آتنا فرقدانی قبل از رفتن به دادگاه چه گفت؟

آتنا فرقدانی روز گذشته پس از حضور در دادگاه انقلاب به زندان ورامین منتقل شد.

این فعال کودک و هنرمند که طی هفته های گذشته با انجام مصاحبه هایی به بیان مشکلات سلول های انفرادی و نصب دوربین در توالت و حمام زندان پرداخته بود، با احضاریه دادگاه انقلاب به این محل رفت.

محمد نوری زاد روز گذشته در صفحه فیس بوک خود نوشت: بعد از ضرب و شتم آتنا فرقدانی در دادگاه انقلاب، وی را به زندان قرچک ورامین فرستادند! امروز با پدرش صحبت کردم. صدایش گرفته بود. شاید می گریست. پدر است. می گفت: جلوی چشم من و مادرش کتکش زدند.

آتنا فرقدانی نیز پیش از آنکه به دادگاه انقلاب برود در خصوص احضاریه ای که دریافت کرده بود، نوشت: بنا بر احضاریه ای که دیروز چهارشنبه 17 دی ماه 1393 دریافت کردم،شنبه 20 دی ماه در شعبه 15 دادگاه انقلاب حاضر میشوم”””

اینجانب آتنا فرقدانی متولد 1365 به شماره شناسنامه 34828 صادره از تهران در روز شنبه 20 دی ماه 1393،در شعبه 15 دادگاه انقلاب واقع در خیابان معلم،ساعت 8 و نیم صبح برای برگزاری جلسه ی دادگاه به ریاست قاضی صلواتی حضور خواهم یافت…..میدانم که شنبه در دادگاهی که بیداد گاهیش را فریاد میزند،حاضر می شوم و در پیشگاه قاضی که سالیانیست کفه های ترازویش هیچگاه در یک خط به تساوی نرسیده است،باید دفاع از بی دفاعی های مردم عزیزم را پس بدهم…..و از آنجاییکه سالیان درازیست در هیچ جای کشورم،ندیدم کسی در مقام و منصب خود بنشیند و هر یک به گونه ای جایگاه هایمان عوض شده است،اینبار مفتخرانه در جایگاه متهم می نشینم و متن دفاعیه ام را برای شخصی که 25 سال و اندیست همچنان جایگاه خود را حفظ کرده است که هیییچ…!!بلکه تمام جایگاه های سه قوه را در ترازوی””خویش””وزن میکند،قرائت میکنم…..آری جناب آقای “”سید علی خامنه ای””…..متن دفاعیه ام را تقدیم شما میکنم که در این چندین سال،هم قاضی هستید و هم قانون گزار..و هم رئیس جمهور میباشید و هم رئیس مجلس غیر مردمی ایران…!!

“”جناب آقای سید علی خامنه ای و سپاه پاسدار ایشان:
آنچه شما آن را تبلیغ علیه نظام خواندید،من آن را دلجویی از زنان و مردانی می خوانم که فرزندانشان در سال 1388 به خاک و خون کشیده شد به خاطر نلرزیدن ریشه هایی که سالهاست خاک آن دیگر حاصلخیز نمیباشد…!!
آنچه شما آن را اقدام علیه امنیت ملی دانستید و تجمع و تبانی با فرقه ی ضاله طریقتش بود،من آن را حمایت از زنان و مردانی می دانم که کوچکترین حقشان که تحصیل در دانشگاه می باشد،به جرم بهایی بودنشان،از آنان گرفته شده است که هیچ..!،انسان نماهای عصرمان به خود اجازه می دهند که مقام والای انسانی آن ها را زیر سوال ببرند و نجس بخوانندشان و مزارها و خانه هایشان را در هم بکوبند..!!!
آنچه شما آن را توهین به نمایندگان مجلس از طریق مهارت نقاشی خواندید،من آن را هنری میدانم که خانه ی ملتمان را به آنچه که ملت ما سزاوارش نیست،به خوبی روا داشته است..!!

و آنچه شما آن را توهین به سپاه پاسداران و سه قوه در حین بازجویی،خواندید،من آن را جوابی محکم میدانم در پاسخ به غروری که سپاهیان شما را تسخیر کرده است از آنچه امنیت و قدرت نامیدند برای به دام انداختن فتنه گرانی چون من!!که اگر به راستی چنین قدرت و امنیتی در “سپاهیان پاسدار شما”وجود دارد،چرا از این قدرت و امنیت برای به دام انداختن خاطیان و قاتلان اصلی “”ندا ها و سهراب ها و ستارها” تا به امروز استفاده نکرده اند….!!
“”دوستان محترم””دفاعیات من نه شجاعت است و نه حماقت،..تنها بغض صداقتیست که در “آخرین نگاه ندا”……….به خون نشست،تنها بغض صداقتیست که در زیر چرخ های خودرویی دولتی در عاشورای 88،با ترسی وهم گونه به گونه ای دیگر به خون گریست…!

آری بغض صداقتیست که 36 سال است آن را در گلو نشخوار میکنیم و با گفتن جمله ی”به خاطر چه مردمانی سکوت نکنم و بهایی بس گران بپردازم”وجدانمان را آرام میکنیم…!آیا به راستی توقع داشتن تنها از وجدان خود..،و امید نبستن به هیچ کس جز خویشتن،نمی تواند فریادی باشد تا همگیمان،شاهین ترازو را به جانب کفه ی فردایی بهتر”خم کنیم……………………………………………………………..؟!

بیایید به راستی بر درخت خویشتن تکیه زنیم که فردای روزگار،پاسخگوی اعمالمان هیچ کسی نخواهد بود جز وجدان بیدار خویش که در برابر همه ی بی وجدانی های روزگارمان،سکوت اختیار کرد که این خود،جرمیست بس بزرگ و نابخشودنی که آتشش روزی در خانه ی خودمان تا آسمان ها زبانه خواهد کشید…………………………………………………………………………………………………………!