نه تن از وکلای زندانی و فعالان حقوق دراویش در زندانهای اوین تهران و نظام شیراز، در آستانه سوم اسفند، سالروز هبستگی دراویش، نامهای به روحانی، رئیس جمهور کشور ارسال کردند.
به گزارش مجذوبان نور، حمیدرضا مرادی سروستانی، مصطفی دانشجو، فرشید یداللهی، امیر اسلامی، افشین کرمپور، امید بهروزی، مصطفی عبدی، رضا انتصاری و کسری نوری از فعالان زندانی حقوق دراویش در سالروز سوم اسفند، با اشاره به خواست آقای روحانی مبنی بر اظهار نظر جامعه علمی در مورد مذاکرات هستهای و حقوق شهروندی، به آقای روحانی پیشنهاد کردند که «به عنوان رئیس قوه مجریه و پاسدار قانون اساسی، در راستای صیانت از حقوق ملت، در یک فراخوان عمومی، از دانش آموختگان علم حقوق، جامعه وکلا و نخبگان و روشنفکران بخواهید تا عملکرد دستگاه قضا را مورد نقد و بررسی قرار دهند،» همچنین در ادامه خواستار آن شدند که «زندانیان سیاسی، در برابر افکار عمومی و در یک فضای عادلانه و منصفانه با رعایت کلیه تشریفات و اصول دادرسی، مورد محاکمه مجدد قرار گیرند، تا عدم استقلال و تحت نفوذ متنفذین قرار داشتنِ برخی قضات در نظام قضایی و مظلومت و برائت زندانیان سیاسی و عقیدتی بر همگان روشن شود»
آنها همچنین با اشاره به مساله حصر عنوان داشتند: «آنچه مردم از حصر دیده و شنیدهاند، حصرِ پیداست، مانند حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانم زهرا رهنورد. اما حصر پنهانی نیز وجود دارد که سالهاست بر مشایخ و بزرگان این طریقت تحمیل شده است. هر چند اساسا مجازات حصر بدون برگزاری دادگاه و حکم محکمه ظلمی فاحش است. اما فاجعه بارتر آن است که با ترفندهای اطلاعاتی و تهدید و زور، مخفی نگه داشته شود.
این افراد همچنین با اشاره ستمهای دیرین وارد بر دراویش، خواستار برچیدن روند حاکم در برخورد با دراویش و اقلیتها شدند، پایان دادن به بایکوت خبری دراویش، رفع نفی بلد و حصر پنهان قطب دراویش و سایر بزرگان این طریقت، پاک سازی محاکم قضایی از نفوذ باندهای قدرت، برچیدن تبلیغات سوء سازمان دهی شده و زشت نمایی تصوف و درویشی در رسانهها و فضای مجازی از جمله مواردی بود که در در این نامه به آن اشاره شده بود.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
هو
۱۲۱
جناب آقای دکتر حسن روحانی؛ ریاست جمهوری اسلامی ایران
سلام،
پیر میخانه چه خوش گفت به دردیکش خویش که مگو حال دل سوخته با خامی چند
بدان امید که خداوند را حاضر و ناظر دانسته و یاد مرگ را در خاطر داشته، خلق را مظهر خالق و خدمت به ایشان را وسیله تقرب به حضرت باری میدانید و مردم ایران را ولی نعمت خود دانسته و خس و خاشاکشان نمینامید. بدان امید که دیانت را محبوس قرائتهای متحجرانه نمیکنید و اخلاق را به سَم سیاستهای جابرانه نمیآلایید و سکر قدرت وجدانتان را به خواب نبرده است. بدان امید که اگر درویش نهاید در پی خراشیدن دلهای ریش دراویش نخواهید بود و اگر پخته نهاید از خامی بیزارید و شجاعت شنیدن کلام تلخ حق گویان ستمدیده را دارائید و در نهایت بدان امید که برای آزادی و تکریم حقوق اساسی ملت، تدبیری اندیشیدهاید، در آستانه سالروز تخریب حسینیه قم و اصفهان و سوم اسفند، روز همدلی و همبستگی دراویش، ما دراویش گنابادی با شما سخن داریم:
جناب رئیس جمهور؛
شاه را به بود از طاعت صد ساله و زهد قدر یک ساعت عمری که در او داد کند
ما ملت ایران مدت هاست که به «کوتاه آمدنها»، «خود فریفتنها»، «محدود شدنها»، «به فراموشی سپردنها» و شنیدن «شعارهای رویایی» و رسیدن به «رویاهای تو خالی» عادت کردهایم. عادت کردهایم شعارها را بشنویم و به سرعت گذر یک یا چند “۱۰۰روز” به فراموشیشان بسپاریم و چون قولهای دیروز را توخالی مییابیم، خود فریبی میکنیم، زیرا دل آن را نداریم که کذبِ وعدهها را باور کنیم. پس دیگر بار خود را میفریبیم و امید به قول و وعدههای مدعیان تازه میبندیم. عادت کردهایم که خس و خاشاکمان بنامند، کوچکمان بشمارند، به تکدی حق و حقوق ابتداییمان بکشانند، زیرا عادت داریم به صبر کردن و به فراموشی سپردن.
