۲۱ خرداد ۱۴۰۳، حکم اعدام ماموستا محمد خضرنژاد، از ماموستایان اهل سنت بازداشت شده در خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی با گذشت دو ماه پس از تایید در دیوان عالی کشور، لغو و با یک درجه تخفیف به حبس تبدیل شد. تنها پنج روز پس از انتشار این خبر توسط «میزان» خبرگزاری قوه قضاییه، ۲۶ خرداد ۱۴۰۳، خبرگزاری «تسنیم» وابسته به سپاه پاسداران، فیلم اعتراف اجباری کوتاهی به مدت یک دقیقه و ۳۷ ثانیه از ماموستا محمد خضرنژاد را منتشر کرد. در ادامه نماینده بوکان در مجلس جمهوری اسلامی، امام جمعه پاوه به عنوان نماینده خامنهای و امام جمعه بوکان نیز، هرکدام نقش خود در لغو حکم اعدام ماموستا محمد خضرنژاد را برجسته کردند.
کُردپا با توجه به نقش ماموستایان اهل سنت در خیزش انقلابی ژن زیان ئازادی که در حمایت از مردم و مخالفت با حکومت برخاستند؛ در یک گفتوگوی ویژه با حسن واژی، فعال سیاسی به سناریوی طراحی شده نهادهای امنیتی در رابطه با ماموستایان و جامعه اهل سنت کردستان با اتکا به پروندهسازی علیه ماموستا خضرنژاد پرداخته است.
نگاهی به نقش ماموستایان اهل سنت در جریان خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی و چگونگی سرکوب آنها؛
با آغاز خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی زن، ماموستایان سنی مذهب کُرد در شهرهای مختلف کردستان، با اقداماتی از جمله سخنرانی بر سر مزار جانباختگان و در مساجد و همچنین انتشار دهها بیانیه جمعی در داخل مساجد، به حمایت از اعتراضات برحق مردم برخواستند و اعتراض خود را نسبت به سرکوب و خشونت افسارگسیخته حکومت نشان دادند.
همین اقدامات گروهی ماموستایان از پیرانشهر و اشنویه گرفته تا سنندج و دهگلان و جوانرود، منجر شد که هدف بازداشت، احضار، پروندهسازی و صدور احکام حکومتی و فشار نهادهای امنیتی قرار بگیرند.
از همین رو در جریان اعترضات ۲۴ ماموستا بازداشت شدند. ۳۶ ماموستا به نهادهای امنیتی و دادگاهها احضار شدند. همچنین ۱۵ ماموستای اهل سنت مجموعا و به شرح زیر به ۵۸ سال و یک ماه حبس تعزیری، ۵ سال و ۷ ماه و نیم حبس تعلیقی و احکام تکمیلی چون ضربات شلاق و خلاء لباس روحانیت محکوم شدند که حکم حبس ماموستا محمد خضرنژاد بعد از لغو حکم اعدام تاکنون نامشخص است.
ماموستا سیفالله حسینی اهل جوانرود محکوم به ۱۷سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق و تبعید و خلاء لباس روحانیت، ماموستا ابراهیم کریمی ننله اهل سنندج محکوم به ۱۲ سال زندان، ماموستا لقمان امینی اهل سنندج محکوم به ۱۱ سال زندان، ماموستا شریف محمودپور اهل پیرانشهر محکوم به ۴ سال زندان، ماموستا یونس نوخواه اهل پیرانشهر محکوم به ۳ سال زندان، ماموستا سید سلیمان احمدی اهل پیرانشهر محکوم به ۲ سال زندان، ماموستا سید جمالدین واژی اهل پیرانشهر محکوم به ۲ سال زندان، طلبه محمدطارق حسینپور اهل جوانرود محکوم به ۳ سال حبس تعزیری، ماموستا حسین علیمرادی اهل سنندج محکوم به ۱۶ ماه حبس تعزیری و ۲ سال حبس تعلیقی، ماموستا آرمان صادقی اهل دهگلان محکوم به ۷ ماه و نیم حبس، ماموستا صابر خدامرادی اهل سقز محکوم به ۷ ماه و نیم حبس تعلیقی، ماموستا سید جلال اکبری اهل سروآباد محکوم به ۲ سال حبس تعلیقی، ماموستا مادح کرمی اهل سنندج محکوم به یک سال حبس تعلیقی، ماموستا زانا خوشامن اهل پیرانشهر محکوم به ۲ سال و یک ماه حبس تعزیری و ماموستا محمد خضرنژاد که ابتدا به اعدام و سپس با یک درجه تخفیف به حبس محکوم شد.
