اعضای بيستهزار نفری كمپين «نه به مرگ شهری» روز گذشته در نامهای به عالی خامنهای، سعه صدر، انتقادپذیری، خردمحوری و عقلگرایی را راه حل معضلات و مشکلات ایران امروز دانسته و خواستار پايان بخشيدن به حكايت تلخ اعمال سياست مرگ شهری در مورد جامعه دراويش گنابادی شدند.
به گزارش وب سایت مجذوبان نور ، در اين نامه با اشاره به ضرورت تشكيل كمپين و نامهنگاری با رهبر ايران آمده است: اگر در بایکوت خبری نبودیم مصدع اوقات شریف نمیشدیم و دیگر ارسال نامه به جنابعالی ضرورتی نداشت که آنچه باید را میگفتیم و از طریق روزنامهها و جراید باخبر میشدید و ما نیز به زحمت نمیافتادیم و ضرورتی برای تشکیل کمپین و نامهنگاری وجود نداشت. در بخش ديگری از اين نامه كه به امضای بيستهزار درويش عضو اين كمپين رسيده آمده است: صلح و دوستی از سر تسلیم و اجبار
مقولهای جدا از آن صلح و دوستی است که در مکتب درویشی آمده است و بهعنوان یک روش و منش انسانی و اخلاقی در بطن آموزههای عرفانی است. یکی مرگ حریت، ذلت و سقوط ملکات انسانی است و یکی ظهور جوهره انسانی و آدمیت است. مأموران حکومت باید تفاوت این دو مقوله را بدانند و بدانند که قدرت ابزار حاکميت قانون است نه قانون ابزار اعمال قدرت.
متن اين نامه بدين شرح است:
با سلام و احترام؛
ملک زان دادست ما را کن فکان تا ننالد خلق سوی آسمان
تا به بالا بر نیاید دودها تا نگردد مضطرب چرخ و سها
تا نلرزد عرش از ناله یتیم تا نگردد از ستم جانی سقیم
پارهای از آن دود که بر بالا رفته است واندکی از آن ناله که عرش را ساییده است در کلام و نوشته جمع کردهایم تا جنابعالی در کار ملک و ملت تدبیری دیگر نمایید و مأموران حکومت را به راه صواب تذکر فرمایید که هر خطا که اینان کنند خدشه و خراشی بر لوح تعهدات و مسئولیتهای خطیر شما و سنگی بر ظرف بلورین امید و آرمانهای ملت است.
حضرت آیتالله
احتراماً؛ اینجانبان اعضای کمپین «نه به مرگ شهری» با فرض نمایندگی از برادرانمان (فقرای سلسله نعمتاللهی گنابادی) که در واقعه سال ۱۳۹۰ در شهرستان کوار از سوی مراجع قضایی به تبعیدهای طویلالمدت محکوم شدهاند و به تازگی محکومیت آنها از تبعید به زندان تبدیل شده است، (به پیوست یک نسخه از اعاده دادرسی که به دیوان عالی کشور ارسال گردیده ضمیمه میباشد که جنابعالی در جریان کامل امور قرار گیرید) به استحضار جنابعالی میرساند:
اگر در بایکوت خبری نبودیم مصدع اوقات شریف نمیشدیم و دیگر ارسال نامه به جنابعالی ضرورتی نداشت که آنچه باید را میگفتیم و از طریق روزنامهها و جراید باخبر میشدید و ما نیز به زحمت نمیافتادیم و ضرورتی برای تشکیل کمپین و نامهنگاری وجود نداشت. شاید اگر در بایکوت خبری نبودیم کارگزاران و امراء و قضات در اجرای وظایف خویش به راه خطا نمیرفتند و از ترس رسوایی و مجازات در پیشگاه خدا و مردم از حدود قانون تجاوز نمیکردند و احدی آنچنان جرأت و جسارت نمییافت که برای پیشبرد مقاصد خویش از قدرت حکومت بهره برد و راه ستم در پیش گیرد! اگر مأموران امنیت کشور علم به مصالح عالیه نظام داشتند و اساس امنیت را در وحدت ملی و آزادی شهروندان و اعتماد به ملت میدیدند، دفتر معرفت خود را به آتش مخاصمت نمیسوزاندند و در محضر شما و مردم ، شرط ادب ومحبت را فرو نگذاشته و جرعه صلح و دوستی را به حرمت مینوشیدند و رقم مغلطه بر دفتر قانون نکشیده و دست به صدور اینچنین بخشنامههایی نمیزدند و فتوا صادر نمیکردند.
