صادق آئینه وند: علمای اسلام در مقابل بدعت هایی که می بینند و سکوت می کنند، مسوولند

صادق آئینه وند، استاد برجسته تاریخ اسلام معتقد است بزرگترین درس پیامبر(ص) برای امت اسلامی، اخلاق است و اگر جامعه ای از اخلاق مورد تاکید پیامبر(ص) دور شود در حقیقت از رحمت خدا دور می شود.

به گزارش کلمه، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه وقتی مسلمانی اخلاق را رعایت نمی کند و متکی به اخلاق نیست، غیبت و هتاکی می کند، در پیشگاه خود حرمتی ندارد، تاکید می کند: حرمت مومن از حرمت کعبه بالاتر است، چون خداوند مومن را آفریده و این مومن تجلی الهی است. یعنی خدا و تراز مکتب از طریق رفتار و کردار مومن تجلی پیدا می کند. اگر کسی این مومن را بیازارد و اذیت کند به معنای این است که با مجرای الهی مقابله کرده است و این طبیعی است که خداوند چنین جامعه ای را از رحمت دور می کند و وقتی جامعه از رحمت خدا دور شد، دیگر نمی توان این جامعه را در هر کجا که باشد اسلامی تلقی کرد.

به اعتقاد این استاد تاریخ اسلام، علمای جهان اسلام مسوول هستند، برای اینکه بدعت ها را می بینند و سکوت می کنند و خداوند عذابی را به خاطر سکوت در مقابل بدعت ها در نظر می گیرد.

صادق آئینه وند همچنین تصریح می کند که سکوت علمای جهان اسلام در مقابل افراطی گری ها و بی اخلاقی ها به دلیل ضعف، دنیاپرستی، منافع و ترس است. عامل سکوت آنان دینی نیست و دنیاییست.

مشروح گفت وگوی شفقنا، با این استاد دانشگاه را در ادامه می خوانید:

«صلح حدیبیه» همچون نردبانی بود که راه را برای فتح مکّه هموار کرد و چندی بعد حضرت محمد(ص) و مسلمانان توانستند مکه را فتح کنند. در جریان فتح مکه پیامبر با همراهان و مخالفان خود چه صحبت هایی داشتند و چگونه مردم را مجاب کردند؟

فتح مکه در حقیقت فتح پایگاه مشرکان بود که به دست رسول خدا و مسلمانان انجام شد. بعد از تمام آن ستم ها، ناروایی ها و ظلم هایی که در حق پیامبر و مسلمانان توسط مشرکان رخ داد، هنگام بازگشت به مکه هیچ حالت انتقام گیری در پیامبر(ص) دیده نشد و حتی کسانی که مجرم بودند، یعنی به غیر از کسانی که مرتکب جرم عمومی شده بودند مانند ابوسفیان و دیگران، پیامبر(ص) از آنان انتقامی نگرفت و فرمود شما بروید و همه شما در پناه و یاری خدا آزاد هستید. این درسی از جانب پیامبر رحمت، عزت و عظمت بود. کسی که برای خدا کار می کند و از کسی کینه به دل ندارد، و هر چه در راه خدا دیده از خدا دیده و به حساب خدا گذاشته است.

امروز عده ای از جوانان و روشنفکران در اختیاری بودن حضور مردم در کنار پیامبر(ص) در برخی از وقایع مانند فتح مکه دچار تردید شده اند. در تاریخ نکته ای، رفتاری و بیانی مبنی بر اجبار کردن مردم توسط پیامبر وجود دارد؟

خیر. هر کسی می خواست می توانست بیاید و هر کس که نمی خواست، اختیار نیامدن داشت تا با مسلمانان درگیر و مانع اجرای کلام الله نشود و جلوی هدایت دین را نگیرد. فرا خواندن به دین پیامبر(ص) مزاحم فردی نمی شد.