سناریوسازی نهادهای امنیتی علیه ماموستایان اهل سنت با اتکا به حکم ماموستا محمد خضرنژاد در گفتوگوی ویژه با حسن واژی، فعال سیاسی؛
حسن واژی، فعال سیاسی با اشاره به اینکه بازداشت خودسرانه و صدور حکم اعدام تحت شکنجه و اعتراف اجباری علیه ماموستا خضرنژاد تماما برای یک سناریوی بزرگ بوده، میگوید؛ صفر تا صد این پروندهسازی یک سناریوی بزرگ است. مجرمی در این بین وجود ندارد، بیگناهی را بازداشت کردهاند و با اعتراف اجباری زیر شکنجه او را به جرم نکرده متهم کردهاند.
به گفته این فعال سیاسی؛ نهادهای امنیتی با سناریوسازی علیه ماموستایان اهل سنت بهصورت کلی و با اتکا به صدور حکم اعدام علیه ماموستا محمد خضرنژاد، سپس چگونگی لغو این حکم و پخش اعتراف اجباری علیه او؛ سه هدف بزرگ را دنبال میکنند.
شکستن پایگاه و منزلت ماموستایان اهل سنت جهت جلوگیری از تبدیل شدن آنها به یک مرکز مردمی در مخالفت با حکومت
تبدیل کردن روحانیون اهل سنت حکومتی به «مرکز»، به جای ماموستایان اهل سنت مردمی
کسب اعتبار مردمی و بینالمللی برای نشان دادن بخشندگی جمهوری اسلامی
همچنین این فعال سیاسی در پایان از ترس جمهوری اسلامی در مقابل ماموستایان اهل سنت و اتحاد آنها با مردم میگوید و دلایل عدم موفقیت سناریوسازی نهادهای امنیتی را بر میشمارد.
شکستن پایگاه و منزلت ماموستایان اهل سنت جهت جلوگیری از تبدیل شدن آنها به یک مرکز مردمی در مخالفت با حکومت؛
حسن واژی، فعال سیاسی در ارتباط با شکستن پایگاه و منزلت ماموستایان اهل سنت جهت جلوگیری از تبدیل شدن آنها به یک مرکز مردمی در مخالفت با حکومت میگوید؛ با شروع خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی در کردستان جمعی از ماموستایان اهل سنت در حمایت از مردم برآمدند و به روشهای گوناگون در کنار آنها قرار گرفتند. همین امر موجب شد که ماموستایان در میان مردم منزلت و پایگاه بهخصوصی در ارتباط با اعتراضات پیدا کنند و به یک مرکز مردمی تبدیل شوند؛ چیزی که حکومت از آن به شدت میترسد و در تلاش است آن را بشکند. زیرا جمهوری اسلامی این تجربه را دارد که مراکز و شخصیتهای دینی، همچون مسجد مکی به رهبری مولانا عبدالحمید در بلوچستان، بهمثابه یک مرکز، مردم را دور هم جمع کرده و این توانایی را دارند به مخالفت با حکومت ادامه دهد. بنابراین میترسد چنین چیزی در کردستان هم رخ دهد.
از این رو اولین هدف از این سناریوسازی امنیتی، از یکسو شکستن پایگاه و منزلتی است که در جریان خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی برای ماموستایان اهل سنت به شدت شکل گرفته بود. از دیگر سو ممانعت از شکلگیری و درهمشکستن هرگونه بستری که در آن ماموستایان آیینی تبدیل به یک مرکز مردمی شوند، مرکزی که توانایی سازماندهی جامعه را بهدست آورده و میتواند مردم را به دور هم جمع کند، به نافرمانیهای مدنی روی آورد و در مواقع حساس و اعتراضات مردم را به خیابان بیاورند. از اینرو حکومت میترسد که در آینده یک مرکز مردمی دیگر همچون بلوچستان شکل بگیرد و بتوانند با چنین قدرتی به سازماندهی غیررسمی مردم در خیابان و مخالفت با حکومت کمک کند.
آقای واژی معتقد است، خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی مانیفست خود را در خیابان نوشته است، به همین دلیل وجود چنین مراکزی از سوی جمهوری اسلامی تهدید تلقی میشود؛ زیرا حکومت فکر میکند مردم از طریق این مراکز میتوانند خود را سازماندهی کنند، از یکدیگر حمایت کرده و به مخالفت خود ادامه دهند.