حضرت آیتالله
امنیت، ضرورت هر جامعه و کشوری است و این وظیفه بر عهده نهادها و مراکزی است که قوه تمیز دوست از دشمن دارند و تهدیدات داخلی و خارجی را میشناسند. البته اینان در کار خود باید وسواس داشته باشند، اما تا کجا؟ تا آنجا که مردم یا بخشی از مردم را تهدید ببینند؟! اگر اینگونه نیست نگاه امنیتی به دراویش چه معنا دارد؟ چگونه درویشان باید ثابت کنند که ما و راه ما بر دوستی و یکرنگی است و جامعه درویشی تهدیدی برای امنیت کشور نیست و آن خطر بزرگ و واقعی که آرامش را از ملک و ملت سلب میکند، این شیوه نگرش به شهروندان کشور و عواقب ناگوار این گونه بدبینیهاست.
ریا حلال شمارند و جام باده حرام زهی طریقت و ملت زهی شریعت و کیش!
حضرت آیتالله
قوه قضاییه مسئول تحقق عدالت و از ارکان نظام است، انصاف نیست که نظام قضایی کشور را به کلی محکوم کنیم و از ذیل تا صدر حکم بر بطلان دهیم، چون جنابعالی بهتر از هر کس میدانید ستم و تبعیض باعدالت جمع نمیشود، کافیست اندکی بهاصطلاح، کلاه خویش را قاضی کنید (هیچ نیازی نیست که خود قاضی و از قوانین مطلع باشید). به پروندهها، شکایتها و احکام صادره علیه دراویش از سوی مراجع قضایی در طی ده سال گذشته نگاهی اجمالی کنید به حتم آنچنان میبینید که گویی فرد واحدی این احکام را دیکته کرده است. میبینید عموماً جای شاکی و متشاکی تغییر کرده است. میبینید جرم واحد مجازات واحد ندارد. میبینید آنچه باید ببینید.
حضرت آیتالله
وقتی کراراً و بر خلاف قانون از قانون تفسیر و تأویل ناصواب میشود چرا قانونگذاران با تصویب قوانین تکمیلی این معضلات را حل نمیکنند تا کسی نتواند با برداشت سلیقهای از قانون، عدالت را پایمال کند؟
حضرت آیتالله
صلح و دوستی از سر تسلیم و اجبار مقولهای جدا از آن صلح و دوستی است که در مکتب درویشی آمده است و بهعنوان یک روش و منش انسانی و اخلاقی در بطن آموزههای عرفانی است. یکی مرگ حریت، ذلت و سقوط ملکات انسانی است و یکی ظهور جوهره انسانی و آدمیت است. مأموران حکومت باید تفاوت این دو مقوله را بدانند و بدانند که قدرت، ابزار حاکميت قانون است نه قانون ابزار اعمال قدرت.
حضرت آیتالله
آنچه مسلم است سعه صدر، انتقادپذیری، خردمحوری و عقلگرایی راه حل معضلات و مشکلات ایران امروز است و بیشک قدم نهادن در این وادی، آثار و تبعات خوشایندی در جهت اعتماد عمومی به همراه خواهد داشت. هرچند گفتهاند صلاح مملکت خویش خسروان دانند اما مصالح و بایستهها و شایستههای یک کشوردر زیر ابر غفلت خسروان پنهان میماند آنچنان که فردوسی فرمود:
به یزدان که گر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم
در نهایت، جنابعالی در آن جایگاه و مقامی قرار دارید که با یک فرمان و در اندکزمان میتوانید به حکایت تلخ بیش از یک دهه اعمال سیاست مرگ شهری در مورد جامعه دراویش گنابادی پایان بخشید.
والسلام
اعضای کمپین نه به مرگ شهری
ششم آبانماه ۱۳۹۶