود که یک طرف تمام میکروفون ها و امکانات تبلیغاتی و … در خدمتش باشد و طرف دیگر از هر گونه امکاناتی بی بهره باشد.شما و اربابانتان حتا تحمل نوشته های ما را در اینترنت نیز ندارید و وبلاگ های ما را به طور مرتب مسدود یا فیلتر می کنید.آن وقت از مناظره سخن می گویید؟شما به دنبال مجادله هستید.ما تربیت شده مکتب اهل بیت رسولخدا(ع) هستیم و از دستور آن ها مبنی بر ترک مجادله پیروی می کنیم.اما شما در مکتبی تربیت شده اید که نان از طریق مجادله و خرد کردن طرف مقابل و عرض اندام و سوار شدن بر موج بلاهت مردم می خورید.نمونه اش را در تخریب حسینیه های سلسله خود دیده ایم.کسی که به دنبال مباحثات سازنده است که دست به تخریب حسینیه و ترور شخصیت نمی زند.دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟
مرتبط