سخن‌گوی جامعه بهاییان: سیاست رسمی جمهوری اسلامی برای حذف جامعه بهایی هم‌چنان پابرجا است

Simin Fahandej 1 سخن‌گوی جامعه بهاییان: سیاست رسمی جمهوری اسلامی برای حذف جامعه بهایی هم‌چنان پابرجا است

تقاطع- یوحنا نجدی: با گذشت بیش از یک ماه از قتل عطاالله رضوانی، شهروند بهایی ساکن بندرعباس، هنوز هیچ خبری درباره روند پیگیری این پرونده منتشر نشده است. از سوی دیگر، با وجود آزادی شماری از زندانیان سیاسی و وعده آزادی گروهی دیگر از آنان، تاکنون نه تنها تغییری در وضعیت زندانیان بهایی ایجاد نشده بلکه فشارها و صدور و اجرای احکام سنگین برای آن‌ها هم‌چنان ادامه دارد. درباره این موضوعات و هم‌چنین آخرین شمار بهاییان زندانی و محروم از تحصیل گفتگو کردم با خانم سیمین فهندژ، سخن‌گوی “جامعه بهاییان ایران” و نماینده این جامعه در سازمان ملل متحد.

خانم فهندژ؛ بسیار ممنونم بابت فرصتی که در اختیار «تقاطع» قرار داده‌اید؛ به عنوان نخستین پرسش، از لحاظ پراکندگی جغرافیایی، بهاییان بیشتر در کدام مناطق ایران زندگی می‌کنند؟ و بیشترین فشار و محدودیت بر بهاییان، مربوط به ساکنان کدام مناطق است؟

ممنون از اینکه این فرصت را در اختیار من گذاشتید. بهاییان در بیشتر نقاط ایران زندگی می‌کنند. دیانت بهایی از حدود ۱۷۰ سال پیش در ایران آغاز شد و پیروان آن از همان زمان مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند. بهاییان ایران، جامعه‌ای متشکل از افرادی از قوم‌ها، پیشینه‌ها و شغل‌های مختلف است و اجداد آن‌ها از همه دین‌های ایران بوده‌اند.

بهاییان در سرتاسر ایران زیر فشار هستند و از حقوق اولیه انسانی محرومند. از انقلاب اسلامی تا به حال بیش از ۲۰۰ بهایی اعدام، صدها نفر دیگر زندانی و شکنجه، ده‌ها هزار نفر از شغل، آموزش و سایر حقوق محروم شده‌اند. این محدودیت‌ها در سال‌های اخیر در سراسر ایران شدت گرفته به خصوص در شهرهایی چون سمنان، اصفهان، شیراز، تهران، یزد، رفسنجان، گرگان، مشهد و ساری.

آخرین آمار شما از تعداد زندانیان بهایی در ایران چقدر است؟ و این افراد بیشتر در کدام زندان‌ها محبوس هستند؟

موج دستگیری بهاییان در سال­های اخیر شدّت گرفته و این افزایش دستگیری­ با موج فزاینده­ای از خشونت، نظیر آتش­افروزی، نوشتن مطالب ضدّ بهایی بر دیوارها، سخنرانی­های نفرت برانگیز، هتک حرمت گورستان‌های بهایی و تهاجم به کودکان دبستانی همراه بوده است.

از سال ۱۳۸۳(۲۰۰۴)، بیش از ۶۶۰ بهایی دستگیر شده‌اند و در حال حاضر حداقل ۱۱۵ نفر از آن‌ها در زندان به سر می‌برند، عددی که در دو سال گذشته دو برابر شده است.

از جمله زندان‌هایی که این افراد در آن به سر می‌برند می‌توان به زندان‌های اوین، گوهردشت، سمنان، عادل‌آباد مشهد و گرگان اشاره کرد.