تبدیل کردن روحانیون اهل سنت حکومتی به «مرکز»، به جای ماموستایان اهل سنت مردمی؛
۲۱ خرداد ۱۴۰۳، صفحه اطلاعرسانی محمدقسیم عثمانی، نماینده شهرستان بوکان در مجلس جمهوری اسلامی، با انتشار بیانیهای، از لغو حکم اعدام ماموستا محمد خضرنژاد بهعنوان یکی از وعدههای انتخاباتی خود خبر داد و نوشت نهایتا با رأفت نظام و خامنهای، حکم اعدام ماموستا محمد خضرنژاد لغو شد.
۲۵ خرداد ۱۴۰۳؛ رسانههای حکومتی، از جمله ایرنا اخبار و تصاویری از حضور خانواده ماموستا محمد خضرنژاد در منزل ملا قادر قادری، امام جمعه پاوه و نماینده خامنهای منتشر کردند. رسانههای حکومتی با این تیتر «پدر ماموستا خضرنژاد: دعاگو و ممنون رهبر معظم انقلاب هستیم»، از پادرمیانی ملا قادر قادری و دیگر روحانیون اهل سنت حکومتی در لغو حکم اعدام ماموستا خضرنژاد نوشتند.
۲۷ خرداد ۱۴۰۳؛ ملا عباس احمدی، امام جمعه بوکان با انتشار ویدیویی در رسانههای حکومتی اعلام کرد؛ پیگیریهای ماموستایان دینی و معتمدان شهری با «رافت اسلامی و خامنهای» منجر به عفو ماموستا خضرنژاد از اعدام شده است. او در این ویدیو از دیدار و تلاش چند ماهه با نهادهای امنیتی و قضایی میگوید و مشخصا به نقش «مهدی قریشی»، امام جمعه ارومیه و نماینده ولی فقیه در آذربایجان غربی، ملا مامد کلشینژاد، امام جمعه اهل سنت ارومیه و «موسوی»، ریاست مرکز بزرگ اسلامی استان در لغو حکم اعدام ماموستا محمدخضرنژاد خبر میدهد. در همین ارتباط رسانههای حکومتی بهصورت گسترده اقدام به انتشار ویدیو و تصاویری از حضور امام جمعه بوکان و تعدادی دیگر از روحانیون حکومتی در کنار خانواده و پدر ماموستا محمد خضرنژاد کردند.
اما تمامی سناریوی پشت پرده نمایش تحقق وعده انتخاباتی نماینده مردم بوکان، برجستهکردن نقش روحانیون اهل سنت حکومتی و انتشار تصاویری از حضور خانواده ماموستا محمد خضرنژاد در کنار این روحانیون که احتمالا سفارش شده است، چیست؟
حسن واژی، فعال سیاسی در رابطه با هدف سناریوسازی امنیتی از این اقدامات میگوید؛ نهادهای امنیتی بدین گونه در تلاشند دیگر روحانیون و شخصیتهای اهل سنتی را که در کنار جمهوری اسلامی هستند و از آن حمایت میکنند، به مرکز تبدیل کنند. که بله آنها بزرگی کرده و نقش مؤثری داشتهاند در ارتباط با شخصی که علیه آنها و حکومت فعالیت کرده و مجرم است. که بله این شخصیتها هم آدمهای آگاه و خوبی هستند و با رأفت اسلامی از مردم حمایت میکنند.
به گفته حسن واژی؛ نهادهای امنیتی از این طریق در تلاشند نقش این افراد حکومتی را برجسته کنند تا مردم به دور آنها جمع شوند و این را نیز به مردم بگویند که افرادی که با حکومت هستند، دارای احترامند و نفوذشان به اندازهای است که میتوانند حکم اعدام یک فرد را لغو کنند. به همین دلیل بخش بزرگی از سناریو با این هدف بوده که حتی اگر فردی در حد اعدام مجرم شناخته شود و به اعدام محکوم گردد، اما به حرمت افرادی که در کنار حکومت هستند، میتوان حکم اعدام آنها را شکست. این موضوع از آن جهت اهمیت دارد که در بین مردم این سخن بسیار گفته میشود که افراد مزدور و نوکر حکومت هیچگونه صلاحیتی ندارند و این را به منتی بر دوش آنها بگذارند.
کسب اعتبار مردمی و بینالمللی برای نشان دادن بخشندگی جمهوری اسلامی؛
این فعال سیاسی یکی دیگر از اهداف امنیتی این سناریوسازی را کسب اعتبار مردمی و بینالمللی برای نشان دادن بخشندگی جمهوری اسلامی میداند و میگوید؛ حکومت این حکم را شکسته تا بعدا بتوانند از طریق آن تنخواهی کرده و در میان مردم بگوید که ما بخشنده هستیم و همچنین در نزد نهادهای بینالمللی نیز بگویند، نگاه کنید که بدترین متهم با سزای اعدام به احترام شما و مردم حکم اعدامش لغو شده است.
