ایران به عنوان کشوری پهناور از قومیتهای مختلف نژادی و مذهبی تشکیل شده است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی علاوه بر شیعه به عنوان مذهب رسمی، سایر مذاهب اسلامی شامل مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز از جایگاه قانونی و قابل احترامی برخوردار هستند. از همین رو از بدو تشکیل جمهوری اسلامی مسئولین نظام همواره تاکید کردهاند که هر کس که در لباس دین به مظاهر دیگر ادیان آسمانی یا فرق اسلامی توهین کند باید مورد مجازات قرار گیرد.
اما با وجود این صراحت قانونی، برخی از روحانیون با سخنرانیهای خود به اختلافات بین اهل تسنن و شیعیان دامن میزنند. مهدی دانشمند از جمله این روحانیون است که چند سال پیش با گفتههای خود و اهانت و توهین به خلفای اهل سنت باعث تحریک و اعتراض جمع زیادی از جوانان اهل سنت شد. پس از آغاز درگیریها بسیاری از اهل سنت دستگیر و بدون برگزاری دادگاه علنی و در سکوت خبری به اعدام و تبعید و زندان محکوم شدند. تنها در تاریخ ۲۰ دسامبر ۲۰۱۳ خبر اعدام شش نفر از آنان منتشر شد که جنازه هایشان را هم به خانواده آنها تحویل ندادند.
بر اساس اخبار رسیده از زندان رجایی شهر کرج، هم اکنون نزدیک به بیست و شش تن از زندانیان اهل سنت در خطر اعدام قریب الوقوع قرار دارند و طی روزهای اخیر نیز چند تن از فعالان مذهبی اهل سنت برای اجرای حکم اعدام به زندان قزلحصار کرج منتقل شدهاند.
به همین مناسبت «جرس» با حجت الاسلام احمد منتظری در خصوص ضرورت اجتناب از ایجاد اختلاف میان اهل سنت و شیعه و پیامدهای ناشی از گسترش این اختلافات به گفتوگو پرداخته که متن آن در پی میآید:
خبر صدور حکم اعدام جمعى از زندانیان اهل سنت، مورد اعتراض بسیارى از فعالان حقوق بشر قرار گرفته؛ در نخستین سؤال، چرا احکام قضایى ما به ویژه احکام صادره علیه اقلیت هایى مانند اهل سنت، مورد اعتماد جامعه نیست و همیشه احساس بى عدالتى درباره آنها وجود دارد؛ در حالى که قاعدتاً دستگاه قضایى در دنیا باید مرجعِ اعتماد و احترام مردم باشد؟
متاسفانه از اول تشکیل جمهوری اسلامی شفافیت لازم وجود نداشته و ندارد و همه امور در خفا صورت میگیرد. برای نمونه به ماجرای چند روز پیش اشاره میکنم که آقای هاشمی رفسنجانی مطلبی را در مورد سوریه مطرح کردند و بعضی نمایندگان مجلس شورای اسلامی به ایشان حمله کردند که ایشان مخالف سیاستهای کلی نظام حرف زده است؛ معنی و مفهوم واکنش نمایندگان این است که کتمان و عدم شفافیت سیاست کلی نظام است.
یکی دیگر از دلایل بیاعتمادی مردم پیاده نشدن قانون است؛ در اصل ۱۶۸ قانون اساسی به صراحت آمده است که دادگاههای سیاسی و مطبوعات باید با حضور هیئت منصفه برگزار شود؛ بر این اساس از آنجایی که زندانیان سیاسی در مقابل حاکمیت هستند و حاکمیت نمیتواند در مورد آنها عدالت را رعایت کند چرا که چون باید بین خود و طرف مقابل حکم دهد، بنابراین حضور هئیت منصفه در چنین دادگاههایی ضروری دانسته شده است. اما میبینیم که هیئت منصفه در این دادگاهها نیست و همین امر موجب افزایش بدگمانیها میشود. من شخصا از آیت الله مومن که عضو فقهای شورای نگهبان هستند شنیدم که میگفتند دوستان ما معتقد هستند که قانون اساسی یک اصل دارد و آن هم اصل چهار است که کلیه قوانین و مقررات در تمام زمینهها باید مطابق موازین اسلامی باشد و اسلام هم یعنی همان ولایت مطلقه فقیه. این امر واقعا جای تاسف دارد، شورای نگهبانی که باید حافظ قانون اساسی باشد خود در عمل به آن اعتقاد ندارد لذا و به تبع آن دستگاههای دیگر از جمله دستگاه قضایی خود را ملزم به رعایت قانون اساسی نمیدانند و بدین ترتیب در خفاء حکم صادر میشود، از همین رو طبیعی است که افکار عمومی نسبت به این احکام بدبین باشند.
مدافعان دستگاه قضایى مى گویند این متهمان، مرتکب جرم هایى شدهاند که سزاوار اعدامند؛ بر فرض صحت آیا در فقه و حقوق، تناسبى میان زمینه هاى وقوع جرم و مجازات وجود دارد؟ مثلا وقتى از سوى برخى روحانیان شیعه بدترین توهینها علیه خلفاى راشدین مطرح مى شود (مانند ویدئوهایى که در فضاى مجازى به صورت گسترده منتشر شده) آیا مى شود آن توهینها را نادیده گرفت و فقط درباره واکنش هاى برخى از اهل سنت حکم صادر کرد؟
دقیقا در برخورد با این موضوع بیعدالتی صورت گرفته است؛ این یک اصل عقلایی است که بیشترین تقصیر متوجه شروع کننده اختلافات است که منجر به درگیری و جنگ و خسارت میشود. در قرآن کریم به صراحت آمده است: «به کسانی که مشرک هستند دشنام ندهید زیرا آنها هم در مقابل به خدای شما دشنام میدهند». قابل توجه اینکه قرآن در مورد مشرکین هشدار میدهد و در مورد مسلمانان که دیگر جای خود دارد و فحش و ناسزا به آنان و شخصیتهای مورد علاقه آنان کار بسیار ناپسندی است.
