هفته گذشته جلسه رسیدگی به اتهامات فاروق ایزدینیا محقق و مترجم و شهروند بهائی ساکن تهران در دادگاه انقلاب تهران برگزار شد.
به گزارش حقوق بشر در ایران, هفته گذشته جلسه رسیدگی به اتهامات فاروق ایزدی نیا, محقق، مترجم و شهروند بهائی ساکن تهران در محل دادگاه انقلاب تهران برگزار شد. این شهروند بهائی با اتهام “تبلیغ علیه نظام” مورد محاکمه قرار گرفته است. فاروق ایزدی نیا, در تاریخ ۲۴ بهمن ماه ۱۳۹۵ توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود بازداشت شده بود و در تاریخ ۸ اسفند ۱۳۹۵ با قرار وثیقه و بطور موقت تا زمان برگزاری دادگاه آزاد شده بود. لازم به ذکر است که منزل این شهروندان بهائی در زمان بازداشت مورد تفتیش ماموران امنیتی قرار گرفته بود و کتابهای این مترجم، پژوهشگر و محقق را ضبط کرده بودند. این نکته حائز اهمیت است که “فاروق ایزدی نیا” پیشتر، دو بار به مدت طولانی به دلیل باورمند بودن به آئین بهائی به حبس محکرم شده بود.
این شهروند بهائی پس از اتمام جلسه دادگاه در نامه ای سرگشاده به تشریح روند دادرسی پرونده خود در دادگاه پرداخته است که نسخه ای از آن در اختیار حقوق بشر در ایران قرار گرفته که در ادامه می آید:
“خستگی در تن آدم میماند. در همان دم که در دادگاه نشستهای هیچ نمیدانی که ضربات سهمگین چگونه فرود میآید و تو خاموش نشستهای و با بهت و حیرت، به دهان مثلاً قاضی خیره شدهای و نمیدانی آن همه کینه و نفرت از کجا سرچشمه میگیرد.
کلمات بر زبانش جاری میشود و به بیان مولای مهربان منویات اهل بهاء وارونه جلوه داده میشود. در میان حرفها، اهانت به این و آن، بیتالعدل، مشاورین و غیره چون نقل و نبات جریان مییابد.
تو فقط نشستهای و گوش میدهی و چون میپرسد از تو که چه داری که بگویی و تو میکوشی سخنی بر زبان آوری، قاضی به تندی سخنت را میبُرد و آن را به ریشخند میگیرد و دیگربار سخن خویش باز میگوید.
هیچ دفاعی از تو نمیپذیرد و تو را به عنوان فاسدترین عنصر روی زمین معرفی میکند. ناگاه میپرسد که ضامن آزادی تو تا این زمان چه میزان وثیقه است؛ چون بیان میکنی، آن را ده برابر میکند و تهدید که به پشت میلههایت خواهد فرستاد و تو باز هم خموش ماندهای و او چشم به راه تا واکنش تو را ببیند و تو هیچ نمیگویی.
او دیگربار آغاز به سخن میکند و اتهام تازهای را مطرح میکند و تو چون میدانی که او گوش به سخن تو نخواهد داد میگویی، “تکذیب میکنم!” قاضی ناگاه مبهوت میماند. چون دوست دارد که تو دفاع کنی و او رد کند و چون به همین عبارت اکتفا میکنی، دیگر جایی برای بحث نمیماند و به منشی تکلیف میکند که همین را بنویسد. و تکرار و تکرار و تکرار. باز هم جز همین جواب نمیشنود.
سخن به پایان میبرد و میپرسد حال چه میگویی. وکیل قصد سخن گفتن دارد ولی قاضی اجازه نمیدهد و میگوید خود متهم بگوید. و تو معترض میشوی که قاضی اجازه سخن گفتن نمیدهد. او ساکت میماند تا تو سخن بگویی. تو دلائل خود را میآوری و او لاجرم باید آنها را ثبت کند و بعضی اتهامات را قاطعانه رد میکنی که مجبور میشود بپذیرد. امّا، نهایتاً سود چندانی ندارد چون بر مسند بیداد تکیه زده است نه داد؛ که داد تو برای دادخواهی به جایی نخواهد رسید.
فعالیت تشکیلاتی، هماهنگی برای اعزام عناصر بهائی به مجمع عرفان، ایجاد تشکیلات در داخل و خارج کشور و ادارهی آنها، فرستادن مقالات به قلم خود و دیگران برای درج در سفینه عرفان و غیرذلک. اینها و انبوهی از گفتارهای دیگر طوری بیان میشود که گویی بیشترین جرم و جنایت را مرتکب شدهای؛ جنایتی که مشابه آن در سراسر جهان یافت همی نشود! و تو خاموش ماندهای که دادار آسمان اینک کجاست تا ببیند و بشنود.
او نیز خاموش مانده است گویی او نیز مبهوت مانده که این چه نوع داوری است که بندهای در حق بنده دیگر روا میدارد. قاضی نوعی سخن میگوید که یقین کنی اگر حکم بر معدوم شدنت ندهد، بسیار لطف کرده است.
در این حال میپذیری که سالهای زیادی را باید پشت میلهها سپری کنی. آهسته از دادگاه بیرون میآیی و در راهرو در انتظار پایان کار که وکیلت گوید برگهات را بده بگویم مهری بر آن بزنند که راهی منزل شوی. گویی آن تهدید برای مضاعف شدن مبلغ وثیقه عملی نشده است.
راهی منزل میشوی، همراه دخترت که تو را همراهی کرده است تا تنهایی را حس نکنی. در طول راه سخن کم گفته میشود. اندک اندک خستگی ناشی از ضربات روانی وارده اثر خود را ظاهر میسازد.
وقتی به منزل میرسی دیگر تاب و توانی نداری. بر صندلی جالس میشوی و ماوقع را برای همسرت تعریف میکنی و او نیز مبهوت میماند که این چه ستمی است که هنوز بر بندگان الهی روا میشود. نیروی باقی مانده تدریجاً از میان میرود و پلکها سنگین میشوند و اندک اندک خواب بر تو چیره میشود. پس آنگاه میدانی که اینک دیگر لطمات روانی وارده جسم را از پای انداخته است.
فاروق ایزدی نیا / اسفندماه ۱۳۹۷″.
گزارشگران حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران در طی عمر حکومت ایران بارها به بهایی ستیزی توسط حکومت ایران اعتراض کردهاند و آن را مصداق بارزی از بیتوجهی دولت ایران به معاهدات حقوق بشری دانستهاند.
قانون اساسی جمهوری اسلامی، بهائیت را به عنوان دین یا مذهب به رسمیت نمیشناسد، از این رو بازداشت و زندانی کردن بهاییان نیز در طول چهار دهه کماکان ادامه داشته است.
سرکوب پیروان سایر ادیان در ایران ناقض ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و همچنین ناقض ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که بر حق افراد بر انجام مناسک مذهبی و همچنین بی پروا بودن شهروندان از بیان دین و یا دارا بودن حق تغییر دین بر افراد تاکید کرده است نیز میباشد.