ارسال خبر توسط محمد رضا فرشادفر Mohammadreza Farshadfard
خبرگزاری هرانا – سهیل بابادی، زندانی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین، بیش از ۱۷ ماه است که در بلاتکلیفی به سر میبرد.
سهیل بابادی یکم خرداد ماه سال ۹۱ توسط اطلاعات سپاه به دلیل نوشتن قطعهٔ طنزی در صفحهٔ فیس بوک “کمپین یادآوری امام نقی به شیعیان” بازداشت شد.
در زیر متن کامل نامه وی که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته میآید:
من سهیل بابادی هستم و در زندان اوین در کشور ایران به جرم نوشتن پستهای طنز آمیز و داشتن عقایدی متفاوت با دیدگاههای رسمیحکومت یک سال است که در زندان بسر میبرم.
من در ماه می۲۰۱۱ میلادی در یک صفحه فیسبوک بنام “کمپین یاد آوری امام نقی به شیعیان” ۱۰ مطلب کوتاه طنز نوشتم که هیچ کلمه توهین آمیزی هم در آنها بکار نرفته بود، به همین اتهام در ماه ژوئن ۲۰۱۲ توسط سازمان اطلاعات سپاه بدون ارائه حکم و کارت شناسایی دستگیر شدم و به زندان “۲- الف” که بازداشتگاه اختصاصی سپاه است منتقل گردیدم.
بعد از دستگیری به مدت ۲۴ ساعت بدون تفهیم اتهام کتک خوردم و بازجویی شدم و سپس توسط شخصی بنام “قناعت کار” (دادیار شعبهسوم دادسرای امنیت) تفهیم اتهام شدم. اتهامات من توهین به پیامبر، توهین به مقدسات مسلمانان، اجتماع و تبانی، توهین به رهبر، تبلیغ علیه نظام، عضویت در گروههای بر انداز و اقدام علیه امنیت ملی بود که تمام این اتهامات به دلیل نوشتن همان 10 جوک در صفحه فیسبوک ذکر شده بود.
در دوران بازداشت با دستبند و چشم بند پنج بار توسط بازجو و دو نفر دیگر به اتاقی بیرون از ساختمان بازداشتگاه منتقل شدم و به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفتم تا اقرار کنم از دولت عربستان پول گرفتهام تا به امام دهم شیعیان توهین کنم.
بازجوییهای من با چشم بند در کنج اتاق بازجویی بود و بازجو از من میخواست تا به اتهاماتم اقرار کنم و در صورت عدم اقرار به شدت مرا مضروب میکرد. تجسس بازجو در زندگی شخصی من و سعی برای چسباندن رابطه جنسی به دوستان خانوادگی گرفته تا خواهر همسرم و حتی یکیاز دوستانم بنام مصطفی و اتهام همجنس گرایی از روشهای دائمی بازجو برای فشار روانی به من بود که به خاطر عدم موفقیت در کسب اقرار، مرا به سلول انفرادی منتقل کردند و کلا ۲۲۵ روز از بازداشت موقت خود را در سلول انفرادی گذراندم.
بازجو همچنان تلاش بسیاری کرد تا قبول کنم از کشور ایران به صورت غیر قانونی خارج شده و به اسرائیل رفتهام، با دولت عربستان رابطه دارم و همکار بیبیسی هستم.
اتهام همکاری با بیبیسی تنها به دلیل وجود نام نیما اکبرپور و سیما علینژاد دو مجری شبکه فارسی بیبیسی در لیست دوستان من در فیسبوک بود. از زمان دستگیری تا ۲۰ روز حق تماس با خانوادهام و اطلاع اینکه کجا هستم و به چه جرمی دستگیر شدهام را نداشتم.
بعد از ۲۰ روز به من تلفن دادند تا به همسرم اطلاع دهم که در بازداشت به سر میبرم، اما اینکه توسط چه کسی و چرا و در کجا زندانی هستم را نباید میگفتم.
بعد از این تلفن بارها عوامل اطلاعات سپاه با همسرم و پدرم تماس گرفتند و تهدید کردند در صورت پیگیری کارم مرا اعدام خواهند کرد و آنها را هم دستگیر می کنند.