اخیراً آقای نوری‌زاد با انتشار مطلبی، با استناد به نتایج کنکور امسال از محرومیت از تحصیل ۳۰ دانشجوی بهایی به دلایلی هم‌چون «نقص در پرونده» خبر داده‌اند. طبق آمار شما، در سال‌های گذشته چه تعداد دانشجوی بهایی از ادامه تحصیل محروم شده‌اند؟ و هم‌چنین امسال چند دانشجوی بهایی از ادامه تحصیل بازماندند؟

همان‌طور که می‌دانید به دلیل مشکلات زیادی که وجود دارد، انتقال اطلاعات از ایران بسیار دشوار است و در حال حاضر شمار دقیقی از ارقام در دست‌مان نیست. آنچه مسلم است در ۳۰ سال گذشته هزاران جوان بهایی از حق تحصیل محروم شده‌اند، یا از ثبت‌نام آن‌ها در هنگام ورود به دانشگاه خودداری شده و یا در طول تحصیل از دانشگاه اخراج شده‌اند و تقریباً هیچ بهایی از دانشگاه‌های جمهوری اسلامی ایران فارغ‌التحصیل نشده است.

با وجود روی کار آمدن یک دولت میانه‌رو در تهران، اما صدور احکام زندان، محرومیت از تحصیل و حتی قتل بهاییان هم‌چون قتل آقای رضوانی در بندرعباس هم‌چنان ادامه دارد. شما چقدر امیدوار هستید که روند برخورد با بهاییان در دولت آقای روحانی کاهش پیدا کند؟ چه عوامل داخلی و خارجی می‌توانند به این جریان کمک کنند؟

ببینید، جمهوری اسلامی ایران از همان اوایل انقلاب با استفاده از روش‌هایی مانند سرکوب، کشتار، شکنجه و حبس، عملیات گسترده و منظمی را برای از بین بردن جامعه بهایی آغاز کرد. تلاش حکومت ایران برای از میان برداشتن جامعه بهایی به عنوان یک موجودیت منسجم در سال ۱۹۹۱ در یادداشتی محرمانه که نمایان‌گر یک سیاست ملی برای خفقان بی‌صدا و پنهان جامعه بهایی بود مطرح گردید.

این یادداشت به وضوح خواهان این بود که روش‌های آشکار سرکوب مثل کشتار و شکنجه، با محدودیت‌های پنهان اقتصادی و فرهنگی جایگزین شوند که احتمالاً کم‌تر موجب جلب توجّه جامعه بین‌المللی گردد. این یادداشت توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی و به تقاضای آیت‌الله خامنه‌ای و رییس‌جمهور وقت آیت‌الله رفسنجانی تدوین شد.

این نامه توسط یکی از گزارش‌گران سازمان ملل افشا شد و در واقع اقدامات مذکور در آن گویای آن است که بهاییان باید عامّی و بی‌سواد نگه داشته شوند و تنها در حدّ امرار معاش زندگی کنند و همیشه در این نگرانی به سر برند که حتی کوچک‌ترین تخلف ممکن است خطر زندان یا مرگ به دنبال داشته باشد. در این یادداشت صریحاً اعلام شده است که باید با بهاییان طوری رفتار شود که «راه ترقی و توسعه آنان مسدود شود». برای تحقّق چنین امری این یادداشت به طور خاصّ ذکر می‌کند که بهاییان باید از رسیدن به «پست‌های مؤثّر» محروم بمانند و حتی «در صورت ابراز بهایی بودن اجازه استخدام ندارند». همین‌طور در این یادداشت نوشته شده که بهاییان «در دانشگاه‌ها چه در ورود و چه در حین تحصیل چنان‌چه احراز شد بهایی‌اند از دانشگاه محروم شوند».

این سیاست هنوز هم پابرجاست. با این حال آقای روحانی وعده‌های زیادی مبنی بر آزادی و حقوق شهروندی برابر برای همه ایرانیان فارغ از جنسیت، قومیت و عقیده داده‌اند. دولت آقای روحانی اکنون گزینه روشنی دارد، یا با ادامه روش پیشینیان خود بگذارد رویدادهایی مانند قتل آقای رضوانی و دیگر آزارها بر بهاییان در مصونیت قضایی انجام شوند و به جهان نشان دهد که هیچ چیز تغییر نکرده است، یا تعهدش را در بر پا داشتن عدالت و تأمین حقوق بشر برای همه ایرانیان به نمایش بگذارد. ما امیدوارم که ایشان به وعده‌های خود عمل کنند.

این را هم باید اضافه کنم که اقدامات شجاعانه‌ای که از سوی ایرانیان برجسته و یا هر ایرانی دیگری در حمایت از بهاییان انجام می‌شود به دولت نشان می‌دهد که آن‌ها مخالف نقض حقوق بهاییان هستند و این قطعاً بر رویدادهای ایران اثر خواهد داشت.

