عرفان حلقه مرا با دین اسلام آشتی داد

به نام بی نام او

نرسد کس به توانایی خویش      الا تو چراغ رحمتش داری پیش

سلام ودرود بر شما عزیزان  چند سالی بود که برای یافتن حقیقت به کلاس های روانشناسی زیادی می رفتم. کتاب های زیادی را در این زمینه مطالعه می کردم، در این میان با کتاب های دوازده جلدی مراقبه اوشو اشنا شدم و روزی چند بار به مراقبه می پرداختم، بعد از چند ماه در نوروز ۸۶ یکی از همسایگان با من تماس گرفت و گفت که شب عده ای به منزل ما می آیند. شب شد ودوستان قدیمی دوباره بعد از چند سال همدیگر را دیدند و بعد از صحبت های معمول، این دوست مطرح کرد که کلاسهای عرفانی هست که استاد طاهری تدریس می کنند. یکی از دوستانشان رفته بود وقرار بود خودشان هم کلاسها رو شروع کنند. به من هم گفتند اگر بیایی میتوانی جواب سوالهایت را پیدا کنی. من هم گفتم اصلا علاقه ای به مسایل مذهبی وعرفانی ندارم.

من به دلیل اینکه در خانواده مذهبی بزرگ شده بودم  وبه اجبار باید مناسک و مراسم مذهبی را انجام میدادم به نوعی  مذهب زده بودم. چند ماه از این قضیه گذشت تا این که کلاس های استاد جمع شد البته من هم پیگیر نبودم تا این که مجددا دوستم زنگ زد و گفت یکی از مربیان ثبت نام ترم یک دارد بیا، این بار با خود گفتم یک ترم تجربه می کنم اگر دوست نداشتم آن را  کنار می گذارم. جالب این بود که من کوچکترین اطلاعی از این عرفان نداشتم. حتی از درمان نیز در این راه بی خبر بودم.

 وقتی اولین جلسه در کلاس حضور پیدا کردم آنچنان جذب مطالب وحلقه های رحمانیت الهی شدم که مرتب به همسرم می گفتم عالی است، فقط باید تجربه کنی، از همان جلسه اول یک عشق الهی تمام وجود من را در بر گرفت. برای تشکر به دوستم زنگ زدم و به او گفتم زبان من قادر به تشکر نیست.

امروز من دوباره متولد شدم .استاد برای من مانند شمس برای مولاناست. با او دوباره خد ا را یافتم واین بار نه به اجبار بلکه با عشق وبا اختیار او را انتخاب کردم .بعد از آن هر روز عاشقتر از پیش شدم و امروز با افتخار می گویم که من عضو کوچکی از خانواده بزرگ عرفان کیهانی هستم ،وشهادت می دهم که این راه  تضاد من با خدا وجهان هستی وخود ودیگران را به صفر رساند.امروز با افتخار می گویم که من یک مسلمانم  چون استادم درس تسلیم را خو ب به من یاد داد.

نام محفوظ