همدان در خفقان؛ روند سيستماتيک سرکوب و آزار بهائیان در شهر همدان

هجوم به جامعه بهائی همدان در روزهای اخير شدت گرفته است. بازداشت بيش از چهارده نفر در هفته های اخير که اکثريت آنان را زنان خانه دار و دختران جوان تشکيل می دهند يکی از نادر ترين حملات سازمانهای امنيتی به شهروندان عادی محسوب می گردد.

image

تاملی کوتاه در وضعيت مردم شهر همدان و جو خفقان آور فوق امنيتی آن از وظايف هر روشنفکر دلسوزی بشمار می رود. حملات سيستماتيک و حساب شده و هوشمندانه نهادهای سياسی و امنيتی، به مرور زمان، شهر همدان را از يک پايتخت فرهنگی به جامعه ای پرهراس و امنيتی و تک صدائی تبديل کرده است .

شهر همدان از قديميترين شهرهای ايران و به تعبيری پايتخت فرهنگی ايران است .

پيشينه غنی تاريخی اين شهر آنرا به عنوان يکی از غنی ترين مراکز آثار باستانی و فرهنگی کشور مطرح می نمايد. همچنين وجود مراکز دانشگاهی متعدد و مرکز صدا و سيمای مستقل و فعال ،جايگاه اين شهر را در عرصه فرهنگ تقويت نموده است . تنوع فرهنگی و مذهبی از شاخصه های اين شهر در دورانهای باستان بوده به نحوی که در دوران هجوم اعراب تا مدتها شورشهای متعددی در مقابل مهاجمان توسط مردم شهر سازماندهی شده بود . همچنين وجود آرامگاه استر و مردخای اين شهر را به مرکزی مقدس برای يهوديان تبديل کرده است و بالاترين تعداد ساکنين يهودی اين شهر را حدود پنجاه هزار نفر برآورد نموده بودند .صد سال قبل ، مدرسه آليانس يهوديان در اين شهر از مراکز مهم علمی بشمار می رفت و شمار زيادی از فرزندان افراد سرشناس شهر از هر دين و مذهب در اين مدرسه کسب علم می نمودند . همچنين بهائيان شهر همدان به تاسيس مدرسه تائيد موفق شدند که دختران و پسرانی از همه اديان در آن در کنار هم درس می خواندند . حدود پنج کليسای بزرگ نيز در اين شهر توسط مسيحيان تاسيس شده بود که تعدادی از آنان هم اکنون جزو آثار ميراث فرهنگی کشور ايران به شمار می رود .

