نظر صادق لاریجانی در باره روحانیون معتقد به جدایی دین از سیاست

مدرّس گفت که: دیانت ما عین سیاست ما است، سیاست ما عین دیانت ما است.

سید روح الله خمینی: آن کس که خیال کند دین از سیاست جدا است، او ناآگاهی است که نه اسلام را شناخته و نه سیاست را.

سید روح الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در طول عمرش و به‌ویژه در سال‌های پایانی از نظریه جدایی دین از سیاست به‌عنوان «اسلام آمریکایی» نام می‌برد، تا جایی که در مورد دخالت نکردن دین در سیاست اظهار داشت:  «اسلام آمریکایی این بود که ملاها باید بروند درسشان را بخوانند، چه کار دارند با سیاست … از بس تزریق شده بود در این مغزها که باورشان آمده بود که باید برویم توی مدرسه درس بخوانیم و چه کار داریم به این که به ملت چه می‌گذرد  امر حکومت با قیصر است به ما چه ربطی دارد!» و در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی در جماران در ششم خرداد ۱۳۶۰ همچنین گفت:«این را بدانید که تنها روحانیت می‌تواند در این مملکت کارها را از پیش ببرد. فکر نکنید که بخواهید کنار بگذارید روحانیت را.»جدایی‌ناپذیر بودن دین از سیاست در حقیقت از ارکان کنونی نظام جمهوری اسلامی ایران است. امروزه، از میان ۱۹۲ عضو سازمان ملل متحد، ایران تنها کشوری در جهان است که بنا و اساس آن بر مبنای دین‌ سالاری می‌باشد.

عده‌ای از علما و اندیشمندان تاریخ شیعه عدم دخالت دین در سیاست را توصیه نموده‌اند. از معاصران آنها می‌توان به سید علی سیستانی اشاره نمود،همچنین از افرادی مانند مهدی بازرگان و عبدالکریم سروش و حائری یزدی که در ابتدا با جمهوری اسلامی همکاری داشته اند در نوشته‌ها و گفته‌های بعدی آنها آثار موافقت این جدائی مشهود است.

حائری یزدی در کتاب خود حکمت و حکومت بخوبی این نظر را بیان کرده است: خلاصه کلام این است که نه از مفهوم نبوت و نه از مفهوم امامت، هیچ ایما و اشاره‌ای به تشکیل یک نظام سیاسی که مسئولیت اجرای تکالیف را بر عهده بگیرد استنباط نمیشود، تنها این خود مردم و مکلفین‌اند که باید همانگونه که در تدبیر بهزیستی خود و خانواده‌ی خویش می‌کوشند به همان نحو، فرد اکمل و اصلح جامعه خود را که احیانا پیامبر و یا امام است شناسائی کرده و برای زمامداری سیاسی کشور خود انتخاب نمایند.آئین کشور داری نه جزوی از نبوت است و نه در ماهیت امامت که همه دانائی است، مدخلیت دارد.

همچنین مهدی بازرگان مینویسد:گرچه در احادیث و کلمات پیامبران توصیه‌هائی در زمینه‌های مختلف زندگی وجود دارد، خطبه‌های نهج البلاغه و نامه‌های حضرت امیر، ضمن آنکه شامل خداشناسی، دین‌شناسی و تعلیم و تربیت است نسبت به اخلاق و تربیت اجتماعی و مسائل حکومتی و اداره حکومت عنایت وافر دارد، اما آنان افزون بر وظایف رسالت و امامت، معلم و مصلح و موظف به خدمت و اعمال صالح بودند …. تعلیماتی که از این نظر‌ها داده‌اند در عین ارزنده و ممتاز بودن، جز دین و شریعت حساب نمی‌شود و مشمول “ان هو الا وحی یوحی” نمی‌گردد.
صادق لاریجانی٬ رئیس قوه قضائیه می‌گوید «نشناختن عالم سیاست و خط دشمن، مهمترین مولفه‌ای است که به جایگاه روحانیت در عرصه سیاسی لطمه وارد می‌کند» و روحانیونی که معتقدند سیاست ربطی به دیانت ندارد٬ «ناخواسته نقش نفوذی را ایفا» می‌کنند.

آقای لاریجانی افزوده «قانون اساسی جمهوری اسلامی نقش بی‌بدیلی به روحانیت داده» و علاوه بر «جایگاه ولایت فقیه، تصدی بسیاری از مناصب مهم در کشور بر عهده روحانیت است و این وظیفه روحانیون را بسیار سنگین می‌کند.»

به گفته وی٬ «نشناختن عالم سیاست و خط دشمن، مهمترین مولفه‌ای است که به جایگاه روحانیت در عرصه سیاسی لطمه وارد می‌کند. اگر یک روحانی، بصیرت سیاسی نداشته باشد آسیب این امر متوجه نظام، کشور و بلکه جهان اسلام خواهد شد

رئیس قوه قضائیه ادامه داده «همین امروز در حوزه‌ها کسانی از اهل فضل هستند که معتقدند سیاست ربطی به دیانت ندارد. بر این اساس، شاید افرادی ناخواسته نقش نفوذی را ایفا کنند و در جهت تحقق اهداف غرب گام بردارند.»

وی اضافه کرده «دادگاه ویژه روحانیت، فلان آقا را براساس اسناد معتبر محکوم کرده است، حالا بوق‌های غربی از او مرجع تقلید می‌سازند. این همان مرجع‌تراشی انگلیسی است که به مدد پول‌های انگلیس صورت می‌گیرد.»

به گفته صادق لاریجانی٬ «نکته جالب ماجرا اینجاست که اتفاقا افرادی را مرجع می‌خوانند که واقعا درسشان را هم به خوبی در حوزه دنبال نکرده‌اند. وقتی حرف بوق‌های تبلیغاتی را از حلقوم برخی داخلی‌ها می‌شنویم چطور نباید نفوذ را باور کنیم؟»

رئیس قوه قضاییه همچنین خواستار نقش‌آفرینی روحانیون در تحول در علوم انسانی و حضور در همه عرصه‌های فرهنگی شده و گفته «به عنوان مثال چه ایرادی دارد یک روحانی فیلمنامه بنویسد؟