کیان ثابتی
این روزها در حالیکه ۳۲ سال از اعدام هشت تن از اعضای شورای مدیریتی جامعه بهایی ایران موسوم به محفل روحانی ملی بهاییان ایران میگذرد، آلبوم عکسی از آنان همراه با اعضای خانوادهشان منتشر شده است.
این هشت نفر در شامگاه ۲۲ آذرماه ۱۳۶۰ خورشیدی، در حالیکه در منزل فردی بهایی به نام «ذوق الله مومن» جلسه داشتند، توسط پاسداران حکومت اسلامی بازداشت و پس از دو هفته بدون دراختیار داشتن وکیل و دادرسی عادلانه و علنی در سحرگاه ششم دی ماه به جوخه اعدام سپرده شدند. (این آلبوم عکس را ببینید: تصویر هشت تن از اعضای شورای مدیریتی جامعه بهایی ایران)
جامعه جهانی بهایی با دو جور قتل در کشور ایران مواجه میشود. گروهی از کشته شدگان بهایی به رای دادگاه انقلاب اعدام میشوند، ولی گروه دیگر توسط عوامل تندرو و خودسر یا ماموران حکومتی به قتل میرسند. در هر دو مورد، هیچگاه قاتل یا قاتلان دستگیر و مجازات نمیشوند.
اجساد نخستین اعدامشدگان جامعه بهایی در سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷، بدون هیچگونه مراسم مذهبی در منطقهای به نام «کفرآباد» در حوالی تهران دفن شد. «ذوقالله مومن» (صاحبخانه) نیز به پنج سال حبس تعزیری محکوم شد. آیتالله موسوی اردبیلی، دادستان کل انقلاب ابتدا منکر اعدام این هشت شهروند بهایی شد، ولی پس از انتشار گسترده خبر مزبور، اعلام کرد که هیچ انگیزه مذهبی در اعدامها دخالت نداشته است و این هشت نفر به اتهام جاسوسی برای قدرتهای خارجی اعدام شدهاند.
در پی این سخن، آیت الله محمدی گیلانی، رئیس دادگاههای انقلاب هم در مصاحبهای اعلام کرد که «عضویت در جامعه بهایی مترادف با جاسوسی برای استعمار است… این عده که اعدام شدهاند در دادگاههای شرع جمهوری اسلامی، جاسوسی آنها به نفع اسرائیل و ایادیاش محرز شده و به حکم قرآن به سزای اعمال خویش رسیدهاند». در همین دوره، هفت شهروند بهایی دیگر که شش نفر از ایشان عضو شورا یا محفل بهاییان تهران بودند در ۱۴ دی ماه همان سال اعدام شدند.
اسامی ۱۵ شهروند بهایی که در ششم و چهاردهم دی ماه ۱۳۶۰ خورشیدی به اتهام پیروی از آئین بهایی در تهران اعدام شدند به این ترتیب است:
عزت الله فروهی، محمود مجذوب، مهدی امین امین ، جلال عزیزی، قدرتالله روحانی، سیروس روشنی، ژینوس نعمت محمودی، کامران صمیمی، کوروش طلایی، شیوا محمودی، خسرو مهندسی، فتحالله فردوسی، شیدرخ امیرکیا بقا، عطاءالله یاوری و اسکندر عزیزی.
آغاز ترور و اعدام شهروندان بهایی
کامران صمیمی از اعدامشدگان بهایی
داستان اعدام و قتل بهاییان منحصر به دوران حاکمیت نظام اسلامی نمیشود، بلکه در دوران انقلاب اسلامی، نیروهای تندرو و متعصب با استفاده و تحریک هیجان و شور مذهبی به وجود آمده در مردم، موجب آزار و قتل تعدادی از شهروندان بهایی شدند.
در دوم آذر ماه ۱۳۵۷ گروهی نزدیک به بیت آیتالله دستغیب با یورش به محله سعدیه شیراز که بخشی از آن محل سکونت دهها شهروند بهایی بود، منازل ایشان را غارت و به آتش کشیدند که پس از این حمله تعداد زیادی از مرد و زن و کودک بهایی، آواره خیابانها شدند.
