انور خضری، زندانی سنی مذهب محبوس در زندان رجایی شهر کرج، با نگارش نامهای سرگشاده از درد و رونجهایی که در طی ۹ گذشته بر وی گذشته است پرده برداشته است.
به گزارش هرانا، انور خضری زندانی سنی مذهب محبوس در زندان رجایی شهر کرج طی نامهای به شرح شکنجهها، کارشکنیها و نقض حقوق خود از زمان بازداشتش در سال ۱۳۸۸ تاکنون پرداخته است. وی در این نامه میگوید که در مدت بیش از ۹ سال، ۶ بار زندان و ۱۸ بار بند او عوض شده و حدود ۲۲ بار بدون هیچ دلیل موجهی به انفرادی و قرنطینه منتقل شده است. خضری از “کارشکنی قضات، دخالت وزارت اطلاعات در پروندهها و هماهنگی سازمان زندانها با آنها” به عنوان مثلثی نام برده که به شکلی سیستماتیک حقوق متهمان را نقض میکنند. وی نسبت به تحمیل وکلای تسخیری برای متهمان اعتراض کرده و در ادامه گفته است که قاضی صلواتی به خاطر مشکلات شخصی با محمود علیزاده طباطبایی، وکیل دادگستری متهمان را در وضعیتی بلاتکلیف نگه داشته است. در این نامه همچنین جزئیات شکنجه، اعترافات اجباری و تصویربرداری اعترافات وی آمده است. لازم به یادآوری است حقوق بشر در ایران در تیرماه سال جاری طی گزارشی خبر از ابلاغ حکم انور خضری، کامران شیخه و خسرو بشارت، سه زندانی سنی مذهب محبوس در زندان ارومیه که از آذرماه سال ۸۸ در بلاتکلیفی به سر میبردند داده بود. انور خضری و خسرو بشارت به اتهام مشارکت در قتل هر یک به تحمل ۱۰ سال حبس و کامران شیخه نیز به اعدام محکوم شدند.
متن کامل این نامه که جهت انتشار در اختیار حقوق بشر در ایران قرار گرفته عینا در ادامه میآید:
“بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب انور خضری، فرزند محمد، متولد ۱۳۶۲، شهرستان مهاباد، کرد و شافعی مذهب هستم.
۱- اینجانب، انور خضری در تاریخ ۱ بهمنماه ۱۳۸۸ و بعد از تماس از طرف دادستانی مهاباد و مراجعه به آنجا بازداشت و به شکنجهگاه وزارت اطلاعات ارومیه منتقل شدم.
۲- در ابتدا از من تقاضای همکاری و جاسوسی داشتند. سپس در سناریویی از قبل طراحی شده اتهامات کذب و بیاساسی را به بنده نسبت دادند.
۳- اینجانب، در طول بازداشت شدیدترین شکنجههای جسمی و روحی را متحمل شده بطوری که بعد از گذشت بیش از ۹ سال نه تنها سلامت خود را بدست نیاوردهام، بلکه دچار مشکلات عدیده جسمی و روحی نیز شدهام؟ از آسیبهای وارده بر من میتوان به آسیب به سر و مخچه، قفسه سینه، زانوها، کف پاها، مچ دست چپ، شکستگی مکرر بینی، کشیدگی عضلات رگها و تاندونهای شانه و غیره اشاره کرد.
۴- من در پنجاه و ششمین روز بازداشت و پس از تحمل شکنجههای زیاد اقدام به خودکشی کرده و با لامپی که در سقف تعبیه شده بود شاهرگ دست چپ خود را زدم.