ما گذر زمان را همچون نسیان، دارویی شگفت یافتهایم و درد را، چون درمان نمییابیم و طبیب نمیبینیم، با چشم فروبستن بر درد، مرهم گذاشته ایم، زیرا عادتمان دادهاند که درد کهنه را با درد نو از خاطر ببریم. به مرگمان گرفتهاند تا در انتخاب «تب» یا «مرگ» تب را برگزینیم و آزادمان گذاشتهاند که میان «بد» و «بدتر» به دلخواه خویش انتخاب کنیم و چنین انتخابی را «آزادی» نامیدهاند تا فراموش کنیم که «آزادی» چیست و “آزاده” کیست!
در قحطی ِآسمانی که اندازه قفس خویش کردهاند، هر گنجشک خُرد را، مشاطه چیان سیاست و قدرت، به رنگ قناری ملون کردهاند تا اگر “فردایی” برای اهل این سرزمین متصور نبود، سراب “فردایی بهتر” جلوه بفروشد. چندان که سفرههای نانمان را کوچک کردهاند و به مددِ فریبائی الفاظِ “سفره” و “نفت” نفت نیاوردند -که هیچ – اندک بوی گندم را که نمِ بادِ خوش خیالی میآورد، بر باد دادند. و از اینشان نیز باکی نبود، زیرا ما مردم عادت کردهایم به کوچکتر شدن سفرههامان، سفرههای نانمان، سفره حقوق انسانیمان، سفره امنیت، سفره قانون، سفره خواستههای شهروندی وحتی سفره روزنامهها و رسانههایمان، سفره حیاتمان، حتی سفره انتخاباتمان کوچک شده زیرا حلقهی خودیهای عادت دهندگانِ خودکامهمان، تنگتر و کوچکتر شده است.
در گذر این کوچک شدن سفرههایمان، جنابعالی آمدید و شنیدیم که شما از حقوقدانها برای نقد و بررسی و حقوق شهروندی و محتوای توافق هستهای دعوت کردهاید و این نشان از توجه ویژه حضرتعالی به هم اندیشی، نخبگان و فرهیختگان کشور دارد. نگرانی و دغدغه شما در این مورد، تا آنجا رسید که در جمع رؤسای دانشگاهها خواستار شکستن سکوت دانشگاهیان شده و فرمودید که “چرا تنها کم سوادها حرف میزنند؟”، برای اینکه اگر باسواد ها حرف بزنند و انتقاد کنند به سیاه نمایی متهم می شوند و این جرم اکثر زندانیان سیاسی است.
اکنون شایسته است به عنوان رئیس قوه مجریه و پاسدار قانون اساسی، در راستای صیانت از حقوق ملت، در یک فراخوان عمومی، از دانش آموختگان علم حقوق، جامعه وکلا و نخبگان و روشنفکران بخواهید تا عملکرد دستگاه قضا را مورد نقد و بررسی قرار دهند، شاید اذعان آنها مبنی بر احراز نقض اصول قانون اساسی و قوانین موضوعه در محاکم و دخالت مستمر برخی مامورین نهادهای امنیتی در کار قضا خصوصا در پروندههای سیاسی – عقیدتی، زمینهای برای تحقق عدالت اجتماعی باشد. و در این راستا، زندانیان سیاسی، در برابر افکار عمومی و در یک فضای عادلانه و منصفانه با رعایت کلیه تشریفات و اصول دادرسی، مورد محاکمه مجدد قرار گیرند، تا عدم استقلال و تحت نفوذ متنفذین قرار داشتنِ برخی قضات در نظام قضایی و مظلومیت و برائت زندانیان سیاسی و عقیدتی بر همگان روشن شود، زیرا در غیر اینصورت، تاریخِ فردای این سرزمین، حقانیت ستم دیدگان امروز را به اثبات میرساند و قطعا نام نیکی از شما در صفحات آن رقم نخواهد خورد.