در این واقعه، دو شهروند بهایی به نامهای «عوض گل فهندژ» ۵۵ ساله، مادر هفت فرزند و «صفاتالله فهندژ» ۴۵ ساله کشته شدند. پلیس منطقه نه تنها هیچ نوع ممانعت از این حمله به عمل نیاورد، بلکه مسببان آن را هم مورد مواخذه و پیگرد قانونی قرار ندادند. مشابه چنین واقعهای چندی بعد در دهم دی ماه همان سال در شهرستان میاندوآب به وقوع پیوست. شبانه منازل بهاییان این شهر به آتش کشیده شد و همگی از کودک و بزرگ از شهر اخراج شدند. در این حادثه، دو شهروند بهایی به نامهای «میرپرویز افنانی» و پسرش، «خسرو افنانی» کشته شدند. پرونده کشتهشدگان هیچگاه مورد پیگیرد قانونی قرار نگرفت.
بر اساس گزارش جامعه جهانی بهایی که در سال ۱۹۹۹ میلادی منتشر شد اولین شهروند بهایی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران اعدام شد، «علی اکبر خرسندی» از بهاییان روستای کلاله از توابع گنبد کاووس بود. وی که از فعالان جامعه بهایی در منطقه سکونت خود بود در همان ماه اول پیروزی انقلاب، دستگیر و به تهران اعزام میشود. علی اکبر خرسندی در ۲۳ فروردین ماه سال ۱۳۵۸ خورشیدی در سن ۵۰ سالگی به حکم دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام پیروی از بهاییت به دار آویخته میشود.
ترور و اعدام بهاییان در سالهای اولیه
پس از اعدام علیاکبر خرسندی، جامعه جهانی بهایی با دو شکل قتل در کشور ایران مواجه میشود. گروهی از کشته شدگان بهایی به رای دادگاه انقلاب اعدام میشوند، ولی گروه دیگر توسط عوامل تندرو و خودسر یا ماموران حکومتی به قتل میرسند. در هر دو مورد، هیچگاه قاتل یا قاتلان دستگیر و مجازات نمیشوند.
در سال ۱۳۵۸ بهجز خرسندی، دو شهروند بهایی دیگر به نامهای «عظمت الله فهندژ» و «بهار وجدانی» به ترتیب در شهرهای شیراز و مهاباد اعدام شدند.
پس از مدتی که از اعدام ایران رحیمپور میگذرد، خواهر او برای پیداکردن محل دفناش به دزفول میرود، ولی مسئولان زندان از نشان دادن محل دفن امتناع میکنند و نوزاد را هم تحویل نمیدهند. تا به امروز از سرنوشت کامیار، فرزند ایران هیچ اطلاع دقیقی در دست نیست.
بهار وجدانی، تنها فرد بهایی است که به حکم آیتالله خلخالی اعدام شد. به گزارش جامعه جهانی بهایی در اولین سال استقرار حکومت اسلامی در ایران، پنج شهروند بهایی در شهرهای مختلف ایران به ضرب چاقو یا با گلوله ترور شدند.
در این سال سه فعال بهایی در خیابان ربوده شدند که تا امروز اثری از آنان به دست نیامده است. «محمد موحد» یکی از این سه تن بود که پیش از گرویدن به آئین بهایی از روحانیون طراز اول شیراز محسوب میشد. وی قبل از ناپدید شدن، یک بار در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ماه به کمیته انقلاب احضار شده بود. او سپس در سوم خرداد ماه در خیابان ربوده میشود.
«دکتر علیمراد داودی» یکی دیگر از قربانیان ترورهای حکومتی بود. دکتر داودی اولین دانشجویی بود که از دانشگاه تهران دکترای فلسفه گرفت. وی سالها در دانشگاه مشغول تدریس و ترجمه کتابهای فلسفی بود. ازجمله آثار مهمی که دکتر داودی ترجمه کرد میتوان به «روح فلسفه قرون وسطی» اثر اتین ژیلسون یا «تاریخ فلسفه دوره یونان» امیل بریه اشاره کرد. وی در روز ۲۰ آبان ماه هنگامی که در پارک نزدیک محل سکونت خود قدم میزد توسط افرادی ناشناس ربوده شد. در تحقیقات خانواده وی از شاهدان معلوم شد که سه پاسدار او را در پارک دستگیر کردهاند، ولی مسئولان حکومتی این را حاشا کردند.
نفر سوم که توسط عوامل حکومت ربوده شد و به قتل رسید، «روحی روشنی» یکی از فعالان جامعه بهایی تهران بود. وی که پیش از انقلاب به دلیل نگارش کتاب «خاتمیت»، حکم انفصال از خدمات دولتی گرفته بود، همواره از طرف تندروهای شیعه مورد تهدید قرار داشت. در روزی که ماموران کمیته به هشت مرکز بهایی در تهران حمله کرده بودند، روحی روشنی هنگام خروج از یکی از این مراکز در خیابان ربوده میشود و تاکنون اثری از وی به دست نیامده است.
