چگونه درد اسیر استبداد را می توان حس نمود در حالی که تحلیل گر، در فضای آزاد، به تنفس اختیار مشغول است و خبر
از زندانهای مستمر و پیاپی ندارد.
ای انسان دوست، بدان که ساعات بر ما، چون سالهای مشقت بار می گذرد. تغذیه ایذائی، برخوردهای شکننده و نبود درمان و منع دارو و محرومیت از وکیل مستقل، جملگی دست به دست هم داده تا دوران احتضار را برایمان فراهم آورد.
ای مصلح دلسوز، کجایند منادیان صلح و عدالت، آیا ما از دایره تاریخ معاصر، خارج گشته ایم که صدایمان را نهادهای فریادرس سازمان ملل متحد نمی شنوند؟
آیا به راستی در دل گور زمان، مدفون شده ایم که مبلغین آزادی اندیشه به سرنوشتمان بی میل شده اند؟
آیا سران مذاهب و مروجین ادیان، نسبت به سرگذشت این پیشوای توحیدی بی تفاوتند؟ و برایشان تحت شکنجه روحی و جسمی و خانوادگی بودن یک رهبر دینی که به جرم دفاع از مکاتب الهی هفت سالست گرفتار بدترین برخوردهای مولمه و موحشه است اهمیتی ندارد؟
نامه زندانی عقیدتی و روحانی آزادیخواه به مدافعین حقوق بشر و شرح جنایتهای قرون وسطایی که در زندانهای ولی فقیه رواداشته شده است و سکوت معنی دار بعضی از رسانه ها و بی عملی سازمانهای حقوق بشری در مقابل این جنایتهای هولناک که لاینقطع در ایران ادامه دارد.این نامه جهت انتشار در اختیار «فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران» قرار داده شده است. متن نامه به قرار زیر می باشد:
خدمت مدافعین حقوق بشر، سلام عرض می کنم
درود تمام بندیانی که غریبانه و مظلومانه، عمر یک بارمصرفشان را فدای آزادی بیان و استقلال قلم کرده اند، بر شما باد.
چگونه درد اسیر استبداد را می توان حس نمود در حالی که تحلیل گر، در فضای آزاد، به تنفس اختیار مشغول است و خبر از زندانهای مستمر و پیاپی ندارد.
ای انسان دوست، بدان که ساعات بر ما، چون سالهای مشقت بار می گذرد. تغذیه ایذائی، برخوردهای شکننده و نبود درمان و منع دارو و محرومیت از وکیل مستقل، جملگی دست به دست هم داده تا دوران احتضار را برایمان فراهم آورد.
ای مصلح دلسوز، کجایند منادیان صلح و عدالت، آیا ما از دایره تاریخ معاصر، خارج گشته ایم که صدایمان را نهادهای فریادرس سازمان ملل متحد نمی شنوند؟
آیا به راستی در دل گور زمان، مدفون شده ایم که مبلغین آزادی اندیشه به سرنوشتمان بی میل شده اند؟
آیا سران مذاهب و مروجین ادیان، نسبت به سرگذشت این پیشوای توحیدی بی تفاوتند؟ و برایشان تحت شکنجه روحی و جسمی و خانوادگی بودن یک رهبر دینی که به جرم دفاع از مکاتب الهی هفت سالست گرفتار بدترین برخوردهای مولمه و موحشه است اهمیتی ندارد؟
زندانی شدن این روحانی غیور به آرمان ملل محروم، عنوان شخصی و خصوصی ندارد، من یک مدعی العموم هستم که تعصب به عزت بشریت دارد، من پژواک ناله های مردمی هستم که نمی خواهند مومن به دیانت سیاسی باشند من آلبوم اعتراضات خلایقی می باشم که خواهان جدائی مذهب از حکومت می باشند.
هفت سال است که بیش ازهفتصد نامه و اعلامیه و رنجنامه داده ام و به تمامی مراجع ذیصلاح بین المللی رسانده ام.
سران ممالک بزرگ را در جریان وخامت احوالم قرار داده ام، دبیر کل سازمان ملل را از ستمهای وسیعی که بر من رواشده، آگاه ساختم، پارلمان اروپا را در معرض تجاوزات گسترده ای که در این ایام ثقیل بر این خادم عدالت و فضیلت رواگشته، قرار دادم، پاپ اعظم را در مقاطع مختلف به یاری طلبیدم.
دکتر احمد شهید را که ناظر سازمان ملل بر روند حقوق بشر ایران است با نامه های افشاگرم آگاه ساختم اما با کمال تأسف و تأثر، حمایتی از این معترض به دیکتاتوری اسلامی نشد وهمچنان روزهایم در آزار حکام جور می سوزد و شبهایم در تاریکی خودکامگی هیئت حاکمه زورگو و زیاده خواه به عذاب الیم دمساز میگردد.
اینک بار دیگر از آن مخاطب عزیز و دلسوز مسئلت دارم که تا حیات رو به مماتم به انتها نرسیده، فکر اساسی و موثری در قبال چنین جنایتی بنمائید.
انتظار این محبوس بیمار و ناامید از شما آنست که طنین وقایع ناگوار ماسبق و جاری ما باشید و از همدردی های همه جانبه و جهان شمول دریغ نورزید و به صاحبان قدرت و مکنت در رسانه های تأثیر گذار جهان گوشزد نمائید که به فراموشی سپردن من، کمک به متعدیان به آرمان مهرورزی و عطوفت گرائی است.
من یک زندانی سیاسی اعتقادی هستم، آیا وجودم برای هواداران حقوق بشر ارزشی ندارد؟
شاید که من در زمره بشریت نیستم که چنین مورد بی اعتنایی اصحاب رسانه قرار گرفته ام.
در پایان از شما عزیزان فعال حقوق بشر، تقاضامندم که نه به خاطر نویسنده این سطور، بلکه به منظور حفظ شعائر انسانی و بقای ظلم ستیزی و تداوم بشردوستی، از تمام قوا برای شکست حصر آدمخواران روحانی نما، بهره بگیرید.
نیاز به تکرار بیان هزینه هایم در مسیر مقابله و منازعه با خفقان و خشونت موجود در ایران نمی باشد اما فهرست وار رقم بزنم که نابود گران بشریت در کشورم به کوچک و بزرگ ما رحم نکردند و نوه شش ماهه ام را در بخش امنیتی اوین می آزردند تا اعتراف به امریکائی بودن کنم مادرم را زیر ضربات کابل و باتوم و مشت و لگد کشتند تا بگویم انگلیسی هستم، الان نیز به پیری زودرس مبتلا گردیده ام و اعضای بدنم فرسوده و فرتوت گشته و در آستانه کوری و فلجی و سکته و سرطانم ولی با این وجود هرگز تسلیم گرگهای آدم نما نشدم و حاضر به ذلت قبول چنین رژیمی نگشتم اگر جامعه بیدار و اجتماع هوشیار و دنیای وجدان مدار جواب ناله هایم را ندهد تقویم جاودان و فعال و افشاگر قرن همه حقایق را به نسلهای پویا و جویای اصالت و قداست و هویت بازگو خواهد کرد.
سید حسین کاظمینی بروجردی
ایران – تهران –زندان اوین