ارسال خبر توسط علیرضا طاهرخانی AliReza Taherkhani
لعنت کردن اصولا کار درستی نیست اما گاهی واجب می شود و باید با صدای بلند گفت : «لعنت بر آدم دروغگو».بنده کاری به گزارش دروغی که موسسه راهبردی دیده بان در باره حقیقت برخوردهای شهرستان کوار نوشته است ندارم.می خواهم یک بحث معرفتی که تخصص بنده ا
ست در باره جانمایه این دروغ پراکنی که عبارت از نظر مراجع تقلید در باره تصوف است ارایه دهم.در این بیانیه ، سعی بلیغ شده است تا وانمود کنند که مراجع تقلید و علما با تصوف مخالف هستند و مردم را از نزدیکی به صوفیه بر حذر می دارند.
اولا این یک دروغ آشکار است.اگر چند مرجع تقلید بخاطر اطلاعات نادرستی که از تصوف دارند نظر مساعدی در باره تصوف ندارند به جایش اکثر قریب به اتفاق علما و مراجع تاریخ تشیع یا صوفی بوده اند یا ارادت مخلصانه به مکتب تصوف داشته اند که بنده آن را در کتاب : «تصوف و عرفان از دیدگاه علمای متاخر شیعه» مورد بررسی و اثبات قرار داده ام.
ثانیا یک فقیه و مرجع تقلید از آن جهت که فقیه و مرجع تقلید است حوزه وظایفش روشن و مشخص است که عبارت است از صدور فتوا در باره مسایل جزیی و فرعی فقهی که هیچ ربطی به اصول دین ندارد.در حالی که موضوع مکتب تصوف امر مهم «ولایت» است و ولایت از اصول دین و جانمایه نبوت است.پس یکی فقیه از آن جهت که فقیه است نمی تواند در باره تصوف اظهار نظر کند و به صدور فتوا در باره آن بپردازد.زیرا صدور فتوا در باب اصول دین مردود است و خود فقهای عزیز در ابتدای رساله هایشان به این حقیقت اعتراف کرده اند که تقلید در اصول دین مردود است.اما خود نیز باید به این فتوای خود عمل کنند و از صدور فتوا در باره تصوف بپرهیزند و در حوزه ای که در حیطه وظایف و صلاحیتشان نیست وارد نشوند.البته هر کسی از جمله علما و مراجع از آن جهت که انسان هستند به شرط برخورداری از اطلاعات کافی می توانند تصوف یا هر چیز دیگری را نقد و بررسی کنند اما همانطور که عرض شد حوزه وظایف فقیه از آن جهت که فقیه است روشن است و نمی تواند در باره ولایت که جانمایه نبوت و امامت است نظر بدهد و مردم را مکلّف به پیروی از نظر خود بداند.پس هم فقیهی که با تکیه بر مسند فقاهت در باره چیزی که از حوزه اختیارات و مسئولیت های او خارج است نظر می دهد و هم کسی که از نظر او به عنوان یک نظر دینی لازم الاجرا پیروی می کند در پیشگاه خداوند مسئول هستند.
ثالثا با توجه به اعتراف طلاب محترم که در متن بیانیه مندرج است ، منشا درگیری های شهرستان کوار ، تبلیغات منفی روحانیان علیه مکتب تصوف بوده است.سوال این است :چرا به عقاید دیگران از جمله دراویش احترام نمی گذارید؟واقعا به شما چه ارتباطی دارد که چه کسی به دوزخ می رود چه کسی به بهشت؟بنده به شخصه دلم می خواهد به دوزخ بروم و به هیچکس هم مربوط نیست.چرا به جای تعامل فرهنگی بر اساس احترام متقابل ، به درگیری می اندیشید؟چرا از روحانیان اهل سنت عقب مانده اید؟از این درگیری هایی که علما و فقها با سوار شدن بر موج نادانی و بی اطلاعی برخی راه می اندازند و مرحوم مطهری هم به آن اشاره کرده ا ست ، اصلا در کشورهای عربی و مسلمان خبری نیست.آن ها یاد گرفته اند که باید با احترام به عقاید همدیگر زندگی کنند.اگر راست می گویید بیایید در میدان اندیشه و پاسخ مدلل به نوشته های صوفیان بدهید.چرا به میان مردم کوچه و بازار می روید که قدرت تشخیص ندارند و به تحریک آن ها می پردازید؟چرا همیشه به دنبال ایجاد درگیری هستید؟البته دلیلش روشن است.وقتی پای استدلال و منطق لنگ می شود و توان برخورد بر اساس اندیشه را ندارید بهترین راه ، کشتن و گرفتن و تبعید کردن و خراب کردن و زد و خورد است.کاری که در درازنای تاریخ با صوفیان کرده اید.و در پشت آن ، بی سوادی و بی منطقی خود را پنهان کرده اید و می کنید.