۵- وقتی در بیمارستان پس از تزریق سه کیسه و نیم خون به هوش آمدم، انگشت سبابه خود را آغشته به جوهر دیده و بعد از جویا شدن علت، مامورین اجازه اتاق عمل را بهانه قرار دادند. (آیا تا حالا شنیدهاید که اجازه اتاق عمل را از فرد بیهوش بگیرند؟)
۶- در پنجاه و هفتمین روز بازداشت در بیمارستان توسط دکتر طلوعی عمل شدم و بعد از به هوش آمدن بدون اجازه پزشک، من را به شکنجهگاه انتقال داده و با توسل مجدد به شکنجه، تهدید، سوء استفاده از ضعف جسمی و تاثیرات داروهای بیهوشی و بحران روحی روانی بعد از عمل جراحی که قربانی را از حالت طبیعی خارج میکنند و نیز تهدید والدینم به کشتن با تصادف ساختگی، من را وادار به انگشت زدن به کاغذهایی کردند که حتی نمیدانستم چه چیزی در آنها نوشته شده بود. سپس من را جلوی دوربین استتار شده برده و در سناریویی کثیف و از قبل طراحی شده فیلمی سراسر دروغ به طوری که هر آدم عاقلی با یک بار مشاهده متوجه دروغ و ساختگی بودن آن میشود را کارگردانی کرده و از طریق شبکه جنایتکار و دروغپرداز پرس تی وی که عامل وزارت اطلاعات و سیاستهای کثیف این نهاد بدنام در بیرون از مرزها میباشد، قبل از هر گونه دادگاهی و یا بازپرسی منتشر کردند. در این فیلم سراسر دروغ و سناریوی کثیف ادعا میشود که علت خودکشی اینجانب عذاب وجدان بوده است! همین سوال را بازرس بازداشتگاه در بیمارستان از من پرسید که در جواب شنید: با شکنجه، تهدید و توهین میخواهند اتهاماتی را به من نسبت بدهند که روحم از آنها خبردار نیست، سپس جریان انگشت جوهری را از بازپرس پرسید، بازپرس با تعجب گفت اجازه اتاق عمل را از فرد بیهوش نمیگیرند و حتما پیگیری میکنم. جالب اینجاست که هنگامی که در زندان بعد از رویت فیلم از من علت خودکشی را پرسیدند، لبخندی معنادار زدم و گفتم “این چه عذاب وجدانی است که بعد از ۲ سال و در شکنجهگاه سراغ آدم میاد!”.
۷- آیا میدانید زمانی که بازپرس ظاهری (عامل سرسپرده وزارت، خلافکاری در لباس بازپرس که خود نیز قانونشکنیهای منکراتی زیادی در کارنامه دارد و گویا متحمل ۳ سال حبس نیز شد از این بابت)، بازجوها و نماینده دادستان برای ملاقات با من به بیمارستان رفته بودند، بنده برای چندمین بار اتهامات نسبت داده شده به خود را بیاساس دانسته و رد کردم، لذا ظاهری به من گفت ما هم نگفتیم این اتهامات را مرتکب شدهای، احتیاجی به خودکشی نیست، مملکت قانون دارد، از طریق قانون از خودت دفاع کن. در اینجا یک سوال پیش میآید کدام قانون را داریم؟، شاید منظور ظاهری از “داریم” دفاع با قانون فقط از طریق وکلای تسخیری بود. جالب اینجاست که جدیدا و در اقدامی عجیب قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران صلواتی تهدید کرده که انور خضری و ۶ نفر متهم دیگر پرونده تا وکیل خود (سید محمود علیزاده طباطبائی) را عوض نکنند بلاتکلیف میمانند، من با این وکیل مشکل دارم.
۸- از اتهامات بیاساس نسبت داده شده دیگر به بنده میتوان به محاربه، فساد فیالارض، بغی، اقدام علیه امنیت ملی، عضویت و همکاری با احزاب کردی و همچنین عضویت و همکاری با گروه طالبان و القاعده، ترور ماموستا ابوبکر تینا، روحانی اهل سنت و گویا مخالف رژیم، تردد غیر قانونی از مرزها و غیره اشاره کرد.
نکته: هر پروندهی بازی که نتوانستند مقصری گیر بیاورند یا انگشت اتهام به سوی خودشان بوده به من نسبت دادند. در خصوص این اتهامات به آنها گفتم: کسی که مرتکب همچنین جرائمی شده باشه حتی اگر شجاعترین و یا احمق ترین آدم دنیا باشد به او زنگ بزنند با پای خودش آنچنان که من رفتم به محکمه می رود؟ مردم خودشون قضاوت کنند.
۹- متهمهای دیگری نیز در این پرونده وجود دارند که قبل از اینجانب و همپروندههایم توسط آگاهی دستگیر و در دادگاه محکوم و حکمشان قطعی شده بود. لذا با توجه به نفوذ وزارت اطلاعات و برای دفاع این نهاد از آبروی خویش و پاسخ به این سوال که چگونه میشود دو دسته همزمان با یک اتهام دستگیر شده باشند، ۲ نفر محکوم اداره آگاهی را که در اواسط سال ۸۸ دستگیر شده بودند را در اوایل ۹۳ آزاد کردند که یک نفرشان از کشور خارج شد.