او میگوید به صورت کلی چندین هدف کثیف پشت این سناریوی بزرگ قرار دارد و نهادهای امنیتی تلاش میکنند تا از طریق آن همه را جلو ببرند.
چرا جمهوری اسلامی از ماموستایان اهل سنت میترسد؟ این ترس چرا در جریان خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی شدت گرفت؟
حسن واژی ضمن اشاره به دو طیف از ماموستایان اهل سنت در کردستان، در پرداختن به ترس جمهوری اسلامی از این دو طیف در جریان خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی، میگوید؛ در کردستان در یک طرف ماموستایانی قرار دارند که بیش از ۸۰٪ را شکل میدهد و به شیوه سنتی در کنار مردم بوده و هستند. بخش دیگر نیز ماموستایانی هستند که با تفکرات اسلام سیاسی شناخته میشوند. چیزی که جمهوری اسلامی در جریان خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی از آن به شدت ابراز نگرانی کرد، این بود که اگرچه میدانست ماموستایان طیف اول به شکل سنتی در کنار مردم بوده و هستند و از آنان حمایت میکنند. اما در احزاب اسلامی مانند سلفی، اخوانی و مکتبی نیز اشخاصی به مانند فرد، نه حزب و سازمان در کنار مردم قرار گرفته بودند. در اینجا چیزی که جمهوری اسلامی از آن به شدت میترسید این بود که ماموستایان مشکلات خود را کنار گذاشته و در مخالفت با جمهوری اسلامی متحد شوند. بهگونهای که مشکلات آنها با یکدیگر در مقابل مشکل بزرگ کمرنگ شود و به مخالفت متحدانه با جمهوری اسلامی برآیند.
بههمین دلیل جمهوری اسلامی تلاش میکند تا از طریق این سناریوی بزرگ که درحال جلوبردن آن است؛ اتحاد ماموستایان را از بین برده و مشکلات کوچک آنها را بزرگ کند و در نهایت آنها را به حاشیه براند. برای مثال در اعترافات اجباری ماموستا محمد خضرنژاد که بخش کوچکی از آن منتشر شده است، اشاراتی وجود دارد به اینکه ماموستا محمد از طریق یکسری ارتباطات در حمله به برخی ماموستایان و حتی کشتن آنها نقش داشته است، این بخش از اعترافات را به برخی از ماموستایان در یک جلسه سنندج نشان دادهاند.
بهصورت کلی ترس جمهوری اسلامی ناشی از آن است که در خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی، ماموستایان درحال تبدیل شدن به یک سازمان غیررسمی و مدنی بودند و شکافهای آنها با مردم نیز بسیار کم شده بود. ماموستایان در جریان اعتراضات به مردم نزدیک شده بودند و با خیابان یک صدا شده بودند. بههمین دلیل نهادهای امنیتی از طریق این سناریو میخواهند جایگاه ماموستایان اهل سنت را تضعیف کنند که ببینید ماموستایانی که تا دیروز اینگونه حرف میزدند، امروز درحالت ضعف سخن میگوید، رفتارهای خود را نامعقول و ناسنجیده میداند و میبایست نقش ریش سفید را داشته باشند نه اینکه به اعتراضات بپیوندند.
بدین صورت نهادهای امنیتی دست روی محبوبیت ماموستایان نزد مردم و مردم نزد آنها گذاشته تا کمرنگ شود و من فکر میکنم در آینده نیز این سناریو را پیش خواهند برد و بیشتر روی این موضوع کار میکنند. زیرا ماموستایان دیگری نیز وجود دارند که به دلیل حمایت از مردم و اعتراضات با احکام حبس روبهرو شدند و باید به زندان بروند. هدف نهایی شکستن یکصدایی مردم است و مرحله به مرحله پیش خواهد رفت تا ماموستایان اهل سنت اعتماد و صدای مردم را نداشته باشند. حتی ما در عید قربان آن را میبینم که در جایی که حکومت دست بالا را داشته تلاش شده تا روز عید توسط ماموستایان اعلان نشود و محبوبیت و نزدیکی مردم و ماموستایان را به نوعی از بین ببرد و شکاف بیشتر شود و ماموستایان از مردم فاصله بگیرند. چیزی که در نهایت حکومت از آن بهرهبرداری میکند این است که بار دیگر این همصدایی در بین مردم کُرد شکل نگیرد.