همین فشارها باعث شد همسرم طفل ۴ ماهه را که باردار بود سقط کند. بازجو هم پس از شنیدن این خبر در حین مکالمات تلفنی ما ( تلفن همسرم توسط اطلاعات سپاه شنود میشود) نزد من آمده و با ابراز خوشحالی گفت حتما این بچه حرامزاده بوده که به این سرنوشت دچار شده.
این رفتارها در طول بازداشت من ادامه داشت و دارد و ضرب و شتم، فحاشی و توهین، تهدید به دستگیری اعضای خانواده و حتی تجاوز به آنها ابزار آنها برای اعتراف گیری از من و سایر زندانیان است.
جدا از شرایط نگهداری، حتی از داشتن کتابی که مرا با حقوقم آشنا کند محروم بودم و حقوق شهروندی من زیر پا گذاشته می شد، حتی زمانیکه در لایحهای به بازداشت موقت خود اعتراض کردم، بازپرس شعبه سوم (اسدی که جانشین قناعت کار شده بود) علناً گفت چون برای اعتراض لایحه نوشتهای و ادای وکلا را در میآوری، معلوم میشود که هنوز عبرت نگرفتهای و باید چند سال در زندان بمانی، در حال حاضر هم در بازداشت به سر میبرم و دادستان با آزادی من تا زمان دادگاه بدون هیچ دلیلیمخالفت میکند.
خلاصه اقداماتی که خلاف قانون بوده و به آنها اعتراض دارم اینهاست:
۱- ارجاع یک پرونده عقیدتی به یک سازمان امنیتی
۲- شکنجه جسمی و روحی و فشار روانی مافوق طاقت یک انسان
۳- ضرب و شتم که منجر به نقص عضو در ناحیه کمرم شده
۴- ت ۲۲۵روز حبس انفرادی در بند امنیتی سپاه بدون داشتن هم صحبت و حتی داشتن مداد و کاغذ
۵- توقیف فیلمها و عکسهای خانوادگی و از بین بردن آنها (بخصوص فیلم عروسی)
۶- بازداشت یکساله قبل از تشکیل دادگاه و حتی ارائه دلایل که مجازات بدون حکم قانونی تلقی میشود
۷- ارجاع پرونده به دادگاه انقلاب به جای دادگاه عمومی
۸- بازجویی با چشم بند و در مواردی خارج از اتهامات تفهیم شده و تجسس در زندگی شخصی من و اتهامات خلاف اخلاق
۹- فشار روانیو تهدید مکرّر خانوادهام به دستگیری و سر به نیست کردن
چیزهایی که گفتم تنها برای من اتفاق نیفتاده، بلکه شرایط اغلب کسانی که در بند ۲- الف سپاه نگهداری میشوند به همین ترتیب است. اکنون که از رسیدگی عادلانه به پروندهام نا امید شدهام دست کمک به نهادهای حافظ حقوق بشر در ایران و جهان دراز کردهام و بر اساس مواد ۳ ( حق آزادی و امنیت )، ۵ ( منع شکنجه )، ۶ و ۷ ( برابری در برابر قانون و حفظ حقوق انسانی)، ماده ۱۹ ( حق آزادی بیان ) اعلامیه جهانیحقوق بشر و مواد ۷ و ۹ و ۱۰ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب ۱۶ دسامبر ۱۹۶۶ مجمع عمومیسازمان ملل متحد، خواستار کمک برای احیای حقوق خود به عنوان یک انسان هستم.
هر کس این نوشته را میخواند لطفا آنرا با دیگران در اینترنت به اشتراک بگذارد تا افراد بیشتری از شرایط بازداشتهای امنیتی و فضای بازجویی و رفتار حکومت با مردم ایران مطلع شوند. به یاد داشته باشیم بهرهمند شدن از حقوق قانونی و شهروندی تابع ایمان فرد به دین اسلام نیست و هر کس حق دارد از این حقوق بهرهمند شود، امیدوارم فشار افراد آزادیخواه موجب شود دولت ایران از روند تضییع حقوق شهروندان دست بردارد.