زنان و خشونت برآمده از احکام مذهبی – شکوه میرزادگی
به مناسبت 25 نوامبر، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان
این روزها که دامنه ی خشونت داعشیان، یا به قول خودشان «دولت اسلامی»، به اروپا هم کشیده شده، و همه جا سخن از خشونتی است که جان و تن انسان متمدن قرن بیست و یکم را آزرده می کند، باید بیشتر از همیشه به سرنوشت زنانی اندیشید که در مناطق مختلف خاورمیانه زیر دست و پای دولت های غیر قانونی، و يا قانونی – مذهبی، و به نام «فرامین مذهبی»، شدیدترین خشونت ها را، متحمل می شوند.
بین این قبيل دولت ها البته تفاوت هایی هم وجود دارند. مثلاً، «دولت اسلامیِ» غیرقانونی افسار گسیخته و جنون زده مردان را گردن می زند اما زنان را چون کالایی خرید و فروش می کند، به بردگی می گیرد، شکنجه شان می کند، به آن ها تجاوز می کند و سپس تیرخلاص را بر جسم و روح له شده ی آن ها شلیک می کند، حال آنکه، در همان زمان حکومت های قانونی ـ مذهبی، همچون «جمهوری اسلامی» مسلط بر کشورمان، نیز، بی سر و صدا، از همان قوانین مبتنی بر احکام خشونت زده ی مذهبی استفاده می کنند و چند برابر بیدادی را که بر مردان روا می شود بی سر و صدا و با چهره ای حق به جانب بر زنان تحمیل می کنند. آن ها نسبت به عملیات داعشی سکوت می کنند؛ چنان که در طی مدتی که داعش بزرگترین لطمات و خشونت ها را انجام داده است، یک آیت الله در ايران نبوده که با صدای بلند اعلام کند که آن چه داعش در مورد زنان انجام می دهد ربطی به اسلام ندارد. یا حداقل بگوید که آن ها از نگاه اسلام در مورد زنان تندروی می کنند.
در اين ميان، برای من عجیب این جاست که چرا وقتی سخن از خشونت مذهبی و تقبیح و یا رد آن پیش می آید برخی بلافاصله واکنش نشان می دهند که: «این حرف ها اهانت به مسلمانان است». باید از آن ها پرسید آیا به بردگی گرفتن زنان در مذهب اسلام نیست؟ آیا خرید و فروش این بردگان در اسلام نیست؟ آیا کتک زدن زنان نافرمان در اسلام نیست؟ آیا روند چند همسری که زنان را به حرمسراها می کشاند جزو مذهب اسلام نیست؟ آیا نداشتن حق حضانت کودکان برای زنان در اسلام نیست؟ آیا رسمی بودن ازدواج دختران خردسال در اسلام نیست؟ آیا اجباری بودن حجاب در اسلام نیست؟ آیا بهره بردن ارثیه ی کمتر از مرد در اسلام نیست؟ آیا صیغه، که نوعی خرید و فروش سکس است، در بخشی از تيره های مذهبی اسلام وجود ندارد؟ آیا محروميت زنان از حق تحصیل مساوی، حق داشتن شغل مساوی، حق سفر مساوی، در اسلام نیست؟ و آیا سالاری مرد بر زن در اسلام نیست؟ و آیا زشت بودن و ناروا بودن و متضاد بودن هر کدام از احکام مذهبی با مفاد اعلامیه حقوق بشر در دنیای متمدن امروز ثابت نشده است؟ و آیا بیشتر این موارد مصداق تعریف خشونت علیه زنان در اسناد سازمان ملل نيست؟*
تازه سخن من و امثال من این است که هر کس، به عنوان یک مسلمان، آزاد است تا هر عقیده و تفکری می خواهد داشته باشید اما، در عين حال، بيایيد و به عنوان یک انسان در قرن بیست و یکم، احکامی را که در دنیای امروز منشاء خشونت و بیدادند را از سر راه جوامع بشری بردارید و بگذارید که مردمان خاورمیانه و مردمان کشورهایی چون ایران با قوانینی امروزین زندگی کنند. گذشته از این، مگر بیشتر زنانی که در کشورهایی که با احکام مذهبی اداره می شوند مسلمان نیستند؟ چرا افرادی که هر ایراد و انتقاد و ردی را نسبت به این قوانین «اهانت به مسلمین» می دانند، ايراد رنج و شکنجه به این مسلمانان را اهانت به اسلام و مسلمانان نمی دانند؟!
سخن نه از اهانت است و نه از دشمنی و غرض ورزی. اکنون دیگر، بر اساس آمارهای موجود، ثابت شده که بيشترين زنانی که گرفتار انواع خشونت های مختلف هستند در کشورهايي زندگی می کنند که حکومتی مذهبی دارند، و يا در کشورهایی که قوانين شان متأثر از احکام مذهبی است.
اينگونه احکام و قوانين ناشی از شريعت، خشونت عليه زنان را مجاز دانسته و آن را امری موجه جلوه می دهد و حتی، همچون کشور ما، آن را به عنوان يک امر مذهبی در باور مردمان جا می اندازد. در اين کشورها خشونت کننده، به جای احساس گناه، بابت خيری که انجام داده و ثوابی که می برد احساس شعف هم دارد. در اين جوامع می شود از اين هم جلوتر رفته و فرهنگی مذهبی را ديد که به برادر يا پدر يا شوهر می آموزد که «غيرت»، «شرف»، «مردی» و «مردانگی» آن است که دختر يا زن «سر به هوا» ی خود را بزنند، يا دختر و زن «گناهکار و آلوده دامن» خود را بکشند. و مجريان احکام نيز اين کتک زننده ها و قاتلين را به عنوان «مدافعين ناموس» مورد لطف و مرحمت قانونی ـ مذهبی نیز قرار می دهد؛ چرا که در اين مذاهب نافرمانی زن يا معاشرت خارج از ازدواج او با يک مرد از گناهان بزرگ شناخته می شود. در این کشورها زنان در هیچ کجایی از خشونت مصون نیستند و دولت های مذهبی به جای آن که حافظ آن ها باشند دشمن سلامت و آرامش آن ها هستند.
