نامه سرگشاده یک شهروند بهایی خدمت کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان

Capture

نامه سرگشاده یک شهروند بهایی خدمت کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان

اگر اعتقاد و نظر شما این است که :

همه انسان هستند اما برخی انسان تر هستند

همه برادرند اما برخی برادرترند

همه برابرند اما برخی برابرترند

با شما سخنی ندارم ،اگر معتقد به یگانگی حضرت پروردگار هستید و اعتقاد دارید همه نزد حق مساوی هستند

اما شما اگر شاهدید که :بهاییان دیده نمی شوند

بهاییان شنیده نمی شوند

بهاییان حق اظهار نظر ندارند و حقوق شهروندی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و علمی ایشان رعایت نمی شود

و شما به عنوان یک انسان و معتقد به خداوند هستید و با ظلم به هر شکل مخالف هستید جهت سخنم با شماست

همانگونه که مستحضرید ۳۷ سال  است در این مرز و بوم انسانهایی پاک و خدوم که هدفی جز سربلندی کشور مقدس ایران ندارند از حقوق شهروندی و آزادی بیان و امکان رشد اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و علمی محروم شده اند و تنها جرم ایشان بهایی بودن و داشتن اعتقادی متفاوت است اما ما بهاییان همچون جمیع ادیان به خداوند یگانه اعتقاد داریم و به پیامبران و رسولان الهی خصوصا پیامبر اسلام معتقد هستیم و اقلیتی هستیم که به ائمه اطهار دلبسته هستیم اما در این کشور

مقدس بهاییان به قتل می رسند و با چاقو مجروح می شوند و مورد صدها ظلم متفاوت واقع می شوند اما مرجعی پیگیری جدی نمی کند

عجب است که این حوادث در کشوری رخ می دهد که پایگاه و جایگاه حکومت اسلامی و عدل علی است و حاکمان و مسئولان آن همگی در برابر این ظلم و بی عدالتی نه تنها سکوت پیشه کرده اند و ناظر بر اعمال و رفتار این خودسران و لجام گسیختگان هستند ؛ بلکه گاه در رسانه های جهانی منکر این اتفاقات شده اند

شما شعار کرامت انسانی و رعایت عدالت و رافت و محبت دینی می دهید ولی در شهر شما و منطقه ای که به نمایندگی تبلیغ می کنید ارزش نهادن به کرامت انسانی که خود اصلی است که در سرزمین ما درباره تمام کسانی که فقط تفکر و اعتقادشان ، تفکر حاکم نیست ، نادیده گرفته می شود . از مورد خشم و ضرب و جرح قرار دادن به قصد مصادره و اخراج و تبعید و محروم کردن از تحصیل و مشاغل دولتی تا قتل و زندان و اعدام و….

در این سالهای سخت و بی مهر، فکرمان این بود که نمایندگان محترم مجلس شورا و مجلس خبرگان  که قانونگذار و فرهنگ ساز و تاثیر گذار کشورمان  هستند ، مانعی بر سر راه ایجاد تبعیض و کاشتن تخم تعصب در ذهن و دل هم میهنانمان میگشتند و اساس و قوانین و فتاوی مناسب تری می نهادند .

ما ناظر و مشتاق پی گیریها و عدالتخواهی شما کاندیداهای محترم و نمایندگان محترم مجلس شورا و مجلس خبرگان  در آینده نزدیک هستیم  ارتباط با حفظ جان ، مال و ناموس هموطنان غیر مسلمانتان هستیم همانگونه که وقتی در حوزه حکومت علی بر یک بانوی یهودی ظلمی رفت ، فریاد زد : اگر در این غصه جان ببازیم عجیب نیست .

ما یقین داریم شما بزرگواران در آینده ای نزدیک این مظالم وارده به هموطنان بهایی و سایر دگراندیشان ایرانی را محکوم نموده و با درایت و عدالتخواهی از تمام توان خود در جهت کنترل تعصبات کور مذهبی ، استفاده خواهید کرد .

اما ؛ یک لحظه تصور کنید که چقدر دردناک است که در نقطه‌ای از این دنیای بزرگ یک انسان مسلمان را از کفن و دفن با احترام اموات خود بازدارند و یا گورستان‌هایی که محل دفن عزیزان آنهاست تخریب نمایند.»

