ارسال خبر توسط مرجان تابع بردبار Marjan Tabe Bordbara
چکیده :بزرگان تمام ادیان باید متوجه شرایط حساس زمانی و مکانی شوند، بدانند که روح دین مهم تر از آیین ها و رفتارهای دینی است، دعواهای تاریخی را کنار بگذارند و جوهر گرایانه به دین بنگرند. باید متوجه شوند چه دام هایی به نام نبرد ادیان بر سر راه آنها ایجاد شده تا منافع خود را پیش برند. باید از قشری گری، تفکر جمودگرا، متعصبانه و بنیادگرایی های سلفی مآبی که امروز در جهان مسیحیت و به طور ویژه در جهان اسلام مشاهده می شود، فاصله گرفت…
عماد افروغ به علما و بزرگان دینی هشدار می دهد: بزرگان تمام ادیان باید متوجه شرایط حساس زمانی و مکانی شوند، بدانند که روح دین مهم تر از آیین ها و رفتارهای دینی است، دعواهای تاریخی را کنار بگذارند و جوهر گرایانه به دین بنگرند. باید متوجه شوند چه دام هایی به نام نبرد ادیان بر سر راه آنها ایجاد شده تا منافع خود را پیش برند. باید از قشری گری، تفکر جمودگرا، متعصبانه و بنیادگرایی های سلفی مآبی که امروز در جهان مسیحیت و به طور ویژه در جهان اسلام مشاهده می شود، فاصله گرفت و به گونه ای دیگر جهان را نگریست.
این استاد دانشگاه در گفت وگوی تفصیلی با پایگاه اطلاع رسانی شفقنا بر وجود یک رابطه درونی، ذاتی و متقارن بین دین و صلح تاکید می کند و معتقد است که جنگ های تاریخی منتسب به جنگ ادیان، به نام دین بوده اند و نه دینی و صدالبته آموزه های اسلام و سیره نظری و عملی بزرگان دینی حکایت کننده صلح است.
افروغ در این گفت و گو در ارتباط با دو مقوله اختلافات فکری و اعتقادی میان مذاهب و وحدت میان آنها می گوید:” با مقایسه ای میان مشترکات اسلام و مسیحیت و مشترکات شیعه و سنی می توان گفت گرچه اسلام و مسیحیت مشترکات بسیاری دارند اما اشتراکات در جهان اسلام و میان اهل سنت و شیعه بسیار و …فراوان است؛ توحید، نبوت، معاد، عدالت، نماز، زکات، روزه، حج و بسیاری دیگر از نمونه های آن است. چرا باید به این معانی توجه نداشت و تنها به تفاوت ها تکیه کرد؟ “.
این پژوهش گر در پاسخ به این سوال که جهان امروز چگونه می تواند این اختلافات تاریخی را پایان دهد توضیح می دهد:” باید بخشی از تاریخ را فراموش کرد و همیشه به فکر جنگ های گذشته و در حال انتقام نبود. این انتقام ها نیز هیچ ارتباطی به پیام دین ندارد زیرا دین، گذشت را بالاترین فعل اخلاقی برای مقابله با بدی ها و زشتی ها می داند اما اگر جایی ظلمی صورت می گیرد، نمی توان به مظلوم گفت ببخش، بلکه باید جلوی ظلم ظالم را گرفت. نکته دیگر این است که در زمان جنگ با ظلم و ظالم دارد و ما حق خروج از حد را نداریم یعنی حتی مقابله و مقاتله با ظالم یا دفاع در برابر او نیز محدود به شرایطی است و حق تجاوز نداریم. بشر امروز باید کمی ژرف نگر بوده و به تفاوت های زمینه ای و وحدت ها و اصول مشترک توجه بیشتری داشته باشد زیرا امروز دشمن، دشمن دینی نیست.”
او می افزاید: “محرک دینی، محرکی قوی است و تفاوت بسیاری با با محرک های سیاسی، اقتصادی و… دارد یعنی حتی اگر محرک های سیاسی و اقتصادی نیز حکم ایدئولوژیک شدن پیدا کنند، هیچ گاه شدت و قوت آنها مانند محرک های دینی ایدئولوژیک نیست. متاسفانه به همین دلیل بعضی افراد از این مساله سوءاستفاده می کنند. باید جلوی این سوءاستفاده ها را گرفت و آگاهی بخشی کرد؛ علما وظیفه خطیری در این زمینه دارند. در صورتی که آحاد هر جامعه ای بفهمد که باید عقل و فهم خود را بارور کند، به آگاهی قابل قبولی برسد و نیز متناسب با این آگاهی انگیزه ها و مهارت های خود را سامان دهد، به سادگی اسیر یکسری تحریکات بیرونی که به نام دین صورت می گیرد، نخواهد شد. کسی منکر عاطفه نیست اما می توان ترجمه ای عقلانی از خود عاطفه داشت و صرفا عاطفه گرایانه دین را بسط نداد بلکه عقل گرایانه نیز گسترش دین را مورد توجه قرار داد.”
