آیت الله منتظری الهام‌بخش جنبش مدنی در ایران بود

آیت الله منتظری الهام‌بخش جنبش مدنی در ایران بود جرس- مژگان مدرس‌علوم:حالا پنج سال از درگذشت آیت الله حسینعلی منتظری می‌گذرد. مرجعی که در دوران زندگی فقهی و سیاسی‌اش از مبارزه و زندان و شکنجه و تبعید گرفته تا ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی و قائم مقامی‌ رهبر انقلاب و سرانجام حصر و حاشیه نشینی را تجربه کرد.

او در این دوران پر فراز و نشیب جسارت این را داشت که خودش را نقد کند و صراحت آن را تا بر آنچه حقیقت می‌پندارد پابفشارد. بی‌ترس و تشویش از این که صراحت کلامش چه تبعاتی به همراه خواهد داشت. کمااین که در یک قدمی رسیدن به منصب رهبری در جمهوری اسلامی بنا را بر اعتراض به رویه حکومت در سرکوب مخالفانش گذاشت و انزوای ناشی از غضب حاکمان را به جان خرید. جرس در پنجمین سالگرد درگذشت او با دکتر علی میرموسوی نواندیش دینی و استاد دانشگاه گفتگو کرده و از او درباره کارنامه فکری و سیاسی آیت الله منتظری پرسیده است.

آیا دکتر! آیا می‌توان کارنامه زندگی آیت الله منتظری را به واسطه فعالیت‌های فقهی و سیاسی به دوره‌های مختلف تقسیم بندی کرد؟

از نگاهی کلی زندگی سیاسی آیت الله منتظری «ره» را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد: مبارزه با رژیم شاهنشاهی، تاسیس جمهوری اسلامی، برکناری و نقد حکومت دینی.

حلقه وصل این سه دوره استبداد ستیزی، پاسداری از ارزش‌های دینی و اخلاقی و دفاع از حقوق مردم بود. اگرچه هر یک از این سه دوره در جای خود مهم و قابل توجه‌اند، ولی به نظر می‌رسد دوره اخیر از اهمیت بیشتری برخوردار باشد که درک آن در گرو نگاهی کوتاه به دوره‌های پیش‌تر است.

دوره نخست هر چند بسیار دشوار و با زندان، شکنجه و تبعید همراه بود، ولی روشنی هدف و راه مبارزه و پیوند و اتحاد و همدلی نیروهای انقلاب٬ تحمل این سختی‌ها را آسان می‌کرد. در این مرحله او به عنوان یار همراه امام خمینی٬ وظیفه سنگین بسیج و ساماندهی نیروهای انقلاب در داخل را بر عهده داشت. در انجام این وظیفه البته از یاری دلیر مردانی سخت کوش و جان برکف همچون فرزند شهیدش محمد منتظری نیز برخوردار بود.

در دوره دوم فقیه عالیقدر به عنوان دومین شخصیت انقلاب، نقش‌های مهم، حساس و خطیری همچون ریاست خبرگان و قائم مقامی رهبری را پذیرفت و رسالت نظریه‌پردازی برای نظام نو بنیان جمهوری اسلامی را برعهده گرفت. با وجود این، او در مرز میان سیاست و جامعه ایستاد، ‌از این رو حضور در سطوح عالی قدرت٬ او را از توجه به مشکلات جامعه بازنداشت و چونان سخنگوی محرومین، بی‌پرده دردهای آنان را بازگو و مسوولان را به کوشش برای حل آن فرا می‌خواند.

این دوره، همچنان که برینتون نیز در کالبد شکافی چهار انقلاب یاد آور شده است، با طرد و سرکوب نیروهای میانه‌رو و مخالفین همراه بود. در میان انقلابیون او تنها شخصیتی بود که در این شرایط به میانه‌رو‌ها پناه داد و از حقوق مخالفین پشتیبانی کرد و در این راه خود را آماج اتهام‌ها قرار داد، زیرا در چالش حقیقت و مصلحت او به دفاع از حقیقت پای بند بود و هرگز آن را به پای مصلحت قربانی نمی‌کرد. در ‌‌نهایت نیز در جریان مخالفت با اعدام‌های سال ۶۷، عطای قائم مقامی را به لقایش بخشید و از قدرت کناره گیری کرد.