پیامبر(ص) در دعوت به دین اسلام نامه هایی را به حکومت های مهم جهان در آن مقطع نوشتند از جمله پادشاه ایران؛ خسرو پرویز و او از روی تکبر نامه را پاره کرد. در این مقطع تاریخ می بینیم پیامبر در پاسخ به این رفتار غیردوستانه و برخورد دور از ادب، نه به ایران لشکرکشی کرد و نه به پادشاه ایران فحاشی کرد. پیامبر(ص) با این رفتار دنبال چه هدفی بودند؟

در مورد نامه ها، بعضی از مورخین شک دارند که این نامه ها واقعا نوشته شده، ولی ما نظر این مورخین را فعلا کنار می گذاریم، عموم مورخان بر روی این نامه ها توافق دارند که این نامه ها از سوی رسول خدا نوشته شده است. برخی از پادشاهان مانند خسرو پرویز برخورد خوبی نکردند، ولی پیامبر بسیار عادی از کنار مساله گذشت، چون وظیفه و رسالتش را انجام داده بود. یک پیامبر الهی به دنبال رسالت است و به دنبال تقابل و انتقام نیست. هیچ سندی دیده نشده است که پیامبر بخواهد متقابلا انتقام بگیرد. با توجه به اینکه به گفته مورخین، خسرو پرویز در جواب نامه پیامبر(ص) جوابی توهین آمیز داده است.

می توان تعبیر کرد که پیامبر(ص) می خواستند نحوه رفتار با مخالفان و حتی دشمنان را در اندیشه اسلامی به ما بیاموزند؟

بله. یک بخشی از آن «کونوا دعاة للناس بغیر السنتکم»بود. یعنی مردم را از طریق غیر زبانی و با رفتار و کردار دعوت کنید. این رفتار پیامبر(ص) نیز مصداق همین جمله است. پیامبر فعل و قولش برای ما الگوست. مانند سکوت یکباره او در مورد مساله ای که در حقیقت نشانه تایید است. بنابراین ما از این رفتار پیامبر(ص) متوجه می شویم که او بخشی از سیره و سلوک را به مردم یاد می داد که باید چطور رفتار و عمل کرد و این خود دعوت به حق است.

در جنگ احد، نظر پیامبر(ص) آن بود که در بیرون شهر مدینه جنگ نشود، اما جوانان و سربازان پیامبر پیشنهاد جنگ را در بیرون از شهر دادند و چون نظر جمع بر این بود، پیامبر(ص) آن را پذیرفتند. پیامبر با وجود اینکه از علم الهی برخوردار بودند، نگفتند هرآنچه من می گویم همان شود و به عقل و خرد جمعی اهمیت دادند. چرا چنین رویه ای داشتند و چرا خودرایی نکردند؟

من از نظر تاریخی مساله را بیان می کنم. از متون تاریخی اینطور بر می آید، نظر کارشناسی رسول خدا این بوده است که در مدینه بجنگند؛ ولی گروهی از جوانان که در جنگ بدر شرکت نکرده بودند و می خواستند با شرکت در جنگ احد جبران کنند نظرشان به خارج از شهر بود. بنابراین از نظر تاریخی، رسول خدا به مشورت و نظر اکثریت راضی شد و همانطور که خودش فرمود که من نظرم چیز دیگری است ولی حال که شما می گویید می پذیرم. در این مساله، دستوری از سوی خدا نرسیده بود و رسول خدا عقل جمعی را پذیرفت.

تصور ایجاد «جامعه آرمانی» همیشه تعدادی از دانشمندان و اندیشه ورزان جهان را مجذوب کرده و هر یک از آنان طرحی جداگانه برای جامعه آرمانی تدوین و ارائه کرده است. مدینه فاضله یا جامعه آرمانی پیامبر اسلام که همواره بر تحقق آن تاکید می کردند، چه ویژگی ها و شاخصه هایی داشته است؟

مدینه یعنی آرامش، در کنار مدینه یک قریه وجود دارد. در زبان ها و فرهنگ های ثانی به اعتبار دیگر باید گفت در ادیان ابراهیمی، قریه محل رشد رسالت الهی است و مدینه محل اجرای آن رسالت است. بنابراین مدینه اعتبار حکومت است و قریه محل آغاز و شروع دعوت و محل تبلیغ و فراخوان دعوت الهی است. مدینه پیامبر(ص) مدینه خاتم است. یعنی آخرین شهر توسط آخرین پیامبر به عنوان یک الگویی از عهد ابراهیمی به نام دین اسلام ساخته می شود. یعنی مدینه ویژگی های دیگری هم دارد و غیر از اینکه یک شهر است، یک دولت شهر است. یک مرکزیت دینی، اجرایی و در حقیقت رسالت الهی است و می توان گفت پیمان هایی که رسول خدا با افراد بسته اند، گواه این است که رسول خدا از مشارکت مردم استفاده می کرده است و نمونه آن پیمان مدینه است. آنجا یک طرف داستان رسول خدا و مسلمانان هستند و یک طرف مشرکین و یهود هستند و حتی کسانی که راضی نبودند که بعدا به عنوان منافقین شناخته شدند آنها هم هستند.

