شکنجه، قتل در بازداشتگاه های ایران
براساس اصل ۳۸ قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی ایران شکنجه ممنوع است ، اما بسیاری از زندانیان اعم ازسیاسی، عقیدتی، قومیتی و عادی شکنجه را در زندانها و بازداشتگاههای مختلف ایران ایران تجربه کرده اند. مبارزه با تمام اشکال شکنجه در اروپا و سراسر جهان از سیاستهای اتحادیهی اروپاست.
در ۱۰ دسامبر سال ۱۹۸۴ سازمان ملل متحد پیمان منع شکنجه را تصویب کرد.
در سال ۱۹۹۸ نیز در پنجاهمین سالگرد تصویب بیانیهی حقوق بشر، مجمع عمومی سازمان ملل ۲۶ ژوئن (۵ تیر) را “روز جهانی مبارزه با شکنجه” اعلام کرد.کنوانسیون ملل متحد علیه شکنجه دولتها را ملزم میکند که در هر قلمروی تحت حوزه قضایی آنها برای پیشگیری از شکنجه اقدامات تأثیرگذار را اتخاذ کنند و دولتها را از انتقال هر یک از مردم به هر کشوری که در آنجا دلیلی برای این وجود دارد که آنها در آنجا شکنجه شوند منع میکند.
تمامی رژیم های سرکوبگر استفاده گسترده از شکنجه را به عنوان اصلی ترین و کارسازترین ابزار برای دستیابی به اطلاعات به منظور دستگیری، سرکوب، فروپاشی و نابودی نیروهای سازمان های مترقی و مبارز و مخالف خود می شناسند. آن چه که دولت جمهوری اسلامی ایران را از دیگر رژیم های سرکوبگر دنیا متمایز می کند تداوم شکنجه، آزار و اذیت و اقدام های خودسرانه و غیر انسانی بعد از دوران بازجوئی و در دوران تحمل کیفر و حتی بعد از آزادی از زندان است.
مقامات قضایی و امنیتی البته تا وجود چنین شکنجههایی را تکذیب میکنند و اخبار آن را «بهتان رسانههای معاند به نظام مقدس جمهوری اسلامی» میدانند. فاجعه زندان کهریزک که به قتل حداقل سه نفر از معترضان سال هشتاد و هشت (محسن روح الامینی، محمد کامرانی، امیر جوادی فر) منجر شد، برای اثبات استفاده سیستماتیک از شکنجه در جمهوری اسلامی کافی است انفرادیهای طولانی، هتاکی، فحشهای رکیک جنسی و ناموسی و شکنجههای سفید مثل بی خوابی مفرط ، تهدید به تجاوز جنسی، استعمال بطری یا اعدام از سادهترینهای روشهای فشار بوده است. طی سالیان گذشته تعداد نامعلومی از متهمان سیاسی و عقیدتی در مرحله بازپرسی و داخل بازداشتگاههای موقت کشته شدند.کاووس سعید امامی، وحید حیدری، سینا قنبری، سارو قهرمانی، زهرا بنی یعقوب، ابراهیم لطف اللهی، زهرا کاظمی، ستار بهشتی و … از این افرادند.
دولتمردان جمهوری اسلامی ایران در اغلب موارد ادعا کرده که متهمان دست به خودکشی زدهاند و راه هر گونه حقیقتیابی را بسته است. از دیگر زندانیان سیاسی که مورد شکنجه قرار گرفته اند می توان به سهیل عربی زندانی سیاسی محبوس در زندان فشافویه اشاره کرد.سهیل عربی در رابطه با نامه ای که از زندان تهران بزرگ در مورد وضعیت تیپ یک زندان فشافویه «تهران بزرگ» نوشته بود مورد احضار و بازجوئی توام با ضرب و شتم شدید قرار گرفته بود و با توجه به شدت آسیب توام با درد شدید در ناحیه بیضه نهایتا به بیمارستان فیروزآبادی اعزام شد ولی برای مدت زمان طولانی به بهانه خالی نبودن تخت در بیمارستان بدون رسیدگی مانده بود .لجاجت و سختگیری بیرحمانه در مقابل اعتصاب غذا یا مخالفت با اعزام به مراکز درمانی، خود شکلی از یک شکنجه دائمی و سیستماتیک است. در این موارد متهمان میان مرگ یا تمکین در مقابل نظرات بازجویان باید یکی را انتخاب کنند. دولتمردان با آگاهی کامل از چنین رفتارهای غیر انسانی نه تنها هیچ اقدامی برای توقف آن ها صورت نمی دهد بلکه با ابزارهای مختلف ایدئولوژیک، مذهبی و حتی قانونی چنین رفتارهایی را توجیه می کند. اما آن چه باعث تاسف می شود، نایده گرفتن تعهد مسئولین قضایی است و اگر تاکنون ادامه داشته حاصل این اغماض است. اگر بازجو مورد بازخواست قرار می گرفت و تنها به تکذیب و پاک کردن صورت مسئله پرداخته نمی شد، شاید امروز ستار بهشتى و بسیارى دیگر در قید حیات بودند.
کمیته دفاع از حقوق پیروان ادیان با استناد به ماده ۵ اعلامیه حقوق بشر(عدم شکنجه ) ،ماده ۷میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و اصل ۳۸ قانون اساسی این رفتار غیر انسانی و خشونت امیز علیه زندانیان را به شدت محکوم کرده و خواستار اجرای کامل ۳۰ ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر، کنوانسیون های مربوطه و بویژه هدف های 16 و 4 از اهداف هفده گانه سند 2030 یونسکو در ایران میباشد.