سومین دوره از سال ۶۸ آغاز و تا درگذشت ایشان در سال ۸۸ ادامه یافت. این دوره با جایگزینی تدریجی محافظه کاران، حاشیه نشینی نیروهای چپ و تقویت سویه‌های اقتدار گرایانه حاکمیت همراه بود. در طول این ۲۰ سال٬ آیت الله منتظری با تجربه و درک آسیب‌های حکومت دینی از یک سو به بازنگری در نظریه گذشته خود پرداخت و از سوی دیگر با رویکردی انتقادی و خیر خواهانه رفتار حکومت و زمامداران را مورد سنجش و ارزیابی قرار داد. بی‌مهری‌ها و رفتار‌های توهین آمیز، او را از آنچه در این راستا وظیفه خود احساس می‌کرد بازنداشت و در این راه پنج سال حصرخانگی را تحمل کرد. در این مرحله نظریه سیاسی او از ولایت انتخابی مقیده فقیه به الگویی دموکراتیک‌تر تحول یافت، که با شناسایی تفکیک قوا اقتدار فقیه را به نظارت بر انطباق قوانین فرو می‌کاست. کارنامه عملی او نیز در این مقطع، پشتیبانی جدی از جنبش مدنی و توسعه سیاسی را نشان می‌دهد، که پس از انتخابات سال ۸۸ به اوج رسید.

نگاه انتقادی و شجاعت کم نظیر وی در واکنش به آنچه انحراف از ارزش‌های اصیل اسلام و انقلاب می‌دانست، جرات و جسارت انتقاد را در نیروهای در حال انزوای انقلاب، که در برکناری او نیز نقش داشتند، زنده کرد و زمینه را برای شکل گیری جریان اصلاح طلبی فراهم آورد، ‌از این رو می‌توان او را رهبر معنوی اصلاحات دانست. اهمیت بیشتر این دوره از حیات سیاسی فقیه عالیقدر از آن رو است که در فضایی آکنده از پیوند دین با الگوی اقتدار گرایانه از حکومت، کوشش کرد با رویکردی فقهی، الگوی دمکراتیک از حکومت دینی را بازسازی کند و الهام بخش اصلاحات و جنبش مدنی ایران شود.

آیت الله منتظری رویکردی حقوق بشری به مسائل جامعه با اتکا بر تقدم اخلاق بر سیاست و حکومت داشت و رساله‌ای هم در این باب با عنوان «رساله حقوق» دارد. به نظر شما ایشان چگونه از ظرفیت‌های فقه سنتی در جهت استیفای حقوق بشر استفاده می‌کرد؟


نگاه تطبیقی به اسلام و حقوق بشر در دوران معاصر، دست کم با سه رویکرد صورت گرفته است. نخست رویکرد محافظه کارانه که با تاکید بر برداشت‌های فقهی و کلامی گذشته کوشش می‌کند برتری نظام حقوقی اسلامی را بر دستاوردهای اندیشه و تمدن جدید درباره حقوق بشر تقویت کند. دوم رویکرد روشنفکرانه که با برتری بخشیدن به برداشت و تفسیر جهان جدید از حقوق بشر برای تطبیق آموزه‌های دینی با آن کوشش می‌کند. سوم رویکرد نواندیشان دینی که با اصالت بخشیدن به متون و تعالیم دینی به ارائه تفسیری سازگار از آن‌ها با دستاوردهای تجربی و عقلی روزگار جدید می‌اندیشد. فقیه عالیقدر در چارچوب رویکرد اخیر٬ به نسبت اسلام و حقوق بشر می‌نگریست و همچنان که در پرسش به آن اشاره شده از ظرفیت‌های فقه و اجتهاد سنتی در راستای فهمی حقوق بشری از دین بهره می‌برد.

فقه سنتی هر چند تکلیف مدار است و منبع اصلی آن برای استنباط حقوق، احکام و خطاب‌های الهی است، ولی ظرفیت‌های محدودی برای شناسایی حقوق بشر دارد. از دیدگاه دینی انسان موجودی هدفمند و خواهان رسیدن به کمالی است که برای آن آفریده شده است. این هدف سعادت در دنیا و آخرت است و هر آنچه در راستای رسیدن به آن‌ها باشد مصلحت و آنچه آن را از رسیدن به آن‌ها باز دارد مفسده است. وظایف و حقوق انسان نیز بر پایه این مصالح و مفاسد شناخته می‌شوند و انسان از راه شرع و عقل می‌تواند به آن‌ها پی ببرد، از این رو شریعت در کنار عقل دو منبع برای فهم و شناسایی حقوق انسان‌اند. احکام و تکالیف بیان شده در شریعت در مقام ثبوت بر دریافتی از حقوق انسان استوارند، بنابراین با تحلیل آن‌ها می‌توان حقوق و آزادی‌های شناخته شده در شریعت را شناخت. به عنوان نمونه از مجموعه احکامی که درباره حیات و زندگی انسان بیان شده٬ می‌توان ارزش حق حیات را از دیدگاه اسلامی دریافت. شریعت همچنین بخشی از زندگی را به خود انسان واگذار کرده و به بیان احکام نپرداخته است. در این حوزه نیز انسان می‌تواند باکمک و بهره بردن از عقل جمعی و یا بناء عقلا به فهم و شناسایی حقوق خود اقدام کند. فقیه عالیقدر از این رویکرد به استنباط حقوق از منابع شریعت پرداخت که رساله حقوق دستاورد آن بود.