پیامبر با اینها قرارداد بست که همه شرایطشان را توافق کردند و پذیرفتند. فقط در انتهای آن فرموده است هر جا اختلافی بود، “علی الله علی الرسول” یعنی در حقیقت بازگشت و نتیجه نهایی برای روشن شدن مساله ای، به فرمان الهی است و توسط خدا و رسول خدا تعیین می شود. غیر از این آنچه به آسمان و وحی اتصال می دهیم، همان چیزهایی است که در عرف جوامع نوشته می شود. در مدینه این یک پیمان مورد توافق طرفین است و طرف مقابل هر کسی می خواهد باشد به رسمیت شناخته شده است. مسجد که مرکزیت اسلام بود در مدینه تاسیس شد. نخستین حرکت سپاه و نیروی نظامی در مدینه اتفاق افتاد. پیمان برادری که پیمان اخوت الهی است در عهد رسول خدا بود و آن هم در مدینه اتفاق افتاد. پس مدینه کانون انجام رسالت الهی، در دین خاتم و یک الگو بود. یعنی ما باید این الگو را در دنیای اسلام تکرار کنیم. یک شهر می تواند از توانمندی ها و ویژگی هایی برخوردار باشد، این شهر اسلامی است که نماد و مرکز دولت اسلامی است.

در زمان حضور پیامبر(ص) اندیشه اسلامی که خواستار آن بودند محقق شد و پیامبر به هدفشان رسیدند؟

پیامبر تا جایی که توانستند خالصانه تلاش کردند و از هیچ چیزی در رسالت الهی و انجام ماموریتی که داشتند فروگذار نکردند. خداوند هم در قرآن این را تایید می کند. حتی خطاب به پیامبر می فرماید: آنقدر به خودت فشار نیاور و ناراحت نشو چون برخی چیزها از دست تو خارج است و تو همه تلاش خودت را کرده ای. این آیه قرآن نشانگر این است که رسول خدا بهترین نقش را در انجام رسالتش ایفا کرد. اما جامعه، جامعه ای است که دین خاتم و خرد و عقلانیت و کمال و آزادی و عزت در آن جاری است. دینی است که با پیشبرد عقل و علم هماهنگ است بنابراین تا انتها ادامه دارد. بنابراین نمی توان گفت در مدت ده سال در مدینه می توان یک امت نمونه توحیدی، آن طور که اسلام می خواهد؛ ساخت. بالاخره افرادی در اوج بودند مثل عمار یاسر، سلمان فارسی که خودشان صاحب معرفت و کمالات بودند و اینها درک بالایی داشتند و برخی هم بودند که از اسلام تنها اسم آن را فهمیدند و درکی نداشتند. می توان گفت اکثریت جامعه به رسالت الهی پیامبر آنطور که باید واقف نبودند ولی اقلیتی واقف بودند و آنها در کنار رسول خدا بودند. بنابراین این به معنی این نیست که پیامبر نتوانسته رسالت خود را انجام دهد این به معنی این است که زمان لازم است تا تحول فرهنگی، فکری و عقلانی انجام شود.

به عنوان استاد تاریخ اسلام و کسی که سال ها مدرس سیره نبوی بودید و در این زمینه ها پژوهش و تحقیقات بسیاری انجام دادید، از نظر شما بزرگترین درسی که پیامبر می خواست به امت خود دهد، چه بود؟