آیا جمهوری اسلامی از این سناریوسازیها موفقیت کسب میکند؟ اگر موفقیتی کسب نمیکند، پس چرا به آن روی میآورد؟
بهگفته حسن واژی، این سناریوها موفق نخواهند شد. زیرا تمامی سناریو و برنامههای جمهوری اسلامی در طول عمر این حکومت استبدادی دچار شکست شدهاند. خصوصا در سالهای اخیر که حنای جمهوری اسلامی نزد مردم رنگ باخته و دیگر فریب مردم با مهندسی و سناریوسازی برای گفتمانی شکستخورده و ایدئولوژیک فایده ندارد. این یک واقعیت است که روزگار، روزگار از بین رفتن ایدئولوژیهاست و ایدئولوژی ولایت فقیه در ایران دیگر خود به خود دچار فروپاشی شده و هیچگونه سناریو و برنامهای نمیتواند آن را نجات دهد؛ زیرا اساسا گفتمانشان زیر سوال رفته است. موضوع هم چهرهها و اسامی نیستند، بلکه گفتمانی ایدئولوژیک، دینی، مرکزگرا و مخرب است که دیگر نزد تمامی اتنیکهای ایران خریدار ندارد.
احتمالا این سناریوها در کوتاه مدت و برای مدت کوتاهی بر روی احساسات مردم تاثیر خواهند داشت. اما با وجود شبکههای اجتماعی بهعنوان ستون پنجم دمکراسی و فعالیتی که در این فضا جریان دارد و چشم مردم را باز کرده؛ چیزی که جمهوری اسلامی برایش سناریوسازی میکند، بسیار سریع در این فضا هدف افشاگری قرار میگیرد. بهصورت کلی در عصر جهانیشدن و تبدیل جهان به دهکدهای کوچک؛ نمونه حکومتهای دینی چه از نوع سنی در افغانستان، عراق و شام دچار شکست شد و چه از نوع شیعی در ایران خیلی وقت است به پایان رسیده و در حال حاضر آخرین میخها بر تابوت قدرت یک حکومت ایدئولوژیک دینی زده میشود. بنابراین سناریو زمانی موفق خواهد شد که شنونده داشته باشد، اما تمامی مخاطیبن جمهوری اسلامی به این واقف هستند که هر عملی که انجام شود، دروغ است. برای مثال در مورد سقوط بالگرد رئیسی، اگرچه بسیار تلاش میکنند زیرکانه آن را مخفی نگه دارند، اما حتی افراد کمسواد هم میدانند که کار خودشان است و مجموعهای از تصفیه حسابهای درون نظام است.
به نظر این فعال سیاسی عدم موفقیت سناریوهای حکومتی، به یک اصل تبدیل شده است. بهگونهای که هر چیزی را که جمهوری اسلامی دوست داشته باشد، مردم میدانند که دروغ است. هر چیزی که به نفع جمهوری اسلامی باشد، حتی با رویدادهای طبیعی و اتفاقی مردم باز قبولش ندارند. اینکه جمهوری اسلامی به اعترافات اجباری روی میآورد، چیز جدیدی نیست و از ابتدای بر روی کار آمدن این حکومت مردم اینگونه اعترافات را دیدهاند. شاید قبلا برخی از مردم ناآگاه آن را قبول میکردند، اما اکنون به جایی رسیده که حتی نزدیکان حکومت و کسانی که دوست دارند این حکومت باقی بماند، در نهایت میگویند دروغ خوبی بود. به همین دلیل امروزه باورمندی به سناریوهای حکومتی به ۲٪ رسیده است. از طرفی دیگر ماموستایان دینی دارای تریبون هستند و از خودشان دفاع میکنند. خصوصا بعد از خیرش انقلابی ژن ژیان ئازادی و اعتراضات مردمی (که قبلا نیز اشاره کردم که مانیفست خود را در خیابان نوشته است)، مردم چشمشان بیشتر باز شده و ماموستایان نیز جرأت بیشتری پیدا کردهاند که در تریبونهایشان اینگونه سناریوسازیها را رد کرده و در مقابلش موضع بگیرند و در مواقع بسیاری نیز دربارهاش بنویسند. لازم است اشاره کنم این صدا ویژه کردستان ایران نیست، بلکه امروزه گفتمان دمکراسیخواهی و دفاع از حقوق اتنیکهای تحت ستم به گفتمانی غالب تبدیل شده است، در مقابل گفتمان مرکزگرای ایدئولوژیک دینی که مخرب است پایان یافته و درحال کوبیدن آخرین میخها بر تابوتش است و در نهایت چیزی که مرده دیگر با هیچ سناریویی زنده نخواهد شد و موفقیت کسب نخواهد کرد.