آیا همین رویکرد یکی از محورهای اختلاف میان ایشان با آیت الله خمینی بود؟

آیت الله خمینی نیز فقیهی تجدید نظر خواه به نظر می‌رسید که روش‌شناسی و شیوه اجتهادی رایج در حوزه‌ها را برای زندگی در روزگار جدید کافی نمی‌دانست و به ضرورت تحول در آن باور داشت. در پرتو این نگاه او بر خلاف برداشت رایج به جواز شطرنج فتوی داد و یا در ماجرای اختلاف شورای نگهبان و مجلس بر سرتصویب قانون کار٬ از مجلس پشتیبانی کرد. از این نظر شکاف چندانی بین رویکرد این دو بزرگوار وجود نداشت. اختلاف رویکرد آنان بیشتر به تعریف از نظام و مصلحت نظام و چگونگی دفاع ازآن بر می‌گشت. تفاوت در موقعیت سیاسی آنان نیز در این اختلاف تاثیر گذار بود.

با توجه به این تفاوت تا چه حد رفتار سیاسی و رویکردهای حقوق بشری آیت الله منتظری در ایران راهبردی شده است؟


تعامل فقه با مفاهیم و ارزش‌های روزگار جدید در ایران از مشروطیت آغاز شد و به شکل گیری سنتی انجامید که رویکرد و اندیشه‌های فقیه عالیقدر را می‌توان در تداوم آن ارزیابی کرد. این رویکرد هرچند در سایه تسلط گرایش‌های محافظه کارانه و افراطی فرصت زیادی برای بسط پیدا نکرده است، ولی در جامعه و نسل فرهیخته آن طرفداران جدی دارد. در شرایط کنونی رویکرد حقوق بشری به دین از دو سو مورد تهدید است، نخست از سوی کسانی که با نگرشی محافظه کارانه به تفسیری اقتدارگرایانه از دین می‌پردازند. دوم از سوی کسانی که از دیدگاهی روشنفکرانه فقه را در تقابل با تجدد و ارزش‌های مدرن قرار می‌دهند. دیدگاه نخست از سوی گفتمان رسمی و چیره٬ پشتیبانی می‌شود و دیدگاه دوم از سوی کسانی که ناکامی‌های حکومت دینی را یکسره به پای دین می‌نویسند. هر دو دیدگاه در ارائه تفسیری ناسازگار از دین با تجدد هم‌داستان هستند و در محکومیت و طرد نواندیشی دینی کوشش می‌کنند. در این میان البته محافظه کاران در مبارزه خود جدی‌تر و استظهار و پشتیبانی قدرت سیاسی آنان را امیدوار‌تر و کامیاب‌تر ساخته است. بنابر این در پاسخ می‌توان گفت رفتار سیاسی و رویکرد حقوق بشری آیت الله منتظری همچنان تا راهبردی شدن فاصله دارد.

یکی از ویژگی‌های بارز آیت الله منتظری عقل گرایی در اجتهاد و استنباط احکام بود، این عقلانیت سنتی بود یا آمیخته سنت و عقلانیت مدرن؟


