دلنوشته زندانی محکوم به اعدام سهیل عربی

سهيل عربي

كانون حمايت از خانواده جان باختگان و بازداشتي ها 16 آذر 93: متن حاضر دلنوشته اي از زندانی محکوم به اعدام سهیل عربی است كه در سايتهاي اجتماعي منتشر شده است:

”دنیای این روزهای ما

دنیای این روزای من 12/7/93

حال و روزم مثل سگ هاره ،که فقط پارسهاش رو می شماره

زخم دستهاش رو گاز می گیره

جیغ ترمز رو آرزو داره

جیغ ترمز رو آرزو داره

آره !

جیغ ترمز رو آرزو داره ! دیدم که میگما !

آخه یه روز ،دو روز،یه بار، دو بار،تا کی؟؟

هر روز بعد از آمار ،چشماش رو میذاره رو هم ،تو فکر اینه که تا بیاد خوابش ببره بلندگو روشن میشه و ادامه ی لیست انتقالی ها (تبعیدی ها) به رجایی شهر رو میخونند و فکر حبس کشیدن تو دارالقرآن ومیون قاتل و قاچاقچی و ….اما نه ،قضیه به این خوبی ها هم نیست !کاش همه ی بدبختی ها فقط همین تبعید و ترکیب زندانی های سیاسی با اشرار و سختی ملاقات و …. بود.

تق تق …(صدای روشن شدن میکروفن) پیجر : جناب آقای سهیل عربی جهت اعزام به اجرای احکام – درب سالن

بالاخره وقتش رسیده در حال پایین آمدن از تخت عکس دخترش رو سینه و یاد روزهای خوش میفته ،حسرت و نگرانی ،نگرانی از آینده

همسر و دخترش ،دختری که مثل خودش حساس و درونگراست و تا همین حالا هم خیلی آسیب دیده چه برسه به اینکه …

لباسهاش رو میپوشه و ترجیح میده بدون خداحافظی هر چه زودتر بره

حوصله دلداریهای کلیشه ای رو نداره ،نه سهیل جون نگران نباش احتمالا برای شلاقه – آره ایشالله که میری میگن اعدامت شکسته شلاقت رو میزنند فقط میمونه یه سال تبلیغ علیه نظامت اجرای احکام که فقط برای اعدام نیست !

• کجای دنیا برای نوشتن مقاله و انتقاد آدما رو اعدام می کنند؟

• سهیل جون قوی باش دادا ،غمت نباشه خودم هوای روژان اینا رو دارم

• یار دبستانی من ،با من و همراه منی … سر اومد زمستون …. ای ایران ای … .

صداها تو سرش با هم قاطی شده ،دیگه هیچی نمی شنوه … یه دفعه به خودش میاد می بینه تو انفرادی نشسته…

صدای سرباز : آماده شو برای آخرین ملاقات با خانواده

نه

نه این ثانیه ها رو نمیشه تحمل کرد

فاصله از انفرادی تا سالن ملاقات هر ثانیه ش یک بار اعدامه

آدم تو آخرین ملاقاتش با عزیزترین کساش چی باید بگه ؟مگه میشه چیزی گفت ؟

مگه میشه ؟ آخرین بار ؟

فکر کردن بهش از لحظه هم آغوش شدن طناب دار و گردن هزار برابر زجرآورتره

تو هر قدمی که به سمت سالن ملاقات برمی داره یک بار کشته میشه و آرزو میکنه این لحظه ها هر چه زودتر تموم بشه ،آرزو میکنه ای کاش همین حالا اذان صبح رو بشنوه و حکمش اجرا شه

آخه دیگه تحمل هر ثانیه اعدام شدن رو نداره

با صدای اذان از خواب می پره ،اما توی انفرادی نیست .این صدای زجر آور از بلند گوی بیت العباس بند 350 اوین میاد و میگه بازم یه روز سگی دیگه…

باز باید گوش به زنگ صدای پیجر باشی که بگه : سهیل عربی جهت اعزام به اجرای احکام …

آره اینجوری میشه که جیغ ترمز (آخرین صدای اذان صبح در انفرادی قبل از رفتن پای چوب دار) رو آرزو داره”