ارسال خبر توسط فاطمه تابع بردبار fatemeh tabe bordbar
انتقال ناگهانی لقمان مرادی، زندانی محکوم به اعدام به دادگاه نگرانی درباره وضعیت این زندانی را افزایش داده است. روز گذشته اعلام شد که این زندانی به دادگاه منتقل می شود و این اعلام ناگهانی باعث نگرانی از وضعیت این زندانی شده است.
به گزارش ندای سبز آزادی، لقمان و زانیاری مرادی به اتهام دست داشتن در قتل فرزند امام جمعه مریوان و محاربه به اعدام محکوم شده اند اما این دو زندانی هیچگاه این اتهام را نپذیرفته بودند و این اتهام را سناریوی وزارت اطلاعات دانسته و با انتشار رنجنامهایی اعلام کردند به سبب شکنجه های شدید روحی و جسمی مجبور به اعترافات ساختگی شدند. در تاریخ ۱ دیماه سال ۸۹ در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی صلواتی و با حضور امام جمعه مریوان جلسه دادگاه برگزار شد و این دو زندانی سیاسی به اتهام محاریه و قتل فرزند امام جمعه مریوان به اعدام در ملاعام محکوم و در دیماه همان سال این دو زندانی سیاسی از بند ۲۰۹ زندانی اوین به زندان رجایی شهر کرج منتقل شدند.
زانیار مرادی که او نیز در پرونده لقمان مرادی محکوم به اعدام شده در مطلبی که در سایت کمیته بین المللی علیه اعدام منتشر شده نوشته است:به ما میگویند، پسر عمو، بسیاری ما را برادر هم میدانند ، نام فامیل ما یکی است مرادی و اسم من زانیار و اسم او لقمان، اما شاید یکی از عمیق ترین پیوندها را باهم داریم، زندگی ما بهم وصل شده است. دیگران میگویند پرونده اینها به هم مربوط است و من میگویم زندگیمان.
بارها فکر کرده ام، چه هولناک است که در یک روز سرد و وحشتناک، هر دو را با هم بسوی چوبه دار ببرند، از این به بعد دیگر فکرم را ادامه نمیدهم. با خودم فکر میکنم این چه رابطه ای است، کدام کتاب داستان و کدام نویسنده جرات میکند به این واقعه به این فاجعه نزدیک شود و صدای قلب من و این هم پرونده ای ام را تصویر کند و خود از فرط ناراحتی و یا عجز و یا خشم دیوانه نشود.
وی در این نامه افزوده است: یک چیز مهم است ما نباید روحیه خودمان را از دست بدهیم. قرار است او را ببرند، من چه میشوم. این چه سناریویی است . از بلندگو گفتند برای دادگاه میرود، آیا واقعا دادگاهی میشود چرا تنها ؟ این چه نقشه ای است که کشیده اند.من امشب با این ” هم پرونده ای ” و یا همزاد خودم بیدار خواهم ماند، شما هم اگر میتوانید هر کاری که میتوانید انجام دهید . نگذارید ما را بکشند. این تنها خواست ما است. ما دو نفر که سرنوشت امان چنین عمیق بهم گره خورده است!