شاید روزی  فرا رسد که بالاخره پس از سالها، سند جامعی تدوین  گردد که پایانی بر مظالم و مشکلات ناشی از تضییع حقوق اقلیت ها خواهد بود. فی حد ذاته  اقدام بسیار بزرگی خواهد بود و سزاوار تمجید و تکریم ولی متاسفانه در مورد بزرگترین اقلیت دینی کشور که تعداد پیروانش صدها هزار و از مجموع کل اقلیت های مذهبی دیگر مملکت افزون است  اکثر مسئولین راه سکوت پیش گرفته اند و این سکوت می تواند سبب شود که همان مسیر و جریانی که در طول چند دهه ی گذشته و تا کنون باعث قتل و غارت بهائیان و مصادره ی اموال آنان، ضبط و تخریب اماکن مقدسه شان، اخراج از دانشگاه ها و برخی مدارس، توهین و تخفیف فرد فرد آنان، ضبط و تخریب و مصادره گورستان های بهائی، اخراج از مشاغل، زندانی نمودن تعداد کثیری از آنها و کوچ ناخواسته تعدادی از آنها بر اثر فشار های امنیتی، اقتصادی و محرومیت های اجتماعی و تضییقات مصائب دیگر شده، ادامه باید.

برخی از شما بزودی به مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان راه خواهید یافت و عالی و به خوبی  واقفید که این اقلیت مظلوم در تمامی طول تاریخ خود در هر سرزمینی که ساکن بوده با صداقت و تعهد تمام رفتار نموده به نحوی که از شهروندان صدیق وامین محسوب بوده اند، لذا چشم پوشی از حقوق حقه ی آنان در سرزمینی مقدس ایران، خلاف عدل و انصاف است. اگر بنظر دقیق  در حال این مظلومان مداقه شود به خوبی مشهود است که جمعی از ایرانیان مطیع که در این کشور، از پدر و مادری ایرانی به دنیا آمده، در شهر های مختلف این سرزمین پراکنده و ساکن بوده، در این مملکت به مدرسه رفته و به کسب و کار مختصری مشغول بوده و با همه همسایگان و شهروندان در کمال امانت رفتار نموده، در فعالیت های اجتماعی پیشگام بوده، به دولت  متبوعه مالیات پرداخت نموده، در خدمت سربازی مشارکت کرده، در هنگام جنگ تحمیلی به جبهه شتافته، اسیر گشته و حتی در راه دفاع از میهن به شهادت رسیده و همواره در خدمات عمرانی این مملکت کوشا بوده، اینها بهائیان این مملکت را تشکیل میدهند. اگر برآنها نتوان نام شهروند نهاد پس شهروند کیست؟ شما طبق قانون اساسی سوگند خواهید خورد که مدافع قانون و انسانیت باشید اما :

اگر اینها حق زندگی دارند، پس عزت و احترامی که شایسته ی همه شهروندان این سرزمین است چرا در مورد آنان رعایت نمیشود؟

اگر این شهروندان حق ازدواج و طلاق دارند چرا احوال شخصیه آنان به رسمیت شناخته نمیشود؟

اگر این شهروندان حق تحصیلات عالیه دارند چرا فوج فوج از دانشگاهها اخراج میشوند و همه ساله به بهانه ی نقص پرونده از ورود جوانان بهائی به دانشگاهها ممانعت میشود؟

اگر اینان حق کار کردن دارند چرا از دوایر دولتی اخراج شده اند و راه ترقی آنها در بخش خصوصی که نیاز به پرونده ی کسب و کار دارد مسدود میشود؟

اگر بهائیان حق مردن دارند چرا گورستان های آنها ضبط شده و مجبور به دفن در بیابانها در نقاط نا مشخص و بدون نشان معین میگردند و حتی این اماکن بعدها تخریب میگردد؟

چرا با بودجه های کلان، دهها سازمان و از جمله صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به تهیه و نمایش برنامه هایی پر از افترا و بهتان به عقاید این جمع می پردازند و حق دفاع از بهائیان سلب میشود؟ چرا اینها نمیتوانند از کوچکترین امکانات جهت رفع شبهات استفاده نمایند؟

