خداوند عادل است و بشر گاه ظالم
خطاب ما هم انسانهایی هستند که خود را طرفدار عدل می دانند اما شاهد ظلم هستند و گاه بی تفاوت هستند ؛ و گاه خیر خواه مظلوم و برخی هم معاون و مشاور ظالم و مروج ظلم .
گاه ما در ایران با انسانهایی که نه تنها عدالت در باره ایشان رعایت نمی شود و حقوق ایشان محترم شمرده نمی شود بلکه مورد اهانت و تهمت قرار گرفته و حق دفاع از خود ندارند ؛ و باید از ایتکه فعلا در حد شهروند دست چندم زنده هستند شاکر و ممنون دار باشند .
اما چرا ؟
یکی از حقایق موجود این است که آنچه اراده الهیه است ؛عدالت است توسط برخی حاکمان که قدرت را در اختیار دارند رعایت نمی شود و آنچه روی می دهد ظلمی است که از جانب بشر اعمال می شود ؛ آنان رفتار و اعمال خود را عدل دانسته و نقد بر رفتار خود را تشویش اذهان مردم می دانند .
اما چرا ؟
در جامعه ایران می خواهیم مروری کنیم آنچه رخ داده و آنچه در حال حاضر شاهد آن هستیم دور از عدالت الهیه است و آنانکه قدرت خود را به خدا نسبت می دهند را مورد نقد قرار می دهیم .
مبحث عدالت در طول تاریخ از شروع حیات انسان بوده ؛ هست ؛ و خواهد بود.
اما چرا ؟ آنچه در ایران شاهدیم با خواست و اراده الهی متفاوت و گاه متضاد است ؟
شاید به این دلیل واضح باشد که تعریفی که از عدالت در اذهان بعضی از علما و حاکمان نقش بسته با حقیقت بسیار دور است .
به اراده الهی ما افراد بشر به انسانهای دیگر که قصد سوءیی ندارند نباید به حقوقشان تجاوز شود و یا مورد تبعیض قرار گیرند و به حاکمی که رعایت این موازین را بکند عادل می گوییم و اگر به این حقوق تجاوز شود و مورد تبعیض قرار گیرند در حقیقت مورد ظلم هستند و با افرادی ظالم مواجه هستیم ؛ و اطلاعت از ظالم هم مفهومی ندارد ولی چرا برخی تسلیم ظالم می شوند و دستورات ظالمانه را مجری می دارند ؟
براستی چرا ؟
اما خداوند عادل است و بهاییان اعتقاد دارند که یکی از موارد عدل الهی استمرار ظهورات و ارسال رسل است و خداوند هرگز به خلق خود ظلم نمی کند که بخواهد زمانی را بدون فیض و عنایت بشر را رها کند ؛ خداوند پزشکی است که درد و درمان را می شناسد و دارو را به موقع به مخلوق خود می رساند اما چه کسانی مانع درمان بشر هستند و چرا ؟
اما به این چهار مورد در باره دین و اعتقاد الهی نگاهی کنیم :
اول آنکه اعتقاد و دین باید موزون باشد. آیا آنچه امروزه به نام دین حاکم داریم موزون و دارای توازن است ؟ آیا نژاد و رنگ و قوم و قبیله و دیدگاه می تواند مانع این توازن باشد ؟
دوم آنکه دین و اعتقاد الهی باید تعادل داشته باشد و ترازو در دو کفه نباید بر له یا علیه گروهی بالا یا پایین رود ؛ اما حال کفه های ترازو را چگونه مشاهده می کنید ؟ انصاف را مشاهده می کنید ؟
سوم آنکه دین الهی و اعتقاد پروردگار به تناسب و تساوی و برابری بین بشر نظر دارد ؛ شما تناسبی بین خواسته و اراده الهی و خواسته و اراده مجریان فعلی مشاهده می کنید ؟ تساوی در کجاست ؟
چهارم هماهنگی در دادگری و داوری در دین و اعتقاد است ؛ یعنی همه اجزا و ابعاد و شرایط آن از لحاظ کیفیت و کمیت متوازن باشد مثلا یک اجتماع دینی وقتی بخواهد که تداوم داشته باشد اگر تعادل و هماهنگی و توازن و تناسب نداشته باشد تداوم هم نخواهد داشت و وقتی که این موزون بودن را شاهد نیستیم یعنی شاهد یک اعتقاد دینی نیستیم چرا که دین باید موزون باشد و زمانی که از توازن دور می شود در حقیقت از تربیت الهی دور شده است خداوند مربی بشر است و جامعه بشری را بدون مربی نمی گذارد اما افرادی را به جامعه دیدگاهی را به نام دین یا مذهب تحمیل می کنند که جویای تساوی نیستند و خواهان نظم و حساب در جریان و فرآیندها نخواهند بود و عدم نظم و نداشتن حساب باعث ظلم و ترویج ظلم است و برخی علما درک کرده اند که جامعه بهایی جویای عدالت الهی و توازن و تعادل و تناسب و هماهنگی می باشد واین یعنی بهتر است که جامعه بهایی را از افکار عمومی دور نگاه دارد با زندانی ساختن با مصادره اموال و با هر طریقی که ایجاد رعب و وحشت شود تا جامعه نخواهد به این اعتقاد نظری داشته باشد .