متاسفانه از قديم جو خشن سرکوب مذهبی در شهر وجود داشته و بعنوان حقی مسلم برای گروههايی از شيعيان پذيرفته شده است . به همين دليل تاريخ شاهد تکرار مکرر قتل و غارت يهوديان و مسيحيان و بهائيان در دوره های مختلف می باشد. اين فضای سرکوب و تبعيض و عدم مدارا به مرور زمان موجب فرسايش اقليتهای يهودی و مسيحی شده به نحوی که در حال حاضر تعداد خانواده های يهودی و مسيحی شهر تنها يک يا دو خانواده برآورد می شوند. در شهری که زمانی پنجاه هزار يهودی ساکن بودند اکنون کمتر از پنجاه نفر يهودی سکونت دارند . در شهری که چند دهه پيش فرزندان مسلمانان و يهوديان و مسيحيان و بهائيان در نهايت محبت و اتحاد با يکديگر در مدرسه آليانس و يا مدرسه تائيد درس می خواندند، امروز کودکان تنها در مدارس شيعه درس می خوانند که با دستور العمل تبليغی تهاجمی تشکيل شده و معلمان اين مدارس دوره های تکميلی بهائی ستيزی و مسيحی ستيزی و يهودی ستيزی را بصورت اجباری در آموزش و پرورش می گذرانند. ( اين سازمان آموزش و پرورش کذائی، کودکان معصوم همدانی را به نيروهای امنيتی و اطلاعاتی و قضائی تبديل می کند که در بزرگسالی به ساير شهرهای ايران صادر می شوند و مسئوليت انتشار بيماری اجتماعی تعصب را در ساير نقاط ايران بعهده می گيرند) . در شهری که زمانی پنج کليسای بزرگ و پر رونق وجود داشت و مسيحيان سرشناس در شهر آزادانه رفت و آمد می نمودند ، اکنون مامورين امنيتی به مهمانی خانوادگی يک زوج مسيحی و مهمان نوکيش آنان حمله ور شده و بعد از حبس طولانی مدت در سلولهای انفرادی اداره اطلاعات، آنان را به زندان اوين منتقل می کنند. روشنفکران ما بايد از خود سوال کنند که چه روند سيستماتيک هراسناکی ، شهری متمدن با قدمتی چند هزار ساله را به منجلابی عفن از دروغ و ريا و سرکوب تبديل کرده که آنرا بهشت نيروهای امنيتی نام گذاشته اند.آيا چه روندی در طول سالها موجب گشته است که دانشجويان دانشگاههای همدان بجای بحث و سوال و تحقيق و تشکيل گروههای مطالعه ، تنها راه مبارزه با رژيم را مصرف مشروبات الکلی و استعمال مواد مخدر و روابط مخفيانه جنسی قلمداد کنند و در دانشگاهی که تشکيل يک جلسه بحث اجتماعی و سياسی سريعا با واکنش نهادهای امنيتی روبرو می شود، مصرف اين مواد به وفور شيوع يابد؟ روشنفکران و متفکرين ايرانی می توانند با بررسی دقيق روند تحول و دگرگونی شهر همدان به اطلاعات ذيقيمتی در نحوه عملکرد نيروهای مرتجع و خشن مذهبی دست يابند. در اين مقاله تنها به نمونه ای کوچک و فهرست وار از برخی حملات نيروهای امنيتی به جامعه بهائی اشاره می گردد به اين اميد که آغاز گر حرکتی گردد تا دانشگاهيان و جامعه شناسان سراسر دنيا با تشکيل سمينارها و کنفرانسها اين بيماری اجتماعی را آسيب شناسی نموده و در جهت درمان آن اقدام کنند.

حملات سيستماتيک بر عليه جامعه بهائی همدان از ابتدای انقلاب اسلامی ۱۳۵۷۱) حمله به کليه روستاهای بهائی نشين مانند روستاهای حسين آباد ، امزاجرد ، لاله جين ، جمشيد آباد ، کارخانه قند و …تهديد به آتش زدن منازل و ارعاب روستائيان توسط کميته های انقلاب، مجبور کردن آنها به ادای شهادتين در مساجد و انتشار عکسهای آنان در روزنامه ها و نشريات. تعدادی از روستائيان که موفق به فرار از اين حملات شده بودند بناچار اموال و املاک خود را برجای گذاشته و در شهرهای ديگر آواره و بی سر و سامان شدند. جالب توجه آنکه کسانی که از اين حملات به مراجع دولتی و روحانيون و شخص آيت الله خمينی شکايت کرده بودند و يا روستائيان آواره را اسکان داده بودند توسط مراجع قضائی بازداشت و به اعدام محکوم گشتند!

۲) دستگيری ، شکنجه، اعدام، تهديد، و آزار افراد خانواده از جمله اقدامات نهادهای امنيتی می باشد که در انتظار هر فردی است که به نحوی در اداره جامعه بهائی اين شهر مساعدت نمايد. اسامی افرادی که در سی و پنج سال اخير، خود و خانواده شان مورد اين حملات سيستماتيک قرار گرفته اند ليستی طولانی را تشکيل می دهد.

– طراز الله خزين از کسبه محترم همدان، خود و همسرش چند مرتبه مورد هجوم واقع شده، بعد از تحمل حبس طولانی در زير شکنجه قفسه سينه و آرنج دست وی خرد شده و به همين طريق جان داد. حکم صوری اعدام برای وی جعل شد و منزل مسکونی و مغازه وی مصادره گرديد و در اختيار سازمان اموال تمليکی قرار گرفت.

– دکتر فيروز نعيمی رئيس اداره بهداشت همدان منزلش مورد هجوم نيروهای امنيتی واقع شده و بعد از تحمل زندان طولانی بعد از آنکه بيگناهی وی ثابت گرديد و چند روز قبل از آزادی به دستور آيت الله مدنی مورد شکنجه قرار گرفت و زير شکنجه جان باخت.

– دکتر ناصر وفائی ، پزشک خوشنام بهائی که بيماران بی بضاعت را به رايگان درمان می کرد چند روز قبل از آزادی تحت شکنجه جان باخت. جسد وی در حالی تحويل خانواده شد که رانها و پاهای وی رشته رشته پاره شده بود و اثری از گلوله خلاص در سر وی نبود.