تصور بفرمایید که چقدر جانسوز است که جوانی مسلمان را در یک کشور غیر مسلمان از ادامه تحصیل باز دارند و راه ترقی او را مسدود نمایند. آموزه های بهائی هیچگونه تبعیضی را در هیچ کجای دنیا که باعث پایمال شدن حقوق انسانها گردد تایید نمیکند. تعالیم بهائی متجاوز از یکصد و سی سال قبل فرهیختگان و دانایان ایران را به آبادی و عمران این مملکت دعوت نموده و در این مدت همواره بهائیان پیشگام سازندگی و عمران و تعلیم و تربیت و بهداشت این سرزمین که برای آنها از تقدس خاصی برخورد دار است بوده اند و تعالی این مملکت را وظیفه ی روحانی و وجدانی خود دانسته و میدانند. آیا حق آنها نیست که از حقوقی شایسته و مناسب برخوردار باشند؟

 وقت آن رسیده که مطابق و موافق با حقوق مطرح در منشور بین المللی حقوق بشر و نیز حقوق مطروحه در فصل سوم قانون اساسی حقوق کلیه اقلیت ها و از جمله بهائیان رعایت گردد. لطفا به همکاران خود توصیه اکید فرمایید که ضمن درج حقوق شایسته برای این شهروندان در موطن مادری خود، مراقبت نمایند که قوانینی وضع شود تا بساط تعدی و ظلم وارده بر آنها بر چیده شود و اجرای صحیح آن ضمانت گردد.

بهائیان همواره آماده همکاری برای ساخت و احیا و تعالی ایران بوده و هستند و حاضرند برای رفع تبعیض بین شهروندان ایرانی و تدوین و گسترش حقوق شهروندی و حرکت به سوی جامعه ی مطلوب با ارزش های متعالی که در شان ملت بزرگ ایران است کمک نمایند.

گاه برخی بزرگواران مسئول می فرمایند : «داشتن يك عقيده و مرام،آزاد ولي اعلان و ابراز آن به منظور تحريف افكار ديگران،جريان سازي و يا تبليغ و تظاهر به قصد اغواگري و تشويش اذهان ديگران و عناوين مشابه مجاز نخواهد بود .»

این «ولی» بر چه اساسی است؟ آیا از مندرجات و تبصره های همان قانون است؟ یا از استنیباطات و تفسیرات برخی از مسئولین  است؟ در بیانیه آزادی ادیان ، اتفاقا مصادیق آزادی عقیده تقریبا همان چیزهائی است که برخی مسئولین آنها را ممنوع می شمارند: تبلیغ و بیان عقیده ، برگزاری اجتماعات و مناسک مذهبی و عقیدتی آزاد و برنامه ها و فعالیت های مربوط به اعتقادات فرد و گروه دینی و عقیدتی.

برخی می فرمایند که : بهائیان ایران جاسوسند. آیا هیچ نهاد امنیتی – اطلاعاتی دیگری در سراسر عالم نیست که به اندازه ایرانی ها از ۱۶۰ سال پیش متوجه ماهیت خطرناک و جاسوس ماب بهائیان شده باشد؟ بهائیان ایران جاسوسی می کنند، دومیلیون بهائی هندی برای کجا جاسوسی می کنند؟ بهائیان ژاپنی، استرالیائی، گواتمالائی ، هلندی، پروئی، اندونزییائی، مراکشی و صدها کشور دیگر برای کجا جاسوسی می کنند

جواب ساده است. چون اصلا بحث جاسوسی در کار نیست. موضوع مخالفت با عقیده است. از اول هم موضوع همین بوده هنوز هم همین است و خدا می داند تا کی ادامه خواهد داشت.

اما چرا این نامه و امثال این نامه سرگشاده نوشته می شود ؟.

شاید منظور شما این است که بهائیان ساکت بنشیدند و بزرگان اگر خواستند  و هوس کردند و صلاح دیدند ماهی یک جمله یا نیم عبارت در دفاع از حقوق بهائیان بگویند یا سه چهار خط در گزارش یک ارگان جهانی منعکس بشود یا نشود.