سال گذشته، کارشناسان سازمان ملل در ارتباط با خشونت علیه زنان اعلام کردند که «در حال حاضر میلیون ها تن از زنان خشونت دیده ی دنیا در 35 کشوری زندگی می کنند که حکومت شان خشونت علیه زن را جرم نمی شناسد.» یکی از این کشورها بدون تردید ایران است که زیر سلطه ی احکام اسلامی اداره می شود و عمده ی قوانین مبتنی بر شريعت اش مربوط به زن اند که، به جای رفع خشونت از او، بیشترین نوع خشونت را بر او تایید و تحمیل و مشروع می کند. این قوانین و البته رفتارهای حکومتی با زنان کاملا علیه همه ی «کنوانسیون های رفع تبعیض» و «رفع خشونت از زنان» است.
جالب اينکه، آذر ماه سال 93 گزارشی از سوی «کارگاه آموزشی و کار با قربانیان همسر آزاری» در ایران، منتشر شد که (با توجه به وجود کنترل و سانسور آمارها در ایران) نشان می داد 66 در صد (در تهران و شهرهای بزرگ) و 88 در صد (در شهرستان های دیگر) ایران گرفتار خشونت در خانه ها هستند. یعنی خشونت هایی که از سوی همسر و پدر یا برادر متوجه شان می شود. در اين مورد هم می توان ديد که بیشتر این خشونت ها بر اساس اختیاری است که احکام مذهبی (که اکنون زيربنای قوانین کشوری اند) به مردان داده اند.
رودربایستی و محافظه کاری را باید کنار گذاشت. وضعیت زنان در خاورمیانه روز به روز بدتر می شود، باید به طور مستقیم خشونت هایی را که سرچشمه اش از مذهب است رد کرد و آن ها را به طور مرتب به مردمان گوشزد کرد. و بايد با این تفکر و این شایعه ی ساخته شده از سوی مذهبيون قشری در افتاد که ایراد گرفتن و انتقاد کردن و رد کردن آن دسته از قوانین مذهبی که خشونت و رنج و شکنجه را بر زنان تحمیل می کند اهانت به مسلمانان است.
نه! من فکر می کنم اهانت به مسلمانان وقتی صورت می گيرد که جماعتی گسترده، که روز به روز هم بر تعدادشان اضافه می شود، با تکیه بر این احکام کهنه ی مذهبی زندگی را بر انسان و به ويژه بر زنان غیر قابل تحمل کرده اند. اکنون زمان آن رسیده که زنان، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، چه دیندار و چه بی دین، بر اين نکته آگاه باشند که یکی از مهمترین و اولین اقدامات و مبارزاتی را که باید پی بگیرند مبارزه برای جدایی مذهب از حکومت ها است تا در سايه ی حکومتی برخاسته از قوانين امروز بشری هر کس دین و مذهب خود را در دل و در زندگی خصوصی خود داشته باشد و زنان نيز، در حفاظ قوانین امروزین و انسان ساز، نفسی به آسودگی (حداقل در حد زنان کشورهای پیشرفته) بکشند.
چنین مبارزه ای نه تنها اهانت به اسلام يا مسلمانان نیست بلکه آن ها را از بار سنگین اهانت هایی که امروز گرفتارش شده اند نجات خواهد داد.
*- تعریف خشونت علیه زنان در اسناد سازمان ملل ؟
قطعنامه ی حذف خشونت علیه زنان، تصویب شده در سال 1999، خشونت را این گونه توضیح می دهد:
«خشونت عليه زنان، بى آن كه به موارد زير محدود شود، شامل اشكال زير است:
الف﴾ خشونت جسمى، جنسى و روانى در خانواده، از جمله ضربهها، رفتارهاى خشن جنسى نسبت به دختران خردسال، خشونتهاي مرتبط با جهيزيه،ختنه كردن، تجاوز شوهر و ديگر سنتهاى زيانبخش رايج مثل خشونت خارج از روابط همسرى، خشونت در رابطه با بهرهكشى؛
ب﴾ خشونت جسمى، جنسى و روانى در جامعه، از جمله تجاوز، رفتارهاى خشن جنسى، اذيت و آزار جنسى و ارعاب در محيط كار، در مؤسسات آموزشى و غير آن، قوّادى و واداشتن به فحشا؛
ج﴾ خشونت جسمى، جنسى و روانى كه توسط دولت صورت مىگيرد يا از جانب آن، در هر كجا كه باشد[در خانواده و در جامعه]،….»
در مورد روز جهانی خشونت منتشر شده از همین نویسنده:
در رسانه های مختلف و در کتاب «معجزه ی تو»:
تسليم يا ایستادگی در برابر خشونت
هیچ بهانه ای برای خشونت مجاز و انسانی نیست
تجاوز به زهرا
روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان
خشونت دولتی، بدترین نوع خشونت علیه زنان