بزرگترین درس پیامبر(ص) اخلاق بود. تحول اخلاقی و کیفی و در حقیقت می شود گفت، ساخت یک امت برجسته و نمونه که برای دیگران الگو باشد. به تعبیر دیگر انسان سازی و تربیت انسان، تا انسان تراز مکتب و رسالت الهی را درک کند و به آن عمل کند و در معاهدات، قراردادها، وفا و عقود این را به دیگران اعمال کند، این آرزوی رسول خدا بود. پیامبر فرمود: اطمع مکارم الخلاق. چند بار از رسول خدا پرسیدند یا رسول الله متن دین چیست؟ فرمود: الدین الاخلاق. اخلاق همان صفات پسندیده ای است که مقبول است و کتاب خدا و سیره رسول خدا هم ما را به آن تشویق می کند و جامعه هم می پذیرد. هر جامعه ای اخلاق را می پذیرد. صفا، جوانمردی، مروت، وفای به عهد، احترام به دیگران، تقدم حق دیگران بر حق خود، گذشت و عفو و… همه اینها نمونه اخلاق است. رسول خدا(ص) می فرماید من برای این آمده ام. اگر در جامعه ای اخلاق جاری باشد، نمونه جامعه اسلامی است و اگر اخلاق در جامعه نباشد باید یک مقدار تامل کرد که رسالت رسول خدا به انجام نرسیده است.

امروز با نگاهی به جهان اسلام می توان فهمید ویژگی هایی که فرمودید با اینکه مورد تاکید پیامبر بودند، بسیار کم رنگ شده است. علت ناشناخته ماندن و عدم نهادینه شدن ویژگی های پیامبر اسلام را چه می دانید؟

امروز ساخت یک جامعه، حاصل عمل خود آن جامعه است. ما با عمل، کردار و رفتار خود می توانیم مردم را به سوی دین تشویق و علاقه مند کنیم و هرچه این کردار و رفتار در جامعه از اصول اسلامی و رفتار و سیره رسول خدا و دستورهای قرآنی دورتر باشد طبیعی است که با آرمانشهر پیامبر(ص) فاصله داریم و به آن جامعه نمونه قرآنی و نمونه اسلامی نرسیدیم. این خودش نوعی ضد دعوت می شود. وقتی مسلمانی اخلاق را رعایت نمی کند و متکی به اخلاق نیست، غیبت و هتاکی می کند، در پیشگاه خود حرمتی ندارد. حرمت مومن از حرمت کعبه بالاتر است، چون خداوند مومن را آفریده و این مومن تجلی الهی است. یعنی خدا و تراز مکتب از طریق رفتار و کردار مومن تجلی پیدا می کند. اگر کسی این مومن را بیازارد و اذیت کند به معنای این است که با مجرای الهی مقابله کرده است و این طبیعی است که خداوند چنین جامعه ای را از رحمت دور می کند و وقتی جامعه از رحمت خدا دور شد، دیگر نمی توان این جامعه را در هر کجا که باشد اسلامی تلقی کرد.

به منظور تحقق سفارشات پیامبر در جوامع اسلامی و ارائه الگوی صحیح زندگی مسلمانی دستگاه های مسوول و رسانه ها باید چه مسیری را در پیش بگیرند؟

عده ای برداشت های مختلفی از احادیث و سیره و آیات الهی می کنند و می خواهند برداشت های خودشان را نهادینه کنند. اسلام به عنوان گرایش مسلط، مقبول و معروف در جامعه که در سیره ها و متون می توان به آن اتکا کرد، باید محور قرار بگیرد نه اینکه هر کس بخواهد نظر خود را بر مبنای شرایط زمانی حاکم کند. یعنی باید به قول علمای مخلص و پاک که نظری جز دین اسلام و رضای خدا نداشتند، رجوع کرد و دیدگاه های آنها را جمع کرد و آن قول را مبنای یک حرکت مقبول قرار داد که چنین چیزی هم از سیره رسول خدا حاصل می شود. باید آن سیره را ملاک قرار داد و براساس آن اسلام را معرفی کرد. اگر اینطور باشد که هر کس یک مبنایی درست کند و آن را اساس قرار دهد، تفرقه در جامعه اسلامی ادامه پیدا خواهد کرد.

امروز در جهان اسلام به راحتی انسان می کشند. به وجود آمدن گروه های افراطی نتیجه این است که دانشمندان مسلمان، اسلام شناسان، فقیهان، متکلمان، فیلسوفان ننشستند یک مبنایی درست کنند و بر اساس آن مبنا، مردم را به دین مبین اسلام فراخوانند و با این افراطی گری ها مقابله و آن ها را دور کنند. بنابراین علمای جهان اسلام مسوول هستند برای اینکه بدعت ها را می بینند و سکوت می کنند و خداوند عذابی را به خاطر سکوت در مقابل بدعت ها در نظر می گیرد.