– سهيل حبيبی کاسب خوشنام بهائی پس از دوبار دستگيری در زير شکنجه جان داد و در جسد وی آثار شکستگی استخوان دست مشهود بود

– سهراب حبيبی کارمند اداره مبارزه با مالاريا چند روز قبل از آزادی توسط پاسداران به محل نامعلومی برده شد و در جسد وی علائم سوختگی با شی داغ در پشت و کمر ديده می شد

– حسين خاندل کاسب جوان و معروف بهائی که چند نسل در همدان فروشگاه ابزار صنعتی را اداره می نمودند و به صداقت و امانت معروف بودند ، مانند ساير مديران بهائی قبل از آزادی به پاسداران تحويل داده شد و جسد وی به همراه آثار شکنجه و خرد شدن انگشتان دست در معرض ديد مردم همدان قرار گرفت.

– حسين مطلق کارمند خوشنام بهائی مانند ساير همقطاران خود قبل از آزادی به پاسداران تحويل داده شد و تنها موردی بود که اثر شکنجه در بدن وی ديده نمی شد و تنها آثار گلوله های متعدد وجود داشت. برای او نيز مانند سايرين حکم جعلی اعدام تهيه کردند.

– شمسی اصفيايی ( شير محمدی ) ده بار در مقابل جوخه نمايشی اعدام قرار گرفت و سه سال حبس را در آلوده ترين زندانهای همدان در کنار زنان بيمار و بدکاره سپری نمود. محل کار همسرش تعطيل و سپس مصادره شد. فرزندانش مورد تهديد و آزار قرار گرفتند و يکبار نيز دختر جوان وی برای چند روز توسط نيروهای امنيتی ربوده شد.

– احسان شير محمدی کاسب محترم بهائی توسط نيروهای امنيتی بازداشت گرديد و سه ماه سلولهای انفرادی و امنيتی را تحمل نمود، محل کار وی پلمپ و بعد از مدتی مصادره گرديد. فرزندان وی مورد تهديد و تعرض قرار گرفتند.

– احسان حبيبی کارمند بانک صادرات مورد حمله و بازجوئيهای متعدد و تهديد و اتهامهای بی اساس قرار گرفت و خانواده و فرزندان وی در معرض خطر قرار گرفتند و وی را به پرونده سازی و بی آبروئی تهديد کردند.

– آقای سروريان کشاورز معروف و پر سابقه بهائی بارها مورد حمله و بازداشت و زندان قرار گرفت و حبسهای طويل المدت انفرادی را تحمل نمود (به قسمی که يکبار وی را ماهها در سلولی در سه طبقه زير زمين حبس نموده بودند) و شکنجه های شديد و شلاق در کف پا نتوانست وی را از ميدان بدر کند. همچنين اداره اطلاعات همدان عده ای از کشاورزان را تحريک نمود تا بر عليه وی بعنوان توهين به مقدسات اعلام جرم کنند که اين توطئه در نهايت با شکست مواجه شد ولی آثار آن بحران در خانواده وی بر جای ماند.

– منزل آقای پرويز سيفی بارها مورد حمله نيروهای امنيتی قرار گرفت و چندين بار احضار به اداره اطلاعات و بازداشت خود و فرزندانش را تجربه نمود و به جرم تبليغ عليه نظام محاکمه شد. برای پسر و دخترش چندين بار مزاحمت ايجاد نمودند و چند پرونده منجمله “عقد و ازدواج بهائی!” برای پسر وی و عروسش جعل نمودند. عروس وی نيز به اتهام تبليغ عليه نظام يک سال حبس را تحمل نمود. محل کار وی بعلت تعطيل در روز عيد بهائی به دستور دادستان همدان پلمپ شده و دو سال و نيم است که اين خانواده از امرار معاش محرومند.

