اعدامم کردید اما جرمم را به ملتم بگوید

ارسال توسط  مرجان تابع بردبار Marjan  Tabe Bordbarایوب بهرامزهی

نام و شهرت : احمد بهرامزهی ( ایوب بهرامزهی(

محل سکونت : سرباز علی آباد

 دلیل بازداشت: نامعلوم

مدت بازداشت : بیش از ۹ماه و زندان انفرادی

جرم اثبات شده : نامعلوم

مدت زندانی : بیش از چهار سال

تاریخ اعدام : تاریخ دقیق نامعلوم

محل اعدام : زندان همدان

محل دفن : نامعلوم

احمد بهرامزهی جوانی نیک خصال که در یک خانواده روستای در منطقه سرباز چشم به جهان گشود کودکی هایش را در روستایش علی آباد گذراند و موفق با اخذ مدرک دیپلم از دبیرستان روستایش گردید، وی در میان خانواده اش و روستایش به نام  ایوب معروف بود و دو بار دستگیر و در بازداشتگاه های مخوف وزارت اطلاعات زندانی بوده است.وی در تاریخ ۳۱فروردین ماه ۸۹برای بار دوم بازداشت و روانه بازداشتگاه اداره اطلاعات زاهدان گردید.

ایوب از جوانان نیک خصال علی آباد و جزو اولین کسانی بود که از دبیرستان روستای علی آباد موفق به کسب دیپلم گردیده.و بعد از کسب مدرک تحصیلی راه کسب علم و معرفت الهی را در پیش گرفت و به حوزه علمیه کوه ون سرباز یادگار مجاهد نستوه حضرت مولانا محمد عمر سربازی رهسپار گردید.

جوانی ساده و روستایی همچون دیگر جوانان روستا نه فعال سیاسی بود و نه دنباله روی حزب و گروهی و نه اخلالگر اقتصادی و …. بلکه طلبه ای جوان بود که بی خبر از قیل و قال دنیا در خط سیر معرفت الهی در حال سفر بود. طبق گفته یکی از نزدیکانش ایوب برای بار اول که دستگیر شد بعد از مدتی با تلاش خانواده و با گذاشتن وثیقه آزاد و به روستا برگشت اما هرگز خانواده اش دلیل دستگیری و زندانی شدنش را علرغم مراجعات فراوان به دادگاه نفهمیدند.

و بعد از آزادی با قید وثیقه ایوب چندین بار به دادگاه انقلاب زاهدان فراخوانده شد و بعد آخرین مراجعت به دادگاه انقلاب زاهدان و پس از برگشت به روستا در مورخه ۳۱فروردین ماه سال ۸۹دستگیر و به بازداشتگاه وزارت اطلات در زاهدان انتقال و به مدت ۹ماه در زندان انفرادی زندانی بوده و سپس به زندان وزارت اطلاعات در همدان انتقال داده می شود.

خانوده اش پس از دستگیری به سراغ مسولین رفتند و جویایی بازداشت و دلیل بازداشت شدن این جوان روستایی شدند اما هیچ کدام از مسولین پاسخگوی دلیل بازداشت وی نشدند. ابتدا همچون دیگر بازداشت شدگان منکر دستگیری ایوب می شوند ولی با مراجعات متعدد خانواده اش دستگیر شدن ایوب توسط وزارت اطلاعات تایید میگردد  و اینبار مسولین امر با بهانه های غیر منطقی خانواده زجر دیده ایوب را آواره این شهر و آن شهر میکنند تا بحز مصیبت زندانی شدن بدون دلیل فرزندشان عذاب سرگردانی را نیز بر آنان تحمیل کرده باشند.بی اطلاعی یک خانواده از وضعیت فرزندی که در زندان آن هم زندان وزارت اطلاعات محبوس و اسیر شده است کمتر از زجری که آن جوان در زیر شکنجه های بازجویان میکشید نیست.

طبق قوانین ملی کشور هیچ مرجع نظامی انتظامی و امنیتی حق بازداشت بدون دلیل فرد یا افرادی را نداشته و باید بعد از 24 ساعت از بازداشت دلیل بازداشت و محل بازداشت را به خانواده بازداشت شده و یا وکیل قانونی وی اطلاع دهند اما در کشور ما قانون فقط خورده فرمایشاتی است که به یادگاری نوشته شده است و هر کس و شخصی میتواند به اختیار قانون را طبق سلیقه شخصی خود تغییر دهد.و قانون فقط برای خطوط به ناحق نوشته در پرونده یک جوان زندانی قابل اجرا است.در کشور ما قاضی بدون در نظر گرفتن قانون و فقط به تفکر خودش اعتماد میکند و انسانیت در میان این تفکر یک چراغ خاموش است که هرگز روشن نمی شود.