در آیه ۱۰۳ سوره آل عمران یادآوری شده است کهای مردم شما در لبه پرتگاه آتش بودید چون بین شما دشمنی وجود داشت اما ما شما را برادر نمودیم، «فاصبحتم بنعمته اخوانا»؛ یعنی به نعمت اسلام شما برادر شدید. حالا در این زمان کسانی این برادری را بدل به دشمنی میکنند و جای تاسف دارد. شاید این عده متوجه عملکرد ناپسند خود نیستند و تصور میکنند که دارند بر عهد مسلمانی خود عمل میکنند در حالیکه ۱۸۰ درجه در جهت مخالف احکام اسلامی است. بله این نکته مسلّم است که کسانی که شروع کننده توهین و اهانت هستند، بیشترین تقصیر را دارند چون باعث و سبب اختلاف افکنی شدهاند.
یکى از نقاط قابل توجه کارنامه سیاسى مرحوم آیت الله منتظرى، پیشنهاد هفته وحدت میان شیعه و سنى بود؛ حالا که بیش از سه دهه از این پیشنهاد مى گذرد، تقویمها هرسال هفته اى را با این نام در خود دارند اما آن پیشنهاد در عمل چندان کامروا به نظر نمى رسد؛ آیا چون ایده اى صرفاً سیاسى بود ناکام ماند؟ یا واقعا ایده اى اعتقادى هم بود و به دلایل دیگرى زمینه عملى شدن آن فراهم نشد؟
این پیشنهاد صرفا سیاسی نبود، بلکه اعتقادی و برگرفته از دستورات قرآن کریم بود. حتی در مورد اهل کتاب یعنی مسیحیان و یهودیان در قرآن آمده است که «یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم» بیایید در مورد نقاط مشترک با هم وحدت داشته باشید. یعنی در همان شرک نداشتن وحدت داشته باشید. حالا نمیدانم بر چه اساسی با اهل سنت که مشترکات زیادی از جمله قبله واحد، قرآن واحد و پیامبر واحد و بسیاری از احکام مشترک از جمله نماز و روزه و حج و زکات و امر به معروف و نهی از منکر با هم داریم، اینگونه اختلاف افکنی میشود؟ مسلّم است که اگر دو برادر بر نقاط اختلاف تاکید کنند موجب دعوا میشود. آری این «هفته وحدت» نظری برگرفته از دستورات روشن و حکیمانه قرآن کریم بود و الآن هم بیشتر باید بر آن تاکید شود.
توهین به خلفا و مقدسات اهل سنت در کشوری مانند ایران که همواره از لزوم وحدت میان شیعه و سنی در منطقه صحبت میکند در عرصههای داخلی و خارجی چه پیامدهایی را به همراه خواهد داشت؟
ضرر و آسیب آن در مرحله اول متوجه نظام جمهوری اسلامی است. نظام باید نسبت به افرادی که موجبات این اختلافات را فراهم میکنند وسواس بیشتری داشته باشد. دشمن اصلی نظام همین اختلافات است و نظام باید کسانی را که این اختلافات را به وجود میآورند شناسایی و با آنها برخورد کند. در حقیقت، باید فشارها بر روی این افراد باشد نه کسانی که مشفقانه و دلسوزانه انتقاد میکنند. از سوی دیگر این فشارهایی که بر روی روحانیون و شخصیتهای اهل سنت زندانی وجود دارد، بر روی خانوادهها و نزدیکان آنها هم ایجاد ناراحتی و فشارهای روانی میکند. بالاتر از آن، خانواده و بستگان کسانی که اعدام شدند فشارهای زیادی را متحمل شدند و متحمل میشوند. اگر آثار این اعمال جبران نشود و عذرخواهی و دلجویی صورت نگیرد و تامین خسارت نشود، مسلّما جمعیت بیشتری از نظام سرخورده و رویگردان میشوند. الآن میبینیم که بسیاری از جوانان حتی نسبت به وطن و مملکت خود احساس عدم وابستگی میکنند و این خطر بزرگی هست. همین امروز مقام رهبری در صحبتی که با اعضای مجلس خبرگان داشتند زندانی کردن افراد را به عنوان یک نقطه ضعف رژیم امریکا نام بردند و بر روی زندان گوانتانامو و ابوغریب بحث کرده و زندانی کردن افراد و رفتارهای نامناسب با آنها را محکوم کردند. در حالیکه الآن در کشور خودمان زندانهای قزلحصار کرج و مشهد و یزد و… هست و من خبر دارم که فشارهای زیادی بر روی زندانیان صورت میگیرد. با توجه به این موضوع که این زندانیان قابل مقایسه با زندانیان گوانتانامو نیستند؛ آنان که برجهای دوقلو را ویران کردند و هزاران نفر بیگناه را کشتند، بلکه بسیاری از زندانیان ما سیاسی و عقیدتی هستند که طبق قانون اساسی اصلا نباید زندانی شوند.