«دکتر علیمراد داودی» یکی دیگر از قربانیان ترورهای حکومتی بود. دکتر داودی اولین دانشجویی بود که از دانشگاه تهران دکترای فلسفه گرفت.
به گزارش جامعه جهانی بهایی ۳۷ شهروند بهایی در طی سال ۱۳۵۹ خورشیدی در ایران به قتل رسیدند. بیست و یک نفر از این افراد به حکم دادگاههای انقلاب در ایران اعدام شدهاند، اما بقیه این اسامی از قربانیان ترورهای حکومتی یا غیر حکومتی هستند. ازجمله این قتلها میتوان به سوزاندن یک زوج بهایی به نام «محمد حسین» و «شکر نساء معصومی» در روستای نوک بیرجند و کشتن «میر اسدالله مختاری» با ضربات چوب و سنگ در روستای اندرون بیرجند اشاره کرد.
در ۳۰ مرداد ماه ۹ نفر که عضو شورای ملی بهاییان ایران بودند به همراه دو نفر از فعالان بهایی هنگامی که در محلی جلسه داشتند، توسط افرادی ناشناس ربوده شدند و دیگر اثری از ایشان به دست نیامد. خانوادههای این افراد در پیگیری گمشدگان خویش با مسئولان مختلف قوه قضائیه و مقننه ملاقات کردند، اما همگی ضمن اظهار بیاطلاعی، دولت را در ربوده شدن این افراد مقصر ندانستند و آن را به گروههای خودسر نسبت دادند. پروفسور «منوچهر حکیم» از فعالان و چهرههای شناخته شده بهایی در تهران، شامگاه ۲۲ دی ماه در مطب دندانپزشکیاش توسط افرادی ناشناس به رگبار گلوله بسته شد. اسامی ۱۱ شهروند بهایی مفقود الاثر به شرح زیر است:
منوهر قائم مقامی، بهیه نادری، عبدالحسین تسلیمی، دکتر کامبیز صادقزاده، ابراهیم رحمانی، دکترحسین نجی، عطاءالله مقربی، دکتر حشمتالله روحانی، یوسف قدیمی، دکتریوسف عباسیان و هوشنگ محمودی.
ترورها و اعدامهای دهه شصت خورشیدی
دهه شصت را میتوان اوج اعدام شهروندان بهایی در ایران دانست. براساس گزارش جامعه جهانی بهایی ۱۵۷ شهروند بهایی طی این دوره به اتهام دگراندیشی اعدام یا به قتل رسیدند که ۱۹ نفر از این تعداد را زنان بهایی تشکیل میدهند.
در روز ۱۳ فرردین ماه ۱۳۶۱ خورشیدی دو پاسدار به منزل یک کشاورز بهایی به نام «علی اصغر محمدی» که در روستای ایلخچی از توابع تبریز زندگی میکرد، وارد میشوند و پس از چند ساعت تهدید و دشنامگویی، وی را به گلوله میبندند.
بسیاری از اعدامها در این دوره به صورت دسته جمعی بوده است که از آن جمله میتوان به اعدام ۱۶ شهروند بهایی در طی روزهای ۲۶ و ۲۸ خرداد ماه ۱۳۶۲ خورشیدی در شیراز اشاره کرد که در بین اعدامشدگان یک زن و شوهر بهایی و یک زوج همراه با فرزند دخترشان هم دیده میشوند.
از دیگر اعدامهای دسته جمعی بهاییان میتوان به اعدام هفت شهروند بهایی در ۲۳ خردادماه ۱۳۶۰ در همدان، اعدام ۹ شهروند بهایی در هفتم خردادماه ۱۳۶۰ در تبریز، اعدام پنج زارع بهایی در داران اصفهان، اعدام هشت شهروند بهایی در ششم دی ماه در تهران، اعدام هفت شهروند بهایی در ۱۴ دی ماه ۶۰ در تهران، اعدام چهار شهروند بهایی در ۱۸ تیر ۱۳۶۱ در قزوین، اعدام شش شهروند بهایی در ۱۵ فروردین ماه ۱۳۶۳ در تهران و پنج شهروند بهایی در ۱۸ آذرماه ۱۳۶۳ خورشیدی در تهران اشاره کرد.