عقلانی سازی اجتهاد به معنای تقویت سهم یافته‌های عقلانی در استنباط احکام دینی پروژه‌ای است که از سوی برخی از فقیهان معاصر از جمله آیت الله منتظری بود. ایشان با تفکیک احکام عبادی از احکام اجتماعی، معتقد بود احکام اجتماعی بر راز و رمز غیر قابل فهمی استوار نیستند، از این رو می‌توان از عقل در فهم حکمت یا علت این احکام بهره برد. به یاد دارم که ایشان در درس خارج مکاسب محرمه با تاکید بر این مبنا به نقد برخی از برداشت‌های فقهی می‌پرداختند. این دیدگاه از یک سو امکان بهره بردن از عقل مدرن در استنباط احکام را فراهم می‌ساخت و از سوی دیگر زمینه ساز نگاهی انتقادی به برداشت‌های فقهی گذشته بود. بنابراین هرچند به اعتبار اصالت دادن به متون دینی و سنت فقهی، عقلانیت ایشان بن‌مایه‌ای سنتی داشت، ولی از یافته‌های عقل مدرن هم بهره می‌برد. به عنوان نمونه می‌توان به تحول برداشت ایشان در مورد حکومت دینی اشاره کرد که در پرتو همین نگرش پدید آمد. آیت الله منتظری با بهره بردن از دستاوردهای تجربه و عقل جدید درباره حکومت، همچون تفکیک قوا و ضرورت محدود سازی قدرت سیاسی و حاکمیت قانون، به بازنگری در برداشت خود پرداخت و از ولایت فقیه به نظارت فقیه رسید.

اختلاف نظری در زمینه اعتقاد آیت الله منتظری به ولایت مطلقه فقیه وجود دارد، برخی می‌گویند ایشان از ابتدا هم اعتقادی به ولایت مطلقه فقیه نداشتند اما برخی معتقدند که در طول زمان دیدگاه آیت الله منتظری دچار تحول شد. تعبیر شما چیست؟


به نظر می‌رسد نظریه سیاسی آیت الله منتظری در طول زمان دست کم در دو مرحله دچار تحول شد، از این رو می‌توان از منتظری متقدم و متاخر سخن گفت. ایشان همچنان که خود در جایی یاد آور شده‌اند، تا پیش از انقلاب به ولایت سیاسی انتصابی فقیه باور داشتند و مشروعیت حاکم را برخاسته از نصب از سوی خداوند می‌دانستند و نقشی برای خواست و رای مردم قایل نبودند. با پیروزی انقلاب دیدگاه ایشان نسبت به جایگاه و نقش مردم تحول یافت و بر این اساس نظریه ولایت انتخابی فقیه مطرح شد. این نظریه بر نقد و رد دلایل انتصاب استوار است و برپایه آن خداوند در چارچوب شرایطی انتخاب حاکم را به مردم واگذار کرده که فقاهت یکی از آن‌ها است. بنابراین ولایت قرار دادی دوجانبه بین حاکم و مردم است و مردم می‌توانند آن را به چارچوب خاصی مانند قانون اساسی و یا دوره زمانی خاصی مقید کنند. مردم همچنین می‌توانند نهاد‌هایی همچون قوه مقننه و مجریه و قضاییه را نیز برای نظام سیاسی تعیین کنند. با وجود این فقیه منتخب در راس هرم قدرت قرار دارد و این نهاد‌ها به عنوان بازوان اجرایی او عمل می‌کنند. این برداشت هر چند مشروعیت تمامی قوا را برخاسته از ولی فقیه می‌داند و تمرکز قوا را در بردارد، ولی به روشنی با ولایت مطلقه متفاوت است، زیرا نه تنها مشروعیت حاکم را برخاسته از رای مردم می‌داند، بلکه او را موظف به رعایت شرایط و مقرراتی می‌کند که از سوی مردم تعیین شده است. در مرحله سوم همچنان که اشاره شد ایشان با بهره بردن از دستاوردهای عقل و تجربه مدرن در باره سیاست و نیز تامل در آسیب‌های حکومت دینی از ولایت فقیه به نظارت شورای فقها تغییر نظر داد.

نوآوری‌های آیت الله منتظری در فتاوا٬ ناشی از چه عواملی بود؟


نخست اینکه ایشان در مکتب فقهی آیت الله بروجردی پرورش یافته بود. این مکتب حاصل تلفیقی از دو مکتب فقهی اصفهان و نجف بود و امکانات تازه‌ای برای استنباط فراروی مجتهد قرار می‌داد. یکی از ویژگی‌های مهم این مکتب توجه به تاریخ فقه و سیر تحول دیدگاه‌های فقهی در هر موضوعی بود. آیت الله بروجردی همچنین فقه شیعه را همچون حاشیه‌ای بر فقه اهل سنت می‌نگریست، از این رو تتبع و بررسی دیدگاه‌های اهل سنت را نیز در دستور کار قرار می‌داد. افزون بر این برای ایشان شهرت قدما نیز اهمیت داشت، زیرا معتقد بود فقه شیعه بر پایه اصولی که از سوی ائمه به دست رسیده استوار است و دریافت قدما از این اصول به دلیل نزدیک بودن با عصر ائمه دقیق‌تر بوده است. از دیگر ویژگی‌های این مکتب تحلیل و بررسی انتقادی احادیث در پرتو علم رجال و درایه و سایر شرایط متنی و سندی آن‌ها بود. آیت الله منتظری که به اعتراف همگان برجسته‌ترین شاگرد این مکتب قلمداد می‌شد، توانسته بود از میراث فقهی استاد خویش به خوبی بهره ببرد.

