Ardalan Fazli ارسال خبر توسط اردلان فضلی
بیش از سی سال پیش پاسدارانی مسلح، دختری هفده ساله را در شیراز دستگیر، شکنجه و اعدام کردند. جرم این دختر تدریس در کلاس تعلیمات دینی برای کودکان بود. حال همان پاسداران سی سال بعد قبر او را خراب میکند تا همه نشانههای این عمل را محو کنند. این حقیقت تلخ سناریوی تکان دهنده از یک فیلم هالیوودی نیست.
واقعیتی است که در ایران امروز جریان دارد، آنها قبرستان تاریخی در شهر شیراز را حفر و هموار کرده اند. این قبرستان جایی است که مونا محمودنژاد هفده ساله و نه زن دیگر بهایی که در سال ۱۳۶۲ اعدام شدند، همراه با نهصد و پنجاه نفر از اعضای این اقلیت مذهبی در آنجا دفن شدند.
این عمل هم مهوع است و هم بهتآور: سوال این است که این نیروهای مسلح از چه میترسند؟
از روزهای اول انقلاب ۱۳۵۷، اقلیت بهاییان ایران تحت اذیت و آزار خشونتآمیزی قرار گرفتهاند. کل رهبری این جامعه صلحآمیز و آرام به طور نظام یافته منهدم شد به طوری که کارشناس سازمان ملل متحد، بنیامین ویتکر، در سال ۱۳۶۴ از آن به عنوان نسلکشی یاد کرد.
“از روزهای اول انقلاب ۱۳۵۷، اقلیت بهاییان ایران تحت اذیت و آزار خشونتآمیزی قرار گرفتهاند. کل رهبری این جامعه صلحآمیز و آرام به طور نظام یافته منهدم شد به طوری که کارشناس سازمان ملل متحد، بنیامین ویتکر، در سال ۱۳۶۴ از آن به عنوان نسلکشی یاد کرد.”
در این شرایط بود که در ۲۸ خرداد ۱۳۶۲، مونا محمودنژاد و نه نفر زن بهایی دیگر اعدام شدند. هزاران نفر بهائی دیگر، زندان، و شکنجه شدند،از شغل و تحصیل خود محروم شدند یا اموال آنها مصادره شد. هتک حرمت به مکانهای مذهبی و آرامگاهها، نمود این ایدئولوژی نفرتانگیز «پاکسازی مذهبی» بود که هدفش محو هر گونه رد و نشانه از شهروندان بهائی ایرانی بود.
من معاصر مونا بودم، و شجاعتش تاثیر عمیق و پایداری بر هم نسلیهای من گذاشت. نگهبانان زندان، گزارشاتی از شکنجه شدید مونا به بیرون درز دادند، زمانی که مونا مورد اهانت و هجوم آنهایی که او را برای اعدام میبردند قرار گرفت به عنوان آخرین عمل اعتراضی طناب دار را به دور گردنش انداخت، لبخند زد و ثابت کرد که شکنجهگرانش هر گز بر او غلبه نکردند. عمل او در برابر خشونت نشانه پیروزی روح انسانی بود.
برای جمهوری اسلامی بهاییان همچنان یک سپربلای چند منظوره هستند. یک جریان حذفی خشن با تبلیغات نفرتافکن، بهائیان را به هر عمل شیطانی قابل تصور در ذهن مستعد مسئولان متهم کرده است.
اتهاماتی مانند عمال امپریالیسم آمریکا، جاسوسی برای اسرائیل، وهابیگری، سرکشی از دین، بیقید و بندی در روابط جنسی، آیین شیطانی، و صدها جرم و گناه دیگر. بهائیان همچنین به خاطر جنبش سبز بعد از انتخابات ۱۳۸۸ مقصر شناخته میشوند.
به طور خلاصه، چنین حملاتی به بهائیان، بهانه ای برای جلوگیری از توجه به همه گرفتاریهای نظامی است که حقوق بشر شهروندان خود را نقض میکند، دارای بالاترین نرخ اعدام در جهان، و همچنین فساد وفقر گسترده است.
پس این نیروهای پاسدار و انتظامی از چه میترسند؟ اهریمنسازی رو به گسترشِ بهائیان در سالهای اخیر، حاکی از این است که آنها کنترل قدرت مطلق را از دست بدهند. ایرانیان به این واقعیتِ تبلیغات نفرتافکن آگاه شدهاند که توجیهگر سرکوب و افول ملیشان است.
“در حالیکه نیروهای نظامی و انتظامی در کار هتک حرمت به استخوانهای باقیمانده قربانیانشان هستند، شاهد هستیم که ایران نوینی زاده شده است، مردم این ایران نوین میخواهند که همه شهروندان به طور برابر و انسانی رفتار شوند. این، آن چیزیست که قدرتمداران از آن بیشترین واهمه دارند.”
در طی ماههای اخیر موجی بی سابقه از رفتاری مبنی بر همبستگی بین ایرانیان در دفاع از بهاییان، فرهنگ ما را روحی تازه می بخشد. برای نمونه می توان از آیت الله تهرانی یاد کرد که هدیه ای تاریخی به جامعه بهایی اهدا کرد. یا از محمدنوریزاد، که قبلا از افراد درون نظام بود،نام برد. او به خانه زن و شوهر بهایی که هر دو زندانی هستنند رفت و به خاطر بدرفتاری نظام با بهاییان اظهار ندامت کرد.
در حالیکه نیروهای نظامی و انتظامی در کار هتک حرمت به استخوانهای باقیمانده قربانیانشان هستند، شاهد هستیم که ایران نوینی زاده شده است، مردم این ایران نوین میخواهند که همه شهروندان به طور برابر و انسانی رفتار شوند. این، آن چیزیست که قدرتمداران از آن بیشترین واهمه دارند.
ژان-پل سارتر در نقل معروفی گفته است: «اگر یهودی وجود نداشت، یهودسیتزان، آن را اختراع میکردند.»
بزدل، سپربلا میآفریند زیرا نمیتواند به بزدلی خود، حتی در نزد خودش، اعتراف کند. محتاج این است که دختر ۱۷ ساله را به حلقه بیاویزد تا احساس قدرت و قهرمانی کند. محتاج است تا حتی نشانههای مردگان را محو کند زیرا از سایه خود نیز در هراس است.
اما مهم نیست آن ها چقدر زمین را حفر و هموار میکنند، زیرا روح مونا و امثال او، به تسخیر افکار مستاصلشان ادامه خواهند داد.