– منزل آقای بهروز راشدی نيز مورد حمله نيروهای امنيتی متعصب قرار گرفت و مامورين امنيتی و فرستادگان آنها بارها در محل کار و منزل وی ايجاد مزاحمت نمودند.وی نيز به اتهام تبليغ عليه نظام تحت تعقيب قرار گرفته و با وجود تبرئه در دادگاه تجديد نظر استان با مداخله آيت الله شاهرودی پرونده اعاده دادرسی شد و به محکوميت ايشان انجاميد پسر وی اخيرا بازداشت شده و به قيد ده ميليون وثيقه در انتظار دادگاه بسر می برد. محل کار وی نيز مانند ساير بهائيان دو سال و نيم است که پلمپ می باشد

– آقای مظفر ايوبی کاسب خوشنام بهائی بارها مورد حمله نيروهای امنيتی قرار گرفت و اکنون همسر وی به قيد وثيقه در انتظار دادگاه بسر می برد. محل کسب وی دو سال نيم است که به همراه محل کسب ساير بهائيان همدان پلمپ می باشد . وی به اتهام تبليغ عليه نظام تحت پيگرد قانونی قرار گرفت و با وجود تبرئه در دادگاه تجديد نظر با دخالت آيت الله شاهرودی رئيس قوه قضائيه به حبس و تبعيد در شهرستان خاش در سيستان و بلوچستان محکوم شد. اخيرا مامورين امنيتی نامه ای رسمی را به يکی از کسبه مسلمان نشان داده اند که در آن ذکر شده بايد از هر نوع فعاليت اقتصادی توسط اقای مظفر ايوبی ممانعت بعمل آيد.

– ليست فوق تنها نمونه ای از حملات گسترده ای است که در انتظار هر فرد بهائی می باشد که به طريقی در مسير خدمت به جامعه بهائی و بهائيان همدان اقدامی نمايد. به اين ليست می توان اسامی بسياری اضافه نمود و تنها با مراجعه به يکی از سايتهای حقوق بشری و جستجوی اسامی افراد بازداشت شده در همدان می توان به وسعت و شدت و سبعيت اين اقدامات پی برد. اين سبعيت و قانون گريزی تنها شامل بهائيان نمی گردد و مسيحيان يهوديان ، اهل حق، اهل سنت، دراويش، بی دينان، و حتی شيعيان دگر انديش نيز از حملات سبعانه و قتل و شکنجه در امان نيستند . قتل زهرا بنی يعقوب پزشک شيعه مذهب در همدان توسط نيروهای امنيتی نمونه ايست که در رسانه های عمومی بطور مشروح انعکاس يافته و مشتی از خروار است.

۳) حمله به دانش آموزان بهائی در مدارس و دبيرستانهای همدان و ايجاد بحران برای آنهااداره اطلاعات همدان با استفاده از بازوی خود در آموزش و پرورش که همان نهاد حراست آموزش و پرورش می باشد ليستی دقيق از دانش آموزان بهائی تهيه نموده و طی تماس با مديران و معلمين آنها، دستورات لازم را جهت نحوه عملکرد موذيانه با کودکان هماهنگی و مديريت می نمايد. گزارشات مستند و متعددی در مورد اين اقدامات در مدارس همدان وجود دارد که برای حفظ اين نونهالان از بردن اسامی آنها در اين مقاله معذوريم. روش سيستماتيک برای ايجاد بحران به دو طريق اعمال می گردد. در روش اول ابتدا معلمين آموزش ديده در سر کلاس اقدام به انتشار دروغ و تهمت و افترا در بين همکلاسيهای کودک بهائی می کنند و در صورت اعتراض و يا پاسخگوئی دانش آموز بهائی وی را به دفتر مدرسه احضار و با تهديد به اخراج و مداخله پدر و مادر از وی زهر چشم می گيرند. در روش دوم دانش آموز بهائی را زير نظر گرفته و با احضار دوستان و همکلاسيهای وی به حراست و تهديد آنها سعی در منزوی ساختن وی در محيط آموزشی می کنند و چنانچه اين روند نتيجه نداد به بهانه تبليغ وی را به حراست احضار کرده و او و يا والدينش را مجبور به دادن تعهد می کنند. مزيت اين روش برای عناصر امنيتی آنست که حتی اگر دانش آموز بهائی و خانواده وی از دادن تعهد امتناع کنند، در ضمير لطيف طفل بهائی هراس از صحبت در مورد معتقداتش همواره باقی خواهند ماند و وی را به فردی منفعل در جامعه تبديل خواهد نمود. لازم به ذکر است که در بعضی موارد والدين دانش آموزان بهائی از اين حملات بی خبر باقی می مانند و دانش آموزان بعلت هراس از مربی از نقل اين وقايع در خانه خودداری می کنند.