افروغ در پاسخ به این سوال که آیا قشری گری به مذهب خاصی تعلق دارد و دین آن را می پذیرد پاسخ می دهد: در این زمینه در جهان تسنن، «اشعری گری» و در جهان تشیع نیز «اخباری گری» وجود داشته است. این دیدگاه ها نوعی رفتارگرایی هستند که اصالت را به رفتار و آیین و نه به جوهر و… معنا می دهند. اصالت پیدا کردن رفتارگرایی، عامل دعوا و اصالت یافتن جوهر و معنا عامل پذیرش تکثرات آیینی و رفتاری می شود. فراموش نکنیم که بزرگان دینی نیز احکام را وجه نازل و مرتبه سوم دین می دانند یعنی مغایر با آنها نیست؛ اول اعتقادات، بعد اخلاقیات و سپس احکام مطرح می شود بنابراین کسی مخالف احکام نیست اما باید به مرتبت آنها توجه داشت. شرایط آن عنصر علی و ساز و کار درونی دین را توحید می دانیم، حال این توحید می تواند با عطف به شرایط، زمینه ها و حتی شرایط جغرافیایی مختلف، نمودهای مختلفی داشته باشد. به طور مثال آیا لباس همه اقوام مسلمان یکسان است؟ آیا در یک جامعه و یک کشور، تمام مناطق یک نوع لباس می پوشند؟ خیر! حد شرعی را نگه می دارند اما شرایط جغرافیایی و اقتضائات محیطی و طبیعی آنها در رنگ و… تفاوت ایجاد می کند. نباید فکر کرد یک خدا، یک نماد و یک خدا، یک نمود بلکه باید به تفاوت ها و کثرت سلایق توجه داشت. ”
وی تصریح می کند: “پلورالیسم اجتماعی با پلورالیسم معرفتی فرق می کند و به معنای توجه به سلایق و دیدگاه های مختلف است. آیا گرایشات دینی توده ها نیز مانند گرایشات دینی اقشار متوسط به بالاست؟ خیر! به این شکل نیست. گرایش دینی توده ها احساسی تر و هیجانی تر است و گرایش دینی اقشار خاص شکل های دیگری دارد. آیا می توان گفت به این دلیل او دین دارد، او ندارد؟ مساله ای درست فهم نشده است، فکر نمی کنیم مفهومی به نام جامعه وجود دارد. زمانی که گفته می شود «جامعه»، این جامعه قواعد، رده بندی ها، روابط و ساختارهای خاص خود را دارد که بسیاری از آنها درست و بسیاری دیگر معیوب هستند اما واقعیت این است که هیچ جامعه ای نمی تواند بدون تفکیک پیش رود و تفکیک بخش اجتناب ناپذیر جامعه است که باید به آن توجه داشت. تفاوت های اجتماعی خاص یک واقعیت است. می توان ضمن توجه به این تفکیک ها و تمایزیافتگی ها به عناصر وحدت بخش میان آنها نیز توجه کرد. نباید تعامل بین دین و جامعه را فراموش کرد، آنها تعامل دارند یعنی عموم و خصوص من وجه دارند. به هر حال جامعه نیز برای خود اعتبار، حرکت، روابط، فرایند و ساختارهایی دارد که کسی مدعی نیست که تمام اینها درست است اما می توان سره از ناسره کرد، روابط و ساختارهای غلط را کنار گذاشت و با روابط و ساختارهای خوب جایگزین کرد. باید کمی مساله محورتر، جامع تر و عمیق تر به مساله مرتبط با ادیان- چه بین ادیان چه درون ادیان و مباحث فرقه یی- نگریست.”
او می افزاید: امروز نان برداشت های غلط خود را می خوریم. آنچه امروز در جهان اسلام مشاهده می شود، به قد و قواره عالمان و به تبع آن تفسیر غالب وابسته است؛ اگر آن قواره بزرگ باشد، انسان ها نیز انسان های بزرگی خواهند بود و برعکس. باید اینها را فهمید، این مسایل معرفت شناسی که امروزه مطرح است، واقعا می توانند راهگشا باشند. هر رفتاری که در جهان اسلام رخ می دهد را که نباید دینی خواند. این در جهان شیعه کاملا شناخته شده است، به طور مثال آیا می تواند گفت افرادی که با امام حسین(ع) محاربه کردند، انگیزه دینی نداشتند؟ افرادی که با امام علی(ع) محاربه کردند، انگیزه دینی نداشتند؟ آنها که در ظاهر به نماز شب نیز معروف بودند. این رفتار است، باید بصیرت و عقل، حضور و نمود داشته باشد. به نظر می رسد مساله جهان اسلام، بی توجهی به عقل است، آن هم توسط فرقه هایی که هیچ اعتنایی به عقل ندارند، حال چه در جهان تسنن چه در جهان تشیع. بارها در رابطه با وضعیت پیش آمده در مصر گفته شده است که اگر مرسی اهل عقل بود و تفکر سلفی نداشت، بسیار ساده می توانست از فرصت ایجاد شده استفاده کند؛ تفکر سلفی آقای مرسی بود که کار دست او داد. باید آگاه بود که این مسایل هیچ ارتباطی به دین ندارد و همه آنها به دین تحمیل شده است. انسان بزرگ، تفسیر بزرگ و انسان حکیم تفسیر حکیمانه از قرآن می کند و این مساله به دین ارتباطی ندارد. پیش فرض های برخی انسان ها کوچک است که متاسفانه این پیش فرض ها به دین نیز تحمیل می شود. جهان اسلام واقعا به یک نهضت بزرگ نیاز دارد؛ این نهضت می تواند هم دینی، هم معرفتی، هم سیاسی و هم اقتصادی و فرهنگی باشد.
این نماینده اسبق مجلس در باره نقش جمهوری اسلامی تاکید می کند: جمهوری اسلامی ایران جایگاه ویژه ای در این تحول داشت و به نظر می رسد آن طور که باید و شاید از بسیاری از فرصت ها استفاده خوبی نشد. ایران می توانست اتحادیه های فرهنگی، سیاسی،افتصادی و … را شکل دهد، ملزومات وحدت را پیش برد. به نظر می رسد تا حدی دچار روزمرگی، سیاست زدگی و اقتصادزدگی شده ایم و ظاهرا دنیا با لطایف الحیلی برایمان حرف اول را می زند. متاسفانه این مساله در برخی افراد که متولی امور هستند، کاملا قابل مشاهده است و گفتن آن جز تازه کردن دردها فایده ای ندارد.