قابل ذکر است که متهمان آزاد شده اتومبیلی که از آنها ضبط شده لکههای خونی وجود داشته که گویا متعلق به قربانی بوده و دادگاه اجازه بررسی و آزمایش را نداده است. همچنین چند نفر شاهد وجود دارد که ذکر نامشان معذوریم. شهود مرتکبان اصلی را رویت کرده و با آنها درگیر شدهاند، سه نفر از شاهدان در تاریخ ۲۴ شهریور ماه ۹۲ با حضور در شعبه ۶ دادسرای اوین (مقدس) بازپرس ناصری که الآن به ریاست دادسرا ارتقا یافته است، با رویت بنده و ۲ نفر دیگر از متهمین اعلام کردند که این اشخاص کسانی نیستند که آنها رویت کردهاند، با این وجود در دادگاه نمایشی که در تاریخ ۱۰ تیرماه ۹۷ در شعبه ۱۲ تجدیدنظر ارومیه به قضاوت قاضی عرب باغی برگزار شد بدون توجه به مستندات پرونده و شهود و اظهاراتشان، قاضی عرب باغی با استناد به علم خودش (دستور وزارت اطلاعات) در پاکتی که از قبل به وی داده شده بود، حکم ۱۰ سال حبس برای بنده که به حکم اعتراض و به دیوان عالی فرستاده شد نه تنها مراجعت اینجانب در پرونده ذکر نشده بود؛ بلکه تاریخ بازداشت من نیز تغییر کرده بود. نهایتا می بینیم با وجود مدارک و اظهارات شهود، قاضی عرب باغی در حرکتی کاملا استثنائی به جای مدارک مدعی است به علم خودش استناد کرده!،( بعدا عدهای پیدا میشوند میگویند قوه قضائیه مستقل نیست.)
۱۰- در تاریخ ۱۷ اسفند ۹۴ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران، قاضی مقیسه در ۵ دقیقه دادگاهی با حضور وکلای تسخیری حکم اعدام من و ۶ نفر دیگر از متهمین پرونده مذکور را صادر کرد که در دیوان عالی نقض و به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب قاضی صلواتی ارسال شد. جالب است بدانید در جریان سوال قاضی مقیسه و درج اظهارات توسط منشی چند کلمه کلیدی دقیقا عکس اظهارات متهم درج شده بود و زمانی که منشی خیلی عجله داشت برای گرفتن اثر انگشت از من، با خواندن اظهارات خود متوجه شدم و اعتراض کردم، منشی ادعا کرد که اشتباه متوجه شده است و فورا کلمات را اصلاح کرد. کلمات عبارت بودند از عضو هیچ گروهی نبودم را نوشته بود بودم، مرتکب نشدهام را نوشته بود شدهام، و این کار را نکردهام، نوشته بود کردهام. وکلای تسخیری و مامورین بدرقه نیز شاهد قضیه بوده و اعتراض کردند.
۱۱- در اینجا لازم است نگاهی گذرا به سناریویی کثیف طراحیشده بیندازیم، فیلمی سراسر دروغ و تهمت که در راستای باج دادن به آمریکا و چاپلوسی برای آمریکا که در ظاهر دشمن نظام و در باطن ارباب اوست، صورت گرفت، پخش از طریق شبکه دروغپرداز پرس تی وی (دروغ تی وی):
۱) ادعا میشود عضو یک گروه به اسم گروه تحقیق میباشند و یک انبار سلاح و مهمات متعلق به آرشیو وزارت را نشان میدهد که ادعا میشود از این گروه کشف و ضبط شده است.
۲) طوماری از روحانیون اهل سنت، معتمدین مردم و کسبه خوشنام و معروف و محجوب کرد را نشان میدهد و ادعا میشود این افراد جزو لیست سیاه این گروه بوده و اگر ما آنها را بازداشت نمیکردیم همه این افراد را ترور میکردند. سوال اینجاست آیا وزارت اطلاعات با همچنین حیلههایی میتواند برنامه خود را در میان مردم خصوصا ملت کرد تغییر دهد؟ چقدر عجیب اطلاعات مدعی میشود فرشته نجات اهل سنت و ملت کرد شده.
۳) ادعا میشود اقدام به خودکشی انور خضری بخاطر عذاب وجدان بوده و حتی برای وی رضایت هم میگیرند چنانچه قبلا اشاره شد وقتی اینجانب فیلم را مشاهده کردم، لبخندی تلخ زدم و گفتم این چه عذاب وجدانی است که بعد از ۲ سال و در بازداشتگاه (شکنجهگاه) سراغ آدم میآید. چقدر آدمهای باوجدانی هم هستند برای متهمشان رضایت هم میگیرند.