نگاهی به بازداشت و پروندهسازی علیه ماموستا محمد خضرنژاد؛
۲۸ آبان ۱۴۰۱، ماموستا محمد خضرنژاد به همراه فرزندش یاسر با یورش نیروهای امنیتی به منزل بازداشت شد. در آن زمان کُردپا ویدیویی از یورش نیروهای امنیتی و تفتیش منزل خانوادگی ماموستا محمد خضرنژاد را منتشر کرد.
بازداشت این ماموستای کُرد مشخصا در ارتباط با سخنرانیاش در مراسم خاکسپاری اسعد رحیمی، از جانباختگان خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی بود.
ماموستا خضرنژاد در ابتدا با خواندن آیاتی از قرآن سخنرانی خود را اینگونه شروع میکند؛ بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران، کز سنگ ناله خزید روز وداع یاران. حقیقا انسان نمیداند با چه زبانی و از کجا شروع کند و چه بگوید. وضعیت اسفناکی بر سر کشور عزیز ایران و کردستان زیبا آمده است. با دردی گران، خاک وطن به خون عزیزان و جوانان آغشته شده است. به مانند گلهای سرخ بهاران، خاک وطن، کردستان و ایران با دست چه کسانی به اینجا رسیده است.
عزیزان و خانواده محترم شهیدان، خانواده محترم کاک اسعد و تمامی شهیدان، جا ندارد که ما تسلیت خود را تنها به خانوادهای عرض کنیم. شهید تنها از آن خانوادهاش نیست. افرادی که قهرمانانه به میدان میآیند و مبارزه میکنند و خون خود را فدای بهدست آوردن آزادی و آزادگی مردمشان میکنند، فرزندان وطن هستند. آنها فرزندان ملتشان هستند. آنها سربلند هستند و این پیام خداست که شهید نمیمیرد (در اینجا فریاد مرگ بر دیکتاتور توسط مردم سر داده میشود). متأسفانه هر لحظه باید منتظر اخباری ناخوشایند و ناخوشایندتر باشیم. سالهاست به نام دین، به نام اسلام و به نام روحانیت کارهایی کردهاند که امروز جوانان و فرزندان ما اینگونه بر سرشان آمده است. اما درود بر فرزندانی که اینگونه آمدهاند تا حق این ملت تحت ستم را بستانند و به امید خدا در روزها و ساعتهای آینده، باقی ملتمان، افراد ریش سفید و موسفید مدافع جوانان و فرزندانمان خواهند شد. مخصوصا از ریشسفیدان و موسفیدان انتظار میرود و همچنین از ماموستایان، که خودشان را نشان دهند و سینهشان را سپر کنند، زیرا عمری از ما گذشته و موهای سرو ریشمان سفید شده، ما باید سپر جوانان و فرزندانمان شویم، نه اینکه آنها به سپر ما تبدیل شوند. عزیران اگر خدمتتان جسارات نباشد، امروز به هر حال ما به وضعیتی دچار شدهایم که من بهعنوان یک ماموستای آیینی به نحوی که خودمان سالها از ملت و مردممان تحت ستمتر بودهایم، آوارگی و بدختی ملتمان ما را نیز در برگرفته و ماموستایان از مردم و ملتشان جدا نبودهاند. اما افرادی با نادانی، توطئه، دسیسه و نامردی کاری کردهاند که ما نیز از حاکمیت اسلامی خود را به دور بگیریم. اما پیداست که مردم و ملتمان آگاهتر هستند. دیگر از این گذشته که بگویم اعتراض و درخواست ما این است، همانطور که شاعر فارس میگوید، پدر کشتی و تخم کین کاشتی، پدرکشته را کی بود آشتی (تشویق حضار). امروز ملت ما عزادار است. امروز ایران ما ماتمزده و غمزده است. امروز کردستان ما پر از ماتم و غم است. امروز هیچ خانهای وجود ندارد که بر سر سفره شادی نشسته باشد. این را بدانید خانواده شهیدان که تمام کردستان مثل شما هستند (شعار شهید نمیمیرد). شهید نزد خدا سربلند است و نزد مردم سرافراز، برای خانوادهاش سربلندی بر جای خواهد گذاشت و برای وطن آزادی به بار خواهد آورد، برای همین نمیمیرد و خدا نیز میگوید نمیمیرد. اگر این چنین است که خانواده عزیز شهیدان بدینگونه خود را دلنوایی دهند، آنها نیز مانند شهیدانشان تاج سر مردم کردستان و