آیت الله مخالف در ایران دوباره رژیم تهران را از درون زندان مورد نکوهش قرار داد

 استفان شوارتز

 آیت الله سید حسین کاظمینی بروجردی از سال 2006 تاکنون در زندان مخوف اوین در تهران زندانی شده است. او به علت انتقاد و نکوهش دیکتاتوری روحانیون حاکم بر ایران به “محاربه با خدا” متهم شده و در حال گذراندن دوره محکومیت 11 سال حبس می باشد. وی هم اینک در “بند ویژه روحانیت” زندانی است و همچنان از بیماری های مزمن متعدد که در اثر شکنجه ماموران رژیم به آن دچار شده است، رنج می برد. ایشان در واقع یکی از معروف ترین زندانیان عقیدتی ایران می باشد. آقای بروجردی در سال 1958 در خانواده ای متشخص و وارث سلسله ای از روحانیون ممتاز شیعه متولد شد که پیش از انقلاب خمینی در سال 1979 همواره از موقعیت برجسته مذهبی برخوردار بودند. او در مرکز مذهبی شهر قم به تحصیل پرداخت، لیکن همواره ایدئولوژی خمینی را مردود می دانست. او به علت شهرت و محبوبیتش در میان جمع کثیری از باورمندان مذهبی، در سال 1995 و در پی آن 2001 دستگیر شد. پدر ایشان آیت الله سید محمد علی کاظمینی بروجردی در سال 2002 توسط رژیم ملایان به قتل رسید.

در سال 2006 در پی کمپین مبارزاتی او با رژیم، آشوبگران وابسته به حکومت به منزل آقای بروجردی به دفعات یورش آوردند که به دستگیری وی منجر شد. پیش از سرکوب و بازداشت، وی اعلام کرد “امروز صبح ما مورد حمله قرار گرفتیم. جای شگفتی است حکومت و مزدورانش آمریکا و اسرائیل را به حمله به مسلمانان شیعه متهم می کنند، در حالی که من به عنوان یک روحانی وابسته به یک خانواده برجسته شیعه در مرکز کشور شیعه جهان مورد شبیخون قرار گرفته ام!”. بر اساس اطلاعات نزدیکانش، هنگامی که وی به دادگاه حکومتی انتقال داده شد، با بیش از 30 مورد اتهام مختلف از جمله “محاربه با خدا” مواجه گردید و همچنین با این ادعای عجیب روبرو گردید که “دین جدیدی را با عنوان دین سنتی ابداع کرده است”.  

از زمانی که آقای بروجردی مسیری مخالف با حکومت را انتخاب کرد، بر اساس قوانین جزایی حکومت مذهبی ایران به عنوان یک دگراندیش مذهبی شناخته شد. ایشان در سال 2010 در دوران استیلای محمود احمدی نژاد، چهره یهودستیز حکومت ایران، با مشقت بسیار از داخل زندان پیام تبریکی را به یهودیان جهان به مناسبت عید حنوکا ارسال کرد که لینک آن در اینجا قرار دارد.

وضعیت آقای بروجردی از زمان به قدرت رسیدن رییس جمهور جدید، حسن روحانی، که در سال گذشته به طور گسترده ای اصلاح طلب معرفی می شد، تغییری نکرده است. با این حال آقای بروجردی در حالی که به طور پیوسته مورد تهدید قرار دارد، همچنان بر گسترش مخالفت خود با حکومت می افزاید.

در ماه آوریل سال جاری، آیت الله بروجردی حکومت را متهم ساخت که ” تنها دستاوردهای این رژیم  جنگ، مداخله بیجا در سایر کشورها، نابود کردن دارایی های ملت ایران و صادر کردن تروریسم بوده است”. او ملایان حاکم را به دلیل حمایت آنها از دیکتاتور خونخوار سوریه بشار اسد و کمک به حکومت دمشق از طریق حزب الله، دست پرورده های رژیم ایران در لبنان، مورد نکوهش قرار داد. آقاق بروجردی در نامه خود نوشت که بقای حکومت اسد در قدرت به قیمت فقر و بدبختی ملت ایران تمام می شود و فرصت طلبی و جاه طلبی های حسن نصرالله، رهبر حزب الله لبنان، موجب نابودی گریزناپذیر جامعه ایران می گردد.

آقای بروجردی چنین اظهار نظرهای  شفاف و بی پرده خود را در ماه می با نوشتن نامه ای سرگشاده به ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه ادامه داد که طی آن به دیکتاتورهای مذهبی ایران به عنوان “مورد حمایت و پشتیبانی روسیه” حمله کرد. او از پوتین پرسید “چرا از ماجراجویی های حاکمان ایران و اتلاف ثروت ملی ایرانیان در سوریه، لبنان، بحرین و عراق حمایت می کند؟”. آقای بروجردی  در ادامه نامه خود نوشت “آیا این روا است که فرزندان بیگناه ایران [علیرغم ذخایر سرشار خدادادی] محروم باشند و 80 درصد شهروندان ایران زیر خط فقر زندگی کنند؟” او به پوتین هشدار داد  که خدا را شاهد می گیرم که تاریخ قضاوت سختی در مورد سیاست ها و عوام فریبی های روسیه خواهد کرد.