یکی از شهروندان بهایی که در این دوره اعدام شد یک زن بهایی به نام «ایران رحیمپور (خرمایی)» بود که در سن ۴۴ سالگی در زندان دزفول اعدام شد. این فرد پیش از انقلاب جهت تحصیل راهی آلمان میشود و پس از اخذ مهندسی مخابرات به ایران بازمیگردد. او توسط خواهر بزرگتر با آیین بهایی آشنا میشود و در بحبوحه انقلاب سال ۱۳۵۷ خورشیدی بهایی میشود. در دوران پیروزی انقلاب اسلامی که بسیاری از بهاییان در شهرهای مختلف با مشکلاتی متعدد مواجه میشوند، وی برای کمک و همراهی تعداد اندک بهاییان ساکن شهر اندیمشک به این شهر میرود و در آنجا اقامت میگزیند. در اندیمشک با یک فرد بهایی به نام «خرمایی» ازدواج میکند. این زوج بهایی پس از حدود سه ماه زندگی مشترک، دستگیر و اموالشان مصادره میشود.
ایران رحیمپور هنگام دستگیری باردار بوده است. وی فرزند خود را در زندان به دنیا میآورد و نام این نوزاد پسر را کامیار میگذارد. او پس از ۱۹ ماه حبس در حالیکه بچه شیرخواره داشته به حکم دادگاه انقلاب دزفول به اعدام، محکوم میشود. این حکم در ۲۳ اردیبهشتماه ۱۳۶۱ خورشیدی اجرا میشود. خانواده ایران رحیمپور هیچگاه موفق به ملاقات او نمیشوند. پس از مدتی که از اعدام ایران رحیمپور میگذرد، خواهر او برای پیداکردن محل دفناش به دزفول میرود، ولی مسئولان زندان از نشان دادن محل دفن امتناع میکنند و نوزاد را هم تحویل نمیدهند. تا به امروز از سرنوشت کامیار، فرزند ایران هیچ اطلاع دقیقی در دست نیست.
ترور شهروندان بهایی همچنان ادامه پیدا میکند. در روز ۱۳ فرردین ماه ۱۳۶۱ خورشیدی دو پاسدار به منزل یک کشاورز بهایی به نام «علی اصغر محمدی» که در روستای ایلخچی از توابع تبریز زندگی میکرده، وارد میشوند و پس از چند ساعت تهدید و دشنامگویی، وی را به گلوله میبندند.
گروهی افراد متعصب در ۲۸ فروردین ماه ۱۳۶۵ خورشیدی با فریب دادن یک فرد بهایی ساکن سراوان سیستان و بلوچستان به نام «سبحانی» که مغازه پنبه فروشی داشت و کشانیدن وی و پسر ۱۵ سالهاش به نام «پیمان» به جاده برای تحویل پنبه، آن دو را به شدت مورد ضرب و شتم قرار میدهند و سپس فرار میکنند. «پیمان» جان خویش را ازدست میدهد، ولی پدر توسط اتومبیلی به بیمارستان منتقل میشود و نجات مییابد.
پرونده قتل این نوجوان بهایی مانند پرونده قتل سایر بهاییان در جمهوری اسلامی پیگیری نمیشود. از دیگر موارد میتوان به قتل «حبیبالله مهتدی» اشاره کرد. این فرد بهایی در سال ۱۳۵۹ از آمریکا به ایران میآید و در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۰ خورشیدی دستگیر میشود. او پس از چهارسال و نیم حبس و مصادره اموال از زندان آزاد میشود، اما چندی بعد توسط یک موتورسوار ناشناس که در خیابان با وسیلهای سنگین به سر وی ضربه میزند، کشته میشود. او در زمان مرگ ۷۰ ساله بود.
ترور و اعدام در دو دهه اخیر
پس از دهه شصت خورشیدی، اعدام بهاییان رو به افول گذاشت، ولی ترور و قتل شهروندان بهایی ادامه یافت.
در طی ۲۰ سال گذشته فقط دو شهروند بهایی در ایران به طور رسمی اعدام شدهاند. «بهمن سمندری» در ۲۷ اسفندماه ۱۳۷۰ خورشیدی در تهران و «روحالله روحانی نجفآبادی» در ۲۹ تیرماه ۱۳۷۷ خورشیدی در مشهد اعدام شدند.