۱۲- اینجانب در طول بیش از ۹ سال ۶ بار زندان و ۱۸ بار بندم عوض شده و حدود ۲۲ بار بدون دلیل موجه به انفرادی و قرنطینه برده شدهام که نشاندهنده هماهنگی بین مثلث شوم وزارت اطلاعات، قضات سرسپرده به وزارت و سازمان زندانها میباشد. در هر انتقال یا اعزام به دادگاه به زندانیان سیاسی و عقیدتی توهین میشود، توهین به ملت کرد و رهبران آنها و به کار بردن کلمه وحشی، کوهی که رویای خودمختاری و تجزیه را در سر میپرورانند. همچنین توهین به اعتقادات اهل سنت و رهبران معنوی و علمای آنان که توسط مامورین بدرقه و سربازان صورت میگیرد. بنده تاکنون چندین بار در طول انتقال یا اعزام، علیرغم میل باطنی با دستان بسته مجبور به دفاع از ملت و مذهب خود در برابر مامورین شدهام. همچنین با هر انتقال به زندان جدید با چراغ سبز نماینده وزارت اطلاعات و قاضی پرونده و ناظر بر زندان و همکاری رئیس زندان مدت زیادی در قرنطینه حبس میشوند و هنگام رفتن به بند داخل زندان مسئولین از طریق باندهایشان با وعده تخفیف و یا رضایت و در اختیار قرار دادن مواد مخدر و قرصهای روانگردان و گوشی آنان را تحریک به درگیری ساختگی و خونین با زندانیان سیاسی و عقیدتی میکنند؛ بطوریکه بنده بارها در معرض چنین لابیهایی در زندان ارومیه، مهاباد، اوین و رجائیشهر قرار گرفتهام. هدف از اینگونه حرکات پلید، دور نگه داشتن زندانیان سیاسی از فعالیتهای رسانهای، سیاسی و مذهبی و حتی مطالعه و ورزش و اذیت کردن آنان است: حتی در بعضی موارد بوده که میخواستند افرادی را از این طریق حذف کنند.
۱۳- اینجانب در سال ۱۳۹۰ به دلیل اتهامات کذب نسبت داده شده و پخش فیلم دروغ و دیکته شده از شبکه جنایتکار و اطلاعاتی (دروغ تی وی) مدت ۵۴ روز در اعتصاب غذا بسر برده و غیر از وعده و وعیدی دروغ از مسئولین چیزی عایدم نشد.
۱۴- از مشکلات دیگر اینجانب میتوان به گمشدن مکرر و عمدی پرونده پزشکی و عدم رسیدگی و درمان و یا اعزام مجدد به بیمارستان اشاره کرد هرگاه اعلام میشود این مشکلات در بازداشتگاه و بر اثر شکنجه صورت گرفته است، لذا بهداری کارشکنی کرده و با دستور مستقیم رئیس زندان مداوا را به تاخیر میاندازد به تازگی و در اقدامی نو، ضیائی رئیس زندان رجاییشهر به دلایل نامعلوم دستور منع اعزام و مداوای بنده که دستور قضایی آن صادر شده را داده است، در اقدامی دیگر و هماهنگ در روز یکشنبه ۲۹ مهر ماه ۹۷ زمانی که اینجانب کارت بانک پارسیان خود را برای خرید به بهداری و مسئول کارتهای پارسیان زندان رجاییشهر “س. پ” فرستادم در اقدامی هماهنگ و به دستور رئیس زندان کارتم را که موجودی آن ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان بود مسدود کرده و با هماهنگی پارسیان زندان ارومیه مدعی شدند پول را به کارت شخصی با همین مشخصات در زندان ارومیه واریز کردهاند؛ با گذشت ۴ ماه و پیگیری بنده و خانوادهام، مسئولین امروز فردا میکنند. در این میان جواب مسئول پارسیان رجاییشهر شنیدنی است: پول را بهت برنمیگردانم، برو شکایت کن.
افراد دخیل در پرونده پزشکی و اعزام اینجانب عبارتند از دکتر شاهمرادی، دکتر کریمی رئیس بهداری، خمیس آبادی، پورعسکر مسئول اعزام و شخص ضیایی رئیس زندان.
اسامی مستعار و واقعی تعدادی از از بازجوها، بازپرسها و قضات دخیل در پرونده اینجانب عبارتند از: بارجو (شکنجهگر) توسلی، معروف به گراز پیر، اسماعیلی، بهزاد ارومیه، بازپرس ظاهری شعبه ۱ بازپرسی دادسرای مهاباد در سال ۸۸، بازپرس ناصری بازپرس شعبه ۶ دادسرای اوین،
گویا حکم اولیه تعقیب متهمین در سال ۸۸ توسط شخص ناصری صادر شده است که در حال حاضر به ریاست دادسرا ارتقا یافته، بازپرس شعبه ۹ دادسرای کرج، قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران قاضی مقیسه، قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران قاضی صلواتی، و جدیدا بازپرس شعبه ۲ دادسرای مهاباد قاضی عرب باغی شعبه ۱۲ تجدیدنظر ارومیه.
