کیوان رحیمیان، روانشناس بهایی که در ۲۷تیر۱۴۰۲ در منزل شخصی خود در تهران بازداشت شد، در نامهای از زندان خاطرات یک سال حبس خود را مرور کرده است. او در این نامه به نقض آزادیهای فردی و اجتماعی و وضعیت دشوار اقتصادی مردم ایران اشاره کرده و این پرسش را مطرح کرده آیا با تغییر پیش آمده در قوه مجریه، حاکمیت در رفتار خود نسبت به مردم تجدیدنظر خواهد کرد؟ آیا امکان دارد که همهی مردم از کلیه حقوق شهروندی بدون هرگونه تبعیضی برخوردار شوند؟ و …
پاسخ کیوان به این پرسشها با توجه به تجربه ۴۵ سالهی خود از جمهوری اسلامی منفی است ولی او همچنان امیدوار است و به دنبال راهی برای تغییر دادن شرایط موجود است.
کیوان رحیمیان پیشتر هم در دهه نود به اتهام تدریس روانشناسی به جوانان بهایی محروم از تحصیلات دانشگاهی در زندان گذراند. پدرش، رحیم رحیمیان هم به اتهام پیروی از آیین بهایی در فروردین۱۳۶۳ در تهران اعدام شد.
ایران وایر پیشتر دو نامهی دیگر از کیوان رحیمیان را تحت عنوان «آنچه بر ما گذشت» و «سه تجربه مشترک» منتشر کرده است.
مرور خاطرات یک سال گذشته
یک سال از بازداشت و زندانی شدنم در اوین میگذرد، سالی که برای من و خانوادهام بسیار دشوار گذشت. ۳۶۵ روز گذشته را مرور میکنم، ۴۵ روز انفرادی، ۵۰ روز بیخبری خانواده از من و من از آنها، مشکلات پیش بینی نشده برای ژینا (اشاره به دخترش دارد)، احسان و متعاقب آن شدت بیماری مامان و نهایتا درگذشت او، دادگاهی شدن من و حکم ۹ سال زندان، ۶ سال محرومیت از حقوق اجتماعی و ۵۰ میلیون تومان جریمه که ۵ سال حبس قابل اجرا است.
وضعیت زندگی در زندان با افزایش تعداد زندانیها دشوارتر شده است مثلا ملاقات حضوری از ۵ هفته یک بار به دو ماه یک بار و کمی بیشتر تبدیل شده و حتی برای استفاده از سرویس بهداشتی که ۵ سرویس برای ۱۱۰ نفر وجود دارد (تا امروز یکی از آنها دو هفته است که خراب است) معمولا لازم است دقایقی در انتظار بمانی یا وضعیت غذای دولتی که بدتر هم هست مثلا برای خورشت قیمه به سالن ما که حدود ۲۰۰ نفر هستیم ۶ عدد مرغ کامل میدهند و برای راگو که کمی هویج و سیب زمینی است دو مرغ برای ۲۰۰ نفر میدهند.
در این یک سال شرایط من و سایر زندانیان و کلیه فعالان اجتماعی بیرون از زندان اعم از بهایی و غیر بهایی تغییر چندانی نکرده است. کماکان در بر همان پاشنه میچرخد نقض آزادیهای فردی و اجتماعی و تبعیض، مشکلات عدیده اجتماعی و اقتصادی … گریبانگیر کل جامعه است. اکنون با تغییری که در قوه مجریه صورت گرفته است سوالم این است که آیا این امکان وجود دارد حاکمیت نسبت به رفتارش با کلیه آحاد جامعه اعم از زن و مرد، اقلیت و اکثریت قومی، دینی، سیاسی تجدید نظر کند؟ آیا امکان دارد که همهی مردم از کلیه حقوق شهروندی بدون هرگونه تبعیضی برخوردار شوند؟ آیا امکان دارد آزادیهای فردی و اجتماعی برای همه جلوه عینی پیدا کند؟
پاسخ تجربهی چهل و پنج سالهام به این سوال در نهایت تاسف منفی است ولی قلبا امیدوارم و آرزو میکنم چنین اتفاقی بیفتد و همهی ما با هر باور، اعتقاد، جنیست، قوم در کنار یکدیگر برای آبادانی و رفاه میهنمان تلاش کنیم تا جلوهاش را که آزادی، آسایش، رفاه و همزیستی مسالمتآمیز است، در زندگی خود و فرزندانمان ببینیم. جامعهشناسی که اسمش را به یاد ندارم گفته بود: همواره امید بر تجربه پیروز میشود.
سوال دیگر از خودم این است که برای تحقق چنین آرزو و امیدی، در شرایطی که در زندانم، من چه میتوانم بکنم و یا لازم است بکنم؟ فکر کنم سوال خوبی باشد که هر فردی در هر جایگاه و موقعیتی که هست از خودش بپرسد شايد پاسخ تك تك ما به اين پرسش كه قطعا مناسب با شرايط و امكانات فردی مان است موجب حركت فردی هرچند كوچك و شايد تغيير اجتماعی شود و به قول دوستی قدمهای کوچک موجب دستاوردهای بزرگ شود و يا به قول ابوسعيد ابوالخير هر كس از هر جایی که هست یک قدم به جلو بیاید.
قبل از همه لازم است خودم به اين پرسش پاسخ دهم چون باور دارم كه تغيير از من شروع مي شود يا اميدوارم كه اين اميد باعث حركتي در من و دیگران شود.
۲۷تیر۱۴۰۳
کیوان رحیمیان