دوم اینکه آیت الله منتظری با فلسفه اسلامی آشنایی و تسلط داشت و آن را نزد اساتید برجسته‌ای همچون علامه طباطبایی فرا گرفته بود. بی‌تردید مباحثه و هم نشینی یازده ساله با شهید مطهری نیز در این امر تاثیر گذار بود. به اعتقاد اهل نظر تسلط ایشان بر مباحث فلسفی به گونه‌ای بود که می‌توانست مفاهیم پیچیده و بغرنج فلسفی را با زبانی ساده بیان کند و به شاگردان خود بیاموزد. به نظر می‌رسد آشنایی و تسلط بر مباحث فلسفی نیز در نوع نگرش ایشان به موضوعات و منابع فقهی تاثیر گذار بود.
سومین عامل را نیز می‌توان اخلاق پژوهشی برجسته و کم نظیر ایشان دانست. در کار علمی او هیچ‌گاه خود را بی‌نیاز از مشورت و توجه به به دیدگاه‌ها و برداشت‌های مختلف اعم از موافق و مخالف نمی‌دانست، از این رو با ‌‌نهایت تواضع از نظریه‌های دیگران بهره می‌برد. این گفتگو و مشورت تنها به حوزویان محدود نبود، بلکه دانشگاهیان و روشنفکران نیز به راحتی می‌توانستند پرسش‌ها و دیدگاههای خود را با ایشان مطرح کنند و با استقبال مواجه شوند.
این عوامل سبب شده بودند که آیت الله منتظری جایگاهی برجسته و ویژه در عرصه فقاهت بیابد و آرای فقهی او در عین برخورداری از استحکام، پاسخ گوی مسایل و نیازهای روزگار جدید نیز باشد.

با توجه به جایگاه برجسته حوزوی آیت‌الله منتظری، در حال حاضر دیدگاه‌های فقهی و علمی ایشان در میان طلاب و علمای حوزه چه جایگاهی دارد؟


یکی از ویژگی‌های مهم آیت الله منتظری شاگرد پروری بود. درس خارج فقیه عالیقدر مجتهد پرور بود و بسیاری از اساتید و بزرگان حوزه علمیه قم از آن بهره برده‌اند. مرحوم امام نیز بر همین اساس در آخرین نامه خود به بهره بردن حوزه و نظام از نظریات ایشان توصیه کردند، ولی در سایه نگاه‌های امنیتی و تنگ نظری‌ها این توصیه به تحقق نپیوست. با وجود این٬ کناره گیری از قدرت فرصتی کم نظیر برای ایشان فراهم کرد تا با درس و بحث مستمر، میراثی گرانبها و ارزشمند در حوزه‌های گوناگون علوم اسلامی از خود برجای گذارند. به یاری خداوند این آثار به تدریج جای خود را در حوزه باز خواهد کرد و شاهد درخشش روز افزون ایشان خواهیم بود.

 با توجه به اینکه نشر آثار و کتابهای آیت الله منتظری در ایران با محدودیت‌هایی مواجه است٬ چگونه می‌توان راه و منش ایشان را به نسل‌های آینده شناساند؟


به نظر می‌رسد با وجود برخی از محدودیت‌های، این آثار با توجه به ارزش و غنای علمی آن به تدریج به بازار علم راه می‌یابند و نسل‌های بعدی نیز به مرور با بینش و منش ایشان آشنا خواهند شد. تاریخ نشان داده است که شخصیت‌های علمی هیچگاه مخفی نخواهند ماند و چونان خورشیدی هستند که ابر‌ها نمی‌توانند به کلی مانع درخشش آن شوند. شاید یکی از راه‌های موثر در شناسایی بینش و منش ایشان طرح اراء و اندیشه ایشان در محافل علمی و نیز مقالات و آثار علمی باشد.