آخرین اطلاعات شما از وضعیت هفت مدیر جامعه بهایی که هر کدام به بیست سال حبس محکوم شده‌اند، چیست؟ آیا هیچ کدام از این هفت نفر که از سال ۸۷ در زندان به سر می‌برند، تاکنون از حق مرخصی برخوردار شده‌اند؟ و پرونده آن‌ها در دیوان عالی مورد بررسی قرار گرفته است؟

این هفت نفر از زمان دستگیری‌شان با یک روند قضایی به کلی ناقص که الزامات بین‌المللی حقوق بشر و حمایت‌های حقوقی را کاملاً نادیده می‌گیرد، مواجه بوده‌اند. در اوّلین سال بازداشت، اتهامات وارده به ایشان اعلام نشد و در طول این مدت دسترسی به هیچ وکیلی نداشتند. محاکمه آن‌ها که طی یک دوره چند ماهه در سال‌های ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ (۲۰۱۰) انجام گرفت و در مجموع فقط شش روز طول کشید، به شکلی غیرقانونی و به صورت غیرعلنی و بر اساس شواهدی که وجود خارجی نداشتند برگزار شد و حاکی از نهایت تعصب دادستان‌ها و قاضیان بود. در ابتدا هر یک از این هفت نفر به ۲۰ سال زندان محکوم شدند که طولانی‌ترین حکم برای زندانیان عقیدتی کنونی در ایران است. سپس، به طور شفاهی به آن‌ها ابلاغ شد که حکم آن‌ها به ۱۰ سال کاهش یافته است. اما بعد، با اینکه پرونده این هفت نفر در دیوان عالی کشور مورد بررسی قرار نگرفت، دادستان کل کشور آقای غلام‌حسین محسنی اژه‌ای به قوه قضاییه درخواست اعاده دادرسی دادند و نتیجه هم آن بود که حکم آن‌ها از ۱۰ سال دوباره به ۲۰ سال برگشت.

در حال حاضر این هفت نفر در دو زندان از بدنام‌ترین زندان‌های ایران شرایط سختی را تحمل می‌کنند. پنج مرد در زندان گوهردشت کرج، که به شلوغی بیش از حد، نبود بهداشت و محیط خطرناکش مشهور است، زندانی هستند. دو زن هم، در زندان بدنام اوین تهران نگهداری می‌شوند. تا به حال تقریباً هیچ‌کدام از آن‌ها از حق مرخصی برخوردار نشده اند و آقای جمال‌الدین خانجانی که بیش از ۸۰ سال سن دارند، نه تنها تا به حال حتی یک روز مرخصی نداشته‌اند، بلکه زمانی که خانم ایشان فوت کرد، اجازه شرکت در مراسم دفن هم به ایشان داده نشد.

به نظر می‌رسد که از سوی حاکمیت، اراده چندانی برای پیگیری پرونده‌هایی هم‌چون قتل آقای رضوانی وجود ندارد. به نظر شما، جامعه بهاییان با استفاده از چه مکانسیم و اهرم‌هایی می‌تواند حکومت را وادار به پاسخگویی در این پرونده‌ها کند؟

 تاریخ نشان داده است که یکی از مؤثرترین راه‌های حمایت از بهاییان ایران از طریق اعتراض و اقدام مداوم بین‌المللی بوده است. سه دهه اخیر ثابت کرده که مقامات ایرانی بر دیدگاه‌های بین‌المللی وقوف داشته و اعمال فشار بر آنان در راستای عمل به تعهدات و پیمان‌های مندرج در قوانین بین‌المللی حقوق بشر که ایران آن‌ها را امضا کرده و خود را پایبند به آن‌ها می‌داند، مؤثر واقع می‌شود.

دفتر جامعه جهانی بهایی در سازمان ملل متحد، قتل آقای عطاالله رضوانی را به گزارشگران سازمان ملل متحد از جمله گزارش‌گر ویژه حقوق بشر، گزارش‌گر ویژه آزادی دین و عقیده، گزارش‌گر ویژه در مورد اقلیت‌ها و همین‌طور گروه کاری بازداشت‌های خودسرانه گزارش کرده است و در بیانیه‌ای که در شورای اخیر حقوق بشر ارایه داد، خواستار رسیدگی به قتل وی شده است.