در طی ۲۰ سال گذشته فقط دو شهروند بهایی در ایران به طور رسمی اعدام شدهاند. «بهمن سمندری» در ۲۷ اسفند ماه ۱۳۷۰ خورشیدی در تهران و «روحالله روحانی نجفآبادی» در ۲۹ تیرماه ۱۳۷۷ خورشیدی در مشهد اعدام شدند.
با توجه به فاصله زمانی به نسبت طولانی که اعدام روحالله روحانی در مشهد با سایر اعدامهای بهاییان در ایران داشت یک شهروند بهایی از مشهد این چنین اظهار کرد: «آقای روحانی ابتدا به دلیل آنکه یک زوج بهایی را عقد کرده بود، دستگیر شد. زوجه در خانوادهای مسلمان به دنیا آمده بود ولی از مدتی قبل از ازدواج، بهایی شده بود. اداره اطلاعات مشهد، این خانم را دستگیر کرد و با فشار و شکنجه وی را مجبور کردند که دوباره مسلمان شود. آقای روحانی و سه نفر از مسئولان جامعه بهایی مشهد را هم دستگیر کردند تا با فشار از آنها اعتراف بگیرند که با زور این خانم را بهایی کردهاند. هیچکدام از این افراد حاضر به پذیرش درخواست اداره اطلاعات نشدند تا اینکه به طور ناگهانی در سحرگاه ۲۹ تیرماه آقای روحانی را اعدام کردند.»
«بهمن سمندری» در اسفند ماه ۱۳۷۰ در تهران اعدام شد
این فرد آگاه در پیوند با پیامد اعدام روحالله روحانی گفت که خبر اعدام خیلی زود پخش شد و رسانههای خارجی و مجامع بینالمللی پیگیر آن شدند. این پیگیری مجدانه موجب شد تا حاکمیت عکسالعمل نشان دهد و در آخرین خبر پخش شده از اخبار شبانگاهی شبکه یک تلویزیون ایران، وجود چنین فردی را به گزارش اداره ثبت و احوال کشور در کشور ایران تکذیب کند.
این درحالی بود که همسر و چهار فرزند متوفی مشغول آماده کردن مراسم سوگواری برای شوهر و پدرشان بودند.
اعدامهای رسمی و علنی بهاییان اگرچه کاهش یافته و به سکوت رسیده است، ولی ترور و قتلهای مشکوک بهاییان همچنان ادامه دارد. در سال ۱۳۷۱ خورشیدی «حسن محبوبی» یکی از اعضای گروه موسوم به «یاران ایران» (مدیران جامعه بهایی ایران) زمانی که جهت شرکت در جلسه «یاران ایران» از منزل خارج شده بود با اتومبیل فردی ناشناس تصادف کرد و به قتل رسید.
«روح الله قدمی» از شهروندان بهایی اسلام شهر تهران با حیله چند نفر از آشنایان مسلمان به جاده قم میرود و در همان مکان با وضع فجیع به قتل میرسد.
جامعه جهانی بهایی از ترور و قتل چند شهروند بهایی دیگر در اواسط دهه ۷۰ خورشیدی که با انگیزه مذهبی صورت گرفته است، گزارش میدهد. «شروین فلاح» در آذر ماه ۱۳۷۴ در شهر اراک، «منصور دولت» و «شهرام رضایی» به ترتیب در شهرهای کرمان و رشت در سال ۱۳۷۶ خورشیدی به دست افرادی ناشناس به قتل رسیدند. همچنین در ۱۳ تیر ماه ۷۶، خبر قتل یک زندانی بهایی به نام «ماشاءالله عنایتی» در زندان اصفهان بر اثر ضربات منجر به فوت، اعلام میشود.
«ذبیح الله محرمی»، زندانی بهایی یزد که در حال گذراندن محکومیت ۱۵ ساله در زندان بود شامگاه چهارشنبه ۲۳ آذرماه ۱۳۸۴ خورشیدی به طرز مشکوکی در زندان فوت میکند. او نزدیک به ده سال از محکومیت خویش را گذرانیده بود و هنگام مرگ دارای هیچ عارضه قلبی یا بیماری خاصی نبود. آخرین شهروند بهایی که قربانی ترور تندروهای مذهبی شد «عطاءالله رضوانی» بود که در دوم شهریورماه سال جاری در بندرعباس با گلوله افرادی ناشناس به قتل رسید.
نکته قابل توجه در همه این جنایتها این است که در طی ۳۵ سال گذشته، هیچکدام از قاتلان شهروندان بهایی پیدا نشدهاند و ماجرای این قتلها همچنان در پرده ابهام قرار دارد.