اما چرا ؟
اعتقاد و دین باید مساوات را پذیرا باشد و نفی هرگونه تبعیض را جویا باشد اگر معتقدانی بخواهند نظرگاهشان را برتر بدانند و حقوق خود را بیشتر از دیگران بدانند و دیگران را پست و ذلیل و گمراه بدانند در حقیقت اعتقاد دینی نیست که مذهبی است که رنگ الهی به کلماتش می زند تا بتواند ظلمش را توجیه کند و از کلمات و ادبیات دینی سوء استفاده می کنند ؛ مساوات بخشی از اراده الهی است و هر گاه شاهد بودیم که گروهی مساوات را به گونه ای تعریف می کنند که بتوانند مردم را به سطوح بالا و پایین تقسیم کنند خودر ا مستحق مقامی خاص و قدرتی خاص بدانند که بخواهند دیدگاهشان را تحمیل کند بدانید که از جانب خدانیستند و باید از این اعتقاد دوری کرد .
عدالت الهی رعایت حقوق همگانی و عطای حق به ذی حق است و ظلم بشری پایمال کردن حقوق و تجاوز و تصرف در آنچه است که متعلق به او نیست ؛ وقتی گروهی بتواند خود را توجیه کند که اموال مردم را تصرف کنند و بر جان و حیات مردم تعدی نمایند و رفتار خود را عین حق بدانند باید انتظار جنایاتی فجیع داشت .
اما چرا ؟
چرا که خداوند به بشر قدرت تفکر داده و جامعه بهایی می خواهد این تفکر و اندیشه آزادانه در استخدام خود فرد باشد نه آلت دست مجتهد پس آنچه می ماند آنست که یا باید اجازه دهند که بهاییان تفکر را رواج دهند یا آنان را به زندان بیاندازند و تقلید و تعصب را رواج دهند .
اما چرا ؟
جامعه بهایی به باید و نباید های الهی اعتقاد دارد به حسن و قبح اعمال اعتقاد دارد وقتی انسانی بتواند باید و نباید را زیر پا گذاشت می توان انسانی بی گناه را به سالها حبس فرستاد و قبح اعمال را نادیده گرفت وقتی قباحت اعمال برای انسانی عادی شود و این انسان هم مصدر شریعت و طریقت خود را معرفی نماید از پیروان او چه اعمالی را شاهد خواهیم بود ؟
اما چرا ؟
انسانها همگی دارای استحقاق و قابلیت ها و امکاناتی هستند خدادادی که جامعه بهایی برای آن احترام قائل است و برای خود تکلیف و وظیفه می داند که جامعه بشری را به آنچه مستحقش است و قابلیت و امکانش را دارد نزدیک کند اما این موافق میل برخی علما نیست .
اما چرا ؟
عدالت الهی رعایت استحقاق ها در وجود است و امتناع از آن مساوی با ظلم است هر بشری حق دارد در جهت کمال وجودی خود ساعی و کوشا باشد و وظیفه قشر حاکم این است که افراد ملت را در جهت رسیدن به کمال خود مساعدت کنند .
اما چرا ؟ نه تنها مساعدتی انجام نمی شود بلکه ممانعت می کنند آیا مردم ایران می توانند به سمت آنچه مستحق آن هستند حرکت کنند یا باید از صدها و هزاران مانع گذر کنند ؟