آقای روحانی؛
ما دراویش گنابادی، جدا از دردهایی که همچون دیگر ایرانیان مجبور به تحمل آن هستیم، رنجهای دیگری نیز به دلیل اعتقاداتمان متحمل شده و امنیت وآرامش را به شکلی مضاعف از ما سلب کردهاند، گویی شهروندان ایرانی نیستیم.
نکته نغز اینکه در کشوری که اهل تصوف و دراویش، تشیع را در آن رسمیت بخشیدهاند، عدهای “بیسواد”، با جعل حقایق تاریخی و دینی و تکیه بر جناح و باند خود در ساختار سیاسی کشور، به مدد عوامل نفوذیشان در مراکز امنیتی، در چرخهای از توطئهها و محدودیتها قرارشان دادهاند.
جناب رئیس جمهور؛
به بایکوت خبری دراویش پایان ببخشید. فریاد آخرین واکنش ستمدیده در برابر ستم است. محروم کردن او نهایت جنایت است. فریادها را در گلو، به بغض و کینه مبدل نکنید.
«اگر غم آسیب زوال دارید، ستم بر درویشان را پایان دهید»
آنچه مردم از حصر دیده و شنیدهاند، حصرِ پیداست، مانند حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانم زهرا رهنورد. اما حصر پنهانی هم وجود دارد که سال هاست بر مشایخ و بزرگان این طریقت تحمیل شده است. هر چند اساسا مجازات حصر بدون برگزاری دادگاه و حکم محکمه ظلمی فاحش است. اما فاجعه بارتر آن است که با ترفندهای اطلاعاتی و تهدید و زور، مخفی نگه داشته شود.
آقای روحانی؛
چرا مرشد و مولای درویشان جناب آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) سالهاست که در حصر به سر میبرند و حق سفر به موطن خویش از ایشان سلب شده است؟ به حصرها پایان دهید.
«اگر غم آسیب زوال دارید، ستم بر درویشان را پایان دهید»
بساط رجالههای جیره خوار و مزدور را که بویی از انسانیت نبردهاند و ادب را قی کردهاند و انواع توهین و تحقیر علیه دروایش را در بوقهای تبلیغاتی رسانهها و فضای مجازی کردهاند، برچینید، زیرا ایشان آغاز گران جنگ داخلی هستند.
«اگر غم آسیب زوال دارید، ستم بر درویشان را پایان دهید»
دادگران بیدادگر، داد درویشان را به آسمان بلند کردهاند. صدور احکام ظالمانه رویه و سنت قضایی شده است. عدالت واژهای بیمعنا و قانون، ابزار توجیه عملکردهای ناروا شده است. محاکم قضایی را از لوث وجود قضات بیوجدانی که ملعبه دستِ باندهای قدرت هستند، پاک کنید.
«اگر غم آسیب زوال دارید، ستم بر درویشان را پایان دهید»
شیوع افراطیگری و شکل گیری تشکلهای خشونت طلب، نتیجه اعمال سیاستهای غلط فرهنگی و بی اعتنایی به جایگاه عرفان و تصوف در حفظ و اشاعه فرهنگ ایرانی اسلامی است. برخوردهای تبعیض آمیز با اقلیتهای قومی و مذهبی و تحت فشار قرار دادن آنها از سوی افراط گران و خشونت طلبانی که توسط بخشی از حاکمیت حمایت میشوند، بستر ظهور اختلافات مذهبی را فراهم کرده و نهایتا امنیت ملی را به خطر میاندازد. در اولین قدم، بستر سازان خشونت را از درون حاکمیت پاک کنید.
«اگر غم آسیب زوال دارید، ستم بر درویشان را پایان دهید»
جناب رئیس جمهور؛
ظلم نتیجه جهل است و ظالم، در هر مقامی که باشد، جاهلی ست که بایستی بر اوترحم کرد. مبارزه با ستم، ترحم بر ستمگر و صبر بر بلاست. برخورد مسالمت آمیز به دور از خشونت و دستیابی و پافشاری بر حقوق حقه خویش و اجرای قانون برای دفع مظالم اجتماعی و خودسریها، راه پسندیدهای ست که پرچمدار آنیم و هرکس در هر مقامی در این راستا به یاریمان برخیزد، اورا دعاگوئیم و اگر بر خلاف قانون و مصالح جامعه قدم بردارد، اورا تذکر داده و نصیحت گوییم و در این راه چشم امید و کرم- تنها و تنها- به حضرت باریتعالی داریم.
گفت باز گر یک پر من بشکند بیخ جغدستان شهنشه برکند
از آه درویش حذر کنید و به دعایش امید بندید زیرا درویش را هیچ یاور و شنوندهای جز خداوند نیست.
دراویش زندانی