اولا این یک دروغ آشکار است.اگر چند مرجع تقلید بخاطر اطلاعات نادرستی که از تصوف دارند نظر مساعدی در باره تصوف ندارند به جایش اکثر قریب به اتفاق علما و مراجع تاریخ تشیع یا صوفی بوده اند یا ارادت مخلصانه به مکتب تصوف داشته اند که بنده آن را در کتاب : «تصوف و عرفان از دیدگاه علمای متاخر شیعه» مورد بررسی و اثبات قرار داده ام.
ثانیا یک فقیه و مرجع تقلید از آن جهت که فقیه و مرجع تقلید است حوزه وظایفش روشن و مشخص است که عبارت است از صدور فتوا در باره مسایل جزیی و فرعی فقهی که هیچ ربطی به اصول دین ندارد.در حالی که موضوع مکتب تصوف امر مهم «ولایت» است و ولایت از اصول دین و جانمایه نبوت است.پس یکی فقیه از آن جهت که فقیه است نمی تواند در باره تصوف اظهار نظر کند و به صدور فتوا در باره آن بپردازد.زیرا صدور فتوا در باب اصول دین مردود است و خود فقهای عزیز در ابتدای رساله هایشان به این حقیقت اعتراف کرده اند که تقلید در اصول دین مردود است.اما خود نیز باید به این فتوای خود عمل کنند و از صدور فتوا در باره تصوف بپرهیزند و در حوزه ای که در حیطه وظایف و صلاحیتشان نیست وارد نشوند.البته هر کسی از جمله علما و مراجع از آن جهت که انسان هستند به شرط برخورداری از اطلاعات کافی می توانند تصوف یا هر چیز دیگری را نقد و بررسی کنند اما همانطور که عرض شد حوزه وظایف فقیه از آن جهت که فقیه است روشن است و نمی تواند در باره ولایت که جانمایه نبوت و امامت است نظر بدهد و مردم را مکلّف به پیروی از نظر خود بداند.پس هم فقیهی که با تکیه بر مسند فقاهت در باره چیزی که از حوزه اختیارات و مسئولیت های او خارج است نظر می دهد و هم کسی که از نظر او به عنوان یک نظر دینی لازم الاجرا پیروی می کند در پیشگاه خداوند مسئول هستند.
ثالثا با توجه به اعتراف طلاب محترم که در متن بیانیه مندرج است ، منشا درگیری های شهرستان کوار ، تبلیغات منفی روحانیان علیه مکتب تصوف بوده است.سوال این است :چرا به عقاید دیگران از جمله دراویش احترام نمی گذارید؟واقعا به شما چه ارتباطی دارد که چه کسی به دوزخ می رود چه کسی به بهشت؟بنده به شخصه دلم می خواهد به دوزخ بروم و به هیچکس هم مربوط نیست.چرا به جای تعامل فرهنگی بر اساس احترام متقابل ، به درگیری می اندیشید؟چرا از روحانیان اهل سنت عقب مانده اید؟از این درگیری هایی که علما و فقها با سوار شدن بر موج نادانی و بی اطلاعی برخی راه می اندازند و مرحوم مطهری هم به آن اشاره کرده ا ست ، اصلا در کشورهای عربی و مسلمان خبری نیست.آن ها یاد گرفته اند که باید با احترام به عقاید همدیگر زندگی کنند.اگر راست می گویید بیایید در میدان اندیشه و پاسخ مدلل به نوشته های صوفیان بدهید.چرا به میان مردم کوچه و بازار می روید که قدرت تشخیص ندارند و به تحریک آن ها می پردازید؟چرا همیشه به دنبال ایجاد درگیری هستید؟البته دلیلش روشن است.وقتی پای استدلال و منطق لنگ می شود و توان برخورد بر اساس اندیشه را ندارید بهترین راه ، کشتن و گرفتن و تبعید کردن و خراب کردن و زد و خورد است.کاری که در درازنای تاریخ با صوفیان کرده اید.و در پشت آن ، بی سوادی و بی منطقی خود را پنهان کرده اید و می کنید.