ایران هستند (شعار شهید نمیمیرد). به هرحال عزیزان بهعنوان یک ماموستا آیینی، بهعنوان فردی کوچک از ملتم، بهعنوان فرزند این خاک و وطن، بهعنوان پسر کردستان، من نیز امروز اینگونه سخن میگویم و بهعنوان شاگرد این مسجد و علمای دینی، دیگر از اعتراض و مطالبه گذشته است. به چه زبانی مردم به این حاکمان بگویند که شما را نمیخواهیم. چند توصیه دارم، اولین توصیه من برای حاکمان و کاربهدستان بالای حکومت است، برای اینکه بیشتر از این گند نزنید و نزد مردم و سپس خدا بارشان گرانتر نشود، صدای مردم را بشنوید و حقوق آنها را به رسمیت بشناسند. دوم، افرادی که فرزند مردم و ایران هستند، اگر علیه این مردم سلاح بهدست دارند، برای دفاع از وطن و خاک دست بردارید، چگونه جرأت میکنید در مقابل مردم ایران و کردستان سلاح به دست گیرد و شلیک کنید (شعار شهید نمیمیرد). امیدوارم که صدای ما را بشنوند، مخصوصا افرادی که هم زبان ما هستند. اکنون نیز راه پشیمانی وجود دارد. بس کنید، تا کجا و به چه قیمتی نان بهدست میآورید و بر سر سفره فرزندانتان میگذارید. آخرین توصیهام این است تا میتوانیم اتحاد خودمان را حفظ کرده و با قدرت در میدان حاضر شویم و با هر شیوه و راه مسالمتآمیز و درستی، برای اینکه کمترین عزیز را از دست دهیم، هرچند بدون خون هیچ حق و آزادی بهدست نخواهد آمد (شعار شهید نمیمیرد). از اینجا دست تمامی پدر شهیدان را میبوسم و سر احترام فرود میآورم برای مادران و خواهران شهیدان، برای تمامی ملت کردستان و تمامی ملیتهای ایران.
ماموستا محمد خضرنژاد از زمان بازداشت تا بدین لحظه در زندان است. بعد از بازداشت تا ماهها از سرنوشت او اطلاعی در دست نبود و نهادهای امنیتی و قضایی نه تنها به خانوادهاش پاسخگو نبودند، بلکه آنها را شدید تحت فشار و بیحرمتی قرار دادند. بعدها مشخص شد او به مدت سه ماه و نیم در بازداشتگاه اطلاعات ارومیه تحت شکنجه روحی و جسمی برای اعترافات اجبار قرار گرفته و سپس به زندان ارومیه منتقل شده است. این زندانی سیاسی-عقیدتی در حال حاضر در بند پذیرش ۲ زندان مرکزی ارومیه (بند زندانیان بلاتکلیف) بدون رعایت اصل تفکیک جرایم نگهداری میشود.
۲۲ بهمن ۱۴۰۲؛ ماموستا محمد خضرنژاد، توسط شعبه سوم دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی «رضا نجفزاده» به اتهاماتی از جمله «افساد فی الارض»، «اقدام علیه امنیت ملی از طریق لطمه وارد کردن به تمامیت یا استقلال کشور» و «تبلیغ علیه نظام» به اعدام و ١٦ سال حبس محکوم شد. دادگاه با استناد به اعترافات اجباری اخذ شده توسط وزارت اطلاعات، ارتباط با گروههای تندرو مذهبی، لیدری اعتراضات بوکان و خسارات وارده به امکان عمومی را مصداق اتهامات وارده به این روحانی کُرد قرار داده بود. آخرین جلسه محاکمه این روحانی کُرد آبانماه ۱۴۰۲ بهصورت ویدیو کنفرانس و بدون دسترسی به وکیل برگزار و پس از چهار جلسه دادگاهی کوتاه، او به اعدام و ١٦ سال حبس محکوم شد. ماموستا خضرنژاد تمامی اتهامات وارده را در دادگاه رد و به حکم صادره از سوی دادگاه بدوی اعتراض کرده و سپس پرونده به دادگاه تجدیدنظر ارجاع داده شد.
۲۸ بهمن ۱۴۰۲؛ ۲۳۵ تن از ماموستایان و علمای دینی اهل سنت کردستان طی نامهای خطاب به ریاست قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران و مسئولان امنیتی، ضمن اشاره به میانهرو بودن ماموستا محمد خضرنژاد و رد عضویت او در گروههای تندرو، خاطر نشان کردهاند که روند دادرسی ماموستا محمد ناعادلانه و تضاد با قوانین حکومت بوده و روند دادرسی او باید در دادگاه ویژه روحانیت برگزار شود.