آنچه در خصوص بازداشت شدگان توسط وزارت اطلاعات قابل تامل و برحسته شده اینکه بیش از۷۰درصد بازداشت شدگان هرگز دلیل و محل بازداشت آنان اعلام نگشته و این یکی از مصادیق بارز زیر پا قرار دادن مفاد انسانی حقوق بشر و قوانین ملی و بین المللی است.

ایوب همچون صاحب اسمش صابر بود و صبر اختیار کرد به شهادت آنان که با وی در زندان بوده اند ایوب در طول ایام زندانی شدنش سه کار را به صورت پیوسته انجام میداد. یا مشغول کمک و خدمت به دیگر زندانیان بود و یا در حال ذکر و نماز  بود و یا در حال قرائت و حفظ قران مجید ، این جوان صابر در طول مدت زندانی شدنش موفق به حفظ کامل قران کریم میگردد و سینه اش مالامال از انوار الهی و در قلبش قران مجید را نگهداری میکند.

طبق یکی از بندهای قانون مجازات اسلامی اگر زندانی سیاسی و امنیتی یا جنایی و … در طول مدت زندانی شدندش موفق به حفظ کامل قران مجید گردد و این عمل به تایید مسولین قرار گیرد با چندیدن درجه تخفیف در حکمش مواجه خواهد شد. یعنی اگر حکمش اعدام باشد حکمش به حبس ابد یا به۲۰سال زندانی ارتقا می یابد.

اما این بخش از قانون همانند دیگر بندهای قوانین مجازات هرگز برای زندانیان اهل سنت اجرا نخواهد شد و انگار در زندانها جو خشونت و ضدیت علیه اهل سنت بیشتر از بیرون زندانها و در جامعه میباشد.

ایوب صبر پیشه در شامگاهی نامعلوم و زمانی که در خواب بوده بدون اطلاع قبلی به محوطه زندان برده میشود و دقایقی بعد پیکر نحیفش بر سر دار ندای مظلومیتش را فریاد میزد.

احمد بهرامزهی معروف به ایوب در شامگاهی نامعلوم بدون اطلاع خانواده اش اعدام و پیکرش در نقطه ای نامعلوم یا به خاک سپرده و یا معدوم و از بین برده میشود و تا کنون هیچ خبری از وضعیت جنازه ایوب صبر پیشه ایوب بهرامزهی جوان بلوچ روستایی در دست نیست.

بعد از مدتی یکی از اقوامشان در صفحات اینترنتی خبری میخواند مربوط به اعدام چند زندانی در زندانهای ایران که نامی آشنا مو بر تنش راست میکند و زبانش بند می آید خبر را به خانواده ایوب میرساند و خانواده ایوب سراسیمه خود را به زاهدان و دادگستری زاهدان میرسانند.

ابتدا دادستان زاهدان خبر را تکذیب و میگوید ما هیچ خبری از وضعیت ایوب نداریم و باید به همدان مراجعه کنید.

اما خانواده اسرار و التماس میکنند که حقیقت را بگویید و دادستانی زاهدان ظهر همان روز خبر را تایید میکند و میگوید احمد بهرامزهی معروف به ایوب در زندان همدان اعدام شده است …

این خبر چون پتکی بر سر خانواده اش صدا میکند و داد شیون از داغ فرزند دلبندشان فضا را غمگین میکند.

با اعلان این خبر از سوی دادستانی مسولین به جای دلداری به یک خانواده داغدیده شروع به تهدید میکنند و تهدیدها آغاز میشود ، جسدی در کار نیست مقبره و قبری در کار نیست ، حق مصاحبه و گفتگو با هیچ شبکه ای و خبرگزاری را ندارید و ….

احمد بهرامزهی معروف به ایوب بعد از سپری نمودن چهار سال زجر و شکنجه و چهار سال دوری از خانواده و چهار سال بلاتکلیفی و چهار سال حق نداشتن وکیل و بدون برگزاری حتی یک جلسه دادگاه و بدون اطلاع خانواده اش مظللومانه به دار کشیده شد.و روحش از جسدی نحیف و زجر کشیده به ملکوت الهی پر کشید.تا در کنار دیگر زندانیانی که اینگونه به مسلخ کشیده شده اند آرام گیرد.

خانواده ایوب به روستا برگشتند اما اینبار نا امید از دیدار مجدد فرزندشان نا امید از اینکه روزی در روستایشان هلهله ای برپا شود که ایوب شان برگشته و آزاد شده است نا امید از دیدار مجدد فرزندشان.

خداند روحشان را قرین رحمت خویش قرار دهد و خانواده اش را صبری همچون ایوب عنایت فرماید.