بنابراین ما باید یک الگو برای جهان اسلام داشته باشیم که از سیره رسول خدا و قرآن باشد و براساس قرائت متواتر مقبول عرفی متوجه شود. عرف یعنی آنچه که مردم قبول دارند نه عرفی که امروز در غرب رواج دارد. مبنای مقبولیت در یک حرکت اجتماعی اکثریت عرفی است که بپذیرند و بگویند عرف مقبول. رسول خدا فرمود: در هر جامعه ای که وارد شدید، براساس عرف مقبول آن جامعه عمل کنید. عرف مقبول یعنی اینکه انسان یک معیاری داشته باشد و با آن معیار حرکت کند که امت جامعه بپذیرند و توجیه اخلاقی داشته باشد تا آزاری به کسی نرسد و زندگی را راحت کند و مردم بتوانند رشد کنند. امر به معروف و نهی از منکر براساس عرف مقبولی است که در سیره و قرآن آورده شده است، در این مورد هم اگر براساس عرف مقبول حرکت کنیم دیگر نگرانی هایی نخواهد بود.

امروز جهان اسلام تکه پاره شده و برداشت و قرائت و فهم از اسلام تکثر یافته است. مردم نمی دانند که باید به کدام اسلام توجه کنند. این گناه به گردن علماست که سکوت می کنند. مراجع و بزرگان باید دقت کنند که یک رسالت تاریخی دارند و رسالت آنان همین است که اگر فتنه، حادثه و بدعتی خلاف عرف مقبول اتفاق بیفتد و عالِم علمش را ظاهر نکند خداوند می فرماید او هم با گناهکار محشور می شود.

وقتی کسی به خودش مواد منفجره می بندد و خود را می کشد چند گناه با هم انجام می دهد. حریم معنوی و اخلاقی و حریم دین را می شکند و بدعت ایجاد می کند و در ذهن مومن تشتت به وجود می آورد، یک عالِم در این هنگام باید علم خود را ظاهر کند و فتوا دهد، بایستد و مقابله کند. اگر سکوت کند مردم سرگردان می شوند که چه کنند، چون آنچه که توجه را جلب می کند اخلاق خوب و تمدن برتر است و همه اینها در اسلام تاکید شده است. اگر انسان بخواهد هر چه خودش از دین می فهمد را به مردم القا کند درست نیست. در حال حاضر جهان اسلام با این مشکلات مواجه است.

اخلاق در جهان اسلام رعایت نمی شود و حرمت مردم از ریختن آب راحت تر شده است. پسماندهای عقب مانده که از غرب طرد شدند، جذب پسماند های جهان اسلام شدند و با حرکت های تند افراطی و مسلحانه به نام اسلام اعمال دور از اسلام انجام می دهند. این یک بلا برای جهان اسلام است.

در زمان امیرالمومنین(ع) خوارج آمدند، اما خوارج به اندازه اینها خطرناک نبودند. خوارج یک چارچوبی داشتند و به دنبال آن بودند. اما افراطی های امروز بیان می کنند که اگر کسی مثل ما عمل نکند کافر است و هر کس که سکوت کند را کافر می دانند. مقابله با بدعت ها به این معناست که براساس یک نگاه مقبول، یک حجت داشت و اگر این حجت را نداشته باشیم اسیر دست این و آن می شویم. علمای جهان اسلام کنار هم نیامدند تا تعریف منسجمی از دین ارایه دهند و فهم دین را روزآمد کنند.

متولیان دینی همواره با دستورات دینی و اسلام محمدی آشنا هستند و به دلیل مطالعات و پژوهش هایشان نسبت به برخی از مردم عادی بیشتر با سیره نبوی و دستورات دینی آشنا هستند. علت سکوت آنان را چه می دانید؟

به دلیل ضعف، دنیاپرستی، منافع و ترس است. عامل سکوت آنان دینی نیست و دنیاییست. علمای بزرگ اهل سنت، این گروه ها را بلا می دانند و یک آشوب ذهنی و عملیاتی را در جهان اسلام می بینند. همان کسانی که به فردی پول می دهند تا عملیات انتحاری انجام دهد برای عالِم هم پول می فرستند تا سکوت کند و همین بلای جهان اسلام است.