اواسط فروردین ۱۴۰۳ حکم اعدام ماموستا محمد خضرنژاد در شعبه ٤١ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی «علی رازینی» عینا تایید شد.
۲۲ خرداد ۱۴۰۳؛ ناصر عتبانی، رییس دادگستری آذربایجان غربی از تخفیف مجازات اعدام ماموستا محمد خضرنژاد به مجازات حبس توسط دادگاه انقلاب ارومیه خبر داد. او این حکم را متعاقب «ابراز و پشیمانی محکوم علیه از اقدامات مجرمانه و توبه» و پیگیریهای «نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان غربی و تعدادی از علمای اهل سنت آذربایجان غربی و کردستان»، مانند ملا قادر قادری، امام جمعه پاوه و نمایندگان موضوع به مناسبت عید قربان «با نگاه پدرانه و رافت اسلامی» و موافقت خامنهای خواند.
تاکنون مشخص نیست حکم ماموستا خضرنژاد به چه صورتی تخفیف پیدا کرده است.
۲۶ خرداد ۱۴۰۳؛ خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران، فیلم کوتاهی از اعترافات اجباری ماموستا محمد خضرنژاد را تحت عنوان «ابراز پشیمانی ماموستا خضرنژاد» در یک دقیقه و ۳۷ ثانیه منتشر کرد. اعترافات اجباری این ویدیو در رابطه با سخنرانی بیان شده ماموستا محمد خضرنژاد در مسجد و در زمان خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی بوده و نهادهای امنیتی ماموستا را مجبور کردهاند که بگوید «جوگیر» شده و خودش را «موجه» نمیداند.
بهگفته منابع آگاه؛ فیلم کامل این اعترافات اجباری، با هدف سناریوی بزرگ بیان شده، به جمعی از ماموستایان اهل سنت نشان داده شده است.
سوابق بازداشت و سرکوب؛
۲۲ بهمن ۱۳۹۸؛ ماموستا محمد خضرنژاد، بهعنوان امام جمعه روستای «ناچیت» از توابع بوکان به دستور اداره اطلاعات این شهر از امامت جماعت اخراج شد. او به صورت کلی به مدت دو سال از امامت جماعت اخراج شد و اداره اطلاعات بوکان به هیأت امنای مسجد ناچیت اعلام کرد که آنان روحانی را برای امامت جماعت این روستا منصوب خواهند کرد.
در همین سال، شعبه نهم دادگاه ویژه روحانیت تبریز با احضار ماموستا محمد خضرنژاد حکم پانزده ماه حبس تعزیری و چهار سال حبس تعلیقی را به وی ابلاغ نمود. دادگاه ویژه روحانیت تبریز به اتهام «دایر کردن مدرسه علوم دینی، تبلیغ علیه نظام، انتقاد از عملکرد مسئولان حکومتی، دفاع از حقوق کولبران» این حکم را برای این ماموستای کُرد صادر کرده بود.
پیشتر ماموستا محمد خضرنژاد در روستای «کوسه» از توابع بوکان مشغول به فعالیت و تدریس علوم دینی بود که به دلیل فشار و تهدیدهای نهادهای امنیتی ناخواسته مجبور به ترک روستای «کوسه» و سکونت در روستای «ناچیت» شد.
بهصورت کلی او طی سالیان متمادی، بارها به نهادهای امنیتی احضار و مورد بازجویی و بازخواست قرار گرفته است.
ماموستا محمد بوکانی (معروف به ماموستا خضرنژاد) سال ١٣٥٦ در شهر بوکان از توابع آذربایجان غربی متولد شده است. او در نوجوانی در کنار مدرسه، برای فراگیری روخوانی و روانخوانی قرآن به مسجد محل میرود، سپس سال ١٣٦٧ با راهنمایی ماموستا ملا عمر رحیمپوری برای فراگیری کتب شرعی وارد مدرسه دینی میشود. ایشان سال ١٣٧٤ در شهر سنندج دانشآموخته میشود. دارای مدرک کارشناسی ارشد ادبیات عرب است. چندین سال برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا اقدام نمود، اما بهخاطر بعضی ممانعتهای امنیتی موفق به گرفتن دکترا نشد. پاییز سال ١٣٧٤ به عنوان امام جماعت مسجد نادری سنندج تعیین میشود و فعالیتهای دینی را آغاز میکند تا اینکه فشارهای امنیتی عرصه را بر او تنگ میکند. سال ١٣٧٦ به شهر بوکان برمیگردد و به امامت جمعه و جماعت در روستای «کوسه» مشغول میشود. بار دیگر به ناچار آنجا را نیز رها میکند و به روستای «ناچیت» نقل مکان مینماید.