در ماه ژوئن، پس از گذشت 35 سال از انقلاب اسلامی ایران، او پرسید”چه شد آن همه وعده های رویایی و جذاب؟”او درخواست پاسخ به پرسش هایی را کرد که گهگاه در جامعه ایران یا در رسانه های خارج از ایران در ملا عام شنیده می شود، ولی در چهارچوب طرح پوشالی اوباما‐کری تحت عنوان “مصالحه ایران و غرب” به طور سحرآمیزی بی پاسخ می ماند. این پرسش ها چنین است: “چه بلایی بر سر جوانان ما آمده است؟ چرا بحران های فراگیر مانند بیکاری، اعتیاد، طلاق، ناامنی، ورشکستگی و خودکشی که اکنون به طور مرتب در اخبار شنیده می شود، عادی شده است.”

در روز 11 ماه ژولای، مقامات ایران با تهدید آقای بروجردی به اقدامات او واکنش نشان دادند. بر اساس گزارش این زندانی، دو نفر از ماموران حکومتی به نام های محمد موحدی و مرتضی بختیاری، به سلول او در زندان اوین آمدند. موحدی پیش از این بازجوی اطلاعات ویژه روحانیت در داسرا بود که اکنون به قاضی تبدیل شده است! بختیاری پیش از این در وزارت دادگستری شاغل بوده که اکنون به عنوان دفتردار دادسرای ویژه روحانیت کار می کند. آن دو به آقای بروجردی گفته بودند که باید در یک مصاحبه تلویزیونی حاضر شده و از رهبر انقلاب علی خامنه ای عذرخواهی کند. در غیر این صورت به بند انفرادی ویژه سپاه در بخشی از زندان اوین که توسط سپاه پاسداران کنترل می گردد انتقال خواهد یافت و “نابود” خواهد گردید.

آقای بروجردی پیش از این نیز در سلول های انفرادی حبس شده بود. او این درخواست تحقیرآمیز را رد کرد و به موحدی و بختیاری گفت که “شما [و حکومت شما] که به دروغ مدعی تعهد به اسلام هستید و لباس اسلامی پوشیده اید، چرا به نام پیامبر اسلام مرتکب چنین جنایات شنیعی شده اید”.

این آیت الله زندانی پیش از این خواستار لغو محدودیت های اعمال شده بر حقوق زنان و همچنین مجازات هایی مانند سنگسار شده بود. او در بیانیه ای کوتاه، از دیدگاه هایش که تحت عنوان ساده”سکولاریسم” خلاصه شده و در زندان به نگارش درآمده است، به طور عمد لباس روحانی خود را به نشانه مخالفت با ایدئولوژی حاکم “ولایت فقیه” یا “حکومت فقها بر مردم” کنار گذاشته بود. او نوشته است : “حکومت مذهبی غیر سکولار ایران که اسلامی خوانده می شود زیان ها و خسارات زیادی به ملت ایران وارد آورده است، و اثرات منفی آن بسیار گسترده و عمیق است، چرا که غرور، عزت و افتخار ملت را تحت نام دین اسلام از بین برده است،… سکولاریسم تنها راه حفظ ایران از عقب ماندگی مادی و معنوی است.

او رژیم ایران را به دلیل سرکوب پیروان مذاهب دیگر غیر از مذهب شیعه مورد حمله قرار داد و نوشت “آزار و اذیت مستمر مردم با حذف مذاهب دیگر بسیار حائز اهمیت است، چرا که اثرات منفی و معکوس خود را در نسل های آینده نشان خواهد داد.” او اظهار عقیده کرد که “تجربه مردم ایران در طی 30 سال انقلاب اسلامی آشکارا منجر به بی اعتباری قوانین و خواسته های اسلامی در نزد عموم شده است…، سرنوشت و آینده حکومت مذهبی ایران بر بنیانی از کینه و نفرت کشورهای همسایه قرار گرفته است. بر طبق اظهار نظر این روحانی زندانی، “مهم ترین مشکل در ایران در اثر عدم آزادی، آزادی اندیشه، بیان و مذهب می باشد”

آیت الله بروجردی پیش از بازداشت در سال 2006، مراسم های مذهبی بین ادیان مختلف برگزار می کرد که شامل مسلمانان شیعه و سنی، مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان و حتی به طور حیرت آوری بهاییان بود که این گروه با وجود شکنجه و آزار مکرر آنها توسط حکومت اسلامی در این مراسم شرکت می کردند. در آوریل سال 2014، او در نامه تبریک سال نو ایرانی، از فقهای مذهبی ایران درخواست کرد که از طرف مردم ایران به اعتراض برخیزنند و خواستار جدایی دین از حکومت گردند. بسیار مشکل است که تصور شود دیگر روحانیون شیعه ایران در این دیدگاه با وی حداقل در کوتاه مدت همراه شوند، لیکن سخت تر آن است که باور شود بسیاری از ایرانیان سنتی از مبارزه او با استبداد ظالمانه ساخته خمینی توسط روحانیون حاکم همراهی و جانبداری نکنند.