نکته: قاضی صلواتی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به بنده و ۶ نفر متهم دیگر اعلام کرده تا وکیل خود سید محمود علیزاده طباطبایی را عوض نکنیم بلاتکلیف خواهید ماند، گویا قاضی صلواتی با این وکیل مشکلات دیرینهای دارد.
۱۵- در مدت بیش از ۹ سال از طرف وزارت و قضات پرونده به بنده و متهمان دیگر هم پروندهام پیشنهادهای وسوسهانگیزی شده، از جمله آزادی، تبرئهشدن، پول و امکانات و یا حکمی به اندازه حبس که کشیدهاید، فقط کافی است اتهامات نسبت داده شده را قبول یا علیه یکدیگر شهادت دهید به امید اینکه شاید حرف خود را به کرسی بنشانند. حتی در بعضی موارد از تهدید نیز استفاده کردهاند، در مرداد ۹۶ و در اقدامی عجیب به متهمان که حکم قطعی نداشتند دستبند، پابند و چشمبند زده و به مکانی نامعلوم بردند و گفتند میخواهیم اعدامتان کنیم.
۱۶- آری این حوادث گوشهای کوچک از رنجهای اینجانب در طول بیش از ۹ سال زندان و بلاتکلیفی بود، کسی که بعد از تماس از طرف دادستانی مراجعت کرد، بازداشت شد، شکنجه شد، خودکشی کرد، با توسل به شکنجه و سوء استفاده از ضعف جسمی و تاثیرات و داروهای بیهوشی و حالت غیرطبیعی و شوک بعد از عمل و تهدید والدینش به کشته شدن، فیلمی سراسر دروغ از وی کارگردانی و با نام و تصویر منتشر شد. در تمامی مراحل بازپرسی و مراحل دادگاه تاکنون اتهامات نسبت داده شده را رد کردهام. نه سلاح نگهبان و نه سلاحی که با آن ترور صورت گرفته وجود ندارد و شواهد پرونده نیز به نفع بنده میباشد؛
و البته همچنان این سوال مطرح است که چرا منشی قاضی مقیسه اقدام به تغییر اظهارات اینجانب کرد و آیا میتوانند با تهدید و یا وعده و وعید متهمان را به مسیری که میخواهند بکشانند و آیا وکیل معروفی که بعد از سالها پیدا شده و میخواهد از ما دفاع کند بزور عوض میشود، آیا سیاستهای مثلث وزارت، قضات پرونده و رئیس زندانها باقی خواهد ماند باید صبر کرد و دید عاقبت چه خواهد شد.
اگر عمری باقی بود منتظر نکاتی جدید باشید.
به امید دیدار و آزادی / انور خضری، بهمنماه ۱۳۹۷، زندان رجاییشهر”.
لازم به ذکر است این افراد شهریورماه سال گذشته برای برگزاری دادگاه از زندان رجایی شهر کرج به زندان ارومیه منتقل شده بودند و از آن زمان در این زندان محبوس بوده و در مردادماه سال جاری دوباره به زندان رجاییشهر منتقل شدند.
این سه زندانی عقیدتی سنی مذهب به همراه با ۴ زندانی دیگر به نامهای داوود عبداللهی، فرهاد سلیمی، قاسم آبسته و ایوب کریمی از تاریخ ۱۶ آذر ۸۸ در زندان بسر میبرند و در اسفندماه ۹۴ توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به اعدام محکوم شدند، این حکم در دیوان عالی کشور توسط قاضی رازینی نقض شد.
این زندانیان سنی مذهب توسط نیروهای امنیتی به اتهاماتی نظیر اقدام علیه امنیت ملی”، “تبلیغ علیه نظام”، “عضویت در گروههای سلفی”، “افساد فیالارض” و “محاربه” متهم شده بودند، هرچند درباره جزئیات و فعالیت های آنان از سوی مسئولین و ارگانهای قضایی شفافسازی نشده است.
پیشتر حقوق بشر در ایران در گزارشی به وضعیت نامناسب آقای انور خضری و مشکلات تنفسی حاصل از” شکنجه های اعمال شده” را اطلاع رسانی کرده بود. بر اساس این گزارش، پزشکان آقای خضری علائم بیماری را “نتیجه ضربه سنگین” به قفسه سینه وی عنوان کردند.