تلاش برخی از مسئولین جمهوري اسلامي براي انکار ماهيت مذهبي جنبش بهائي و توصيف آن به عنوان يک جنبش سياسي منتسب به دولت هاي بزرگ در برخي از سخنان نمايندگان آن در مراکز بين المللي بازتابي روشن يافته است

واقعيت اين است که براي پي بردن به ريشه هاي نقض گسترده حقوق بشر در اذهان تعدای از متفکرین جمهوري اسلامي بايد آرمان هاي سياسي و نوع فعّاليت هاي قربانيان اصلي نقض اين حقوق را در نظر گرفت. امّا براي درک خصومت عميق این افراد در نظام جمهوري اسلامي نسبت به پيروان آئين بهائي و نيز نقش گسترده حقوق آنان به انگيزه ها و دلايلي سياسي استناد نمي توان کرد. ريشه هاي اين خصومت را بايد در تشويش و اضطراب شريعتمداران متعصب اهل برخی مدعیان تشيّع ديد. اينان از ابتداء با توسل به بحث ها و جدل هاي متداول مذهبي به مقابله با آئين جديد برخاستند و کوشيدند تا باطل بودن آن را با استدلال هاي ديني اثبات کنند. امّا به تدريج و از اوائل قرن بيستم مخالفت و ستيز با آئين بهائي و پيروان آن از مسير بحث‌هاي مذهبي خارج شد و رنگ و بوئي سياسي يافت. اين گفتمان تازه عليه بهائيان در عين حال واژه ها و تعبيرهاي احساساتي گفتمان ناسيوناليستي و ضد امپرياليستي متداول در جواع جهان سوم را نيز به عاريت گرفت. اين دگرگوني در ماهيت و شيوه ستيز با بهائيان پس از استقرار نظام جمهوري اسلامي شتابي تازه يافت. برخی از رهبران اين نظام از ابتدا کيش بهائي را به مثابه يک فرقه سياسي شمردند و پيروان آن را به فعاليت هاي ضد انقلابي و جاسوسي براي دشمنان امّت متهم ساختند. براي آنان دست زدن به هرنوع استدلال و جدل مذهبي و غيرسياسي در رد بهائيت خود متضمن نوعي به رسميت شناختن آئين بهائي و در نتيجه امري ناپذيرفتني بود.

به اين ترتيب، به نظر حقیرو بهاییان ایران  تأمين و تضمين احترام به حقوق بشر در ايران در گرو تغيير روي کرد عمومي، سياست هاي دولت و قوانين تبعيض آميز نسبت به بهائيان است يعني نسبت به جامعه اي که هوّيت و موجوديتش در قانون اساسي و قوانين عادي کشور انکار شده و از حد اقل حمايت هاي قانوني محروم گرديده. از همين رو، تا هنگام تحقق اين دگرگوني اساسي به پيدايش يک فرهنگ گسترده و امروزين حقوق بشري در ايران اميدوار نمي توان بود. لازمه ايجاد چنين فرهنگي احترام به حقوق و آزادي هاي هر فرد ايراني است، به عنوان يک انسان آزاد و برابر با ديگران و نه به عنوان عضوي از يک جامعه مذهبي يا فرهنگي يا سياسي. به سخن ديگر، احترام و اعتقاد به حقوق و آزادي هاي پيروان کيش بهائي است که بايد ملاک نهائي سنجش رفتار جامعه و نظام سياسي ايران در زمينه حقوق بشر قرار گيرد.

درسال هاي اخير، گسترش آگاهي هاي سياسي و اجتماعي مردم ايران فضاي تازه اي در جامعه آفريده که در آن امکان گفت و گو، گرچه محدود و محتاطانه، در باره ضرورت احترام به آزادي و حقوق همگان به ويژه دگرانديشان فراهم آمده است. بديهي است که چنين گفت و گوئي مي تواند زمينه فرهنگي و اجتماعي تأمين حقوق مدني و سياسي مردم ايران و در نهايت امر زنان و جوامع گوناگون مذهبي را مهيا سازد. امّا، واقعيت آن است که هنوز در اين گفت و گو کم ترين سخني در باره بهائيان و ضرورت احترام به آزادي ها و حقوق آنان به ميان نيامده است.

این نامه را نمی دانم به دست کدام کاندیدا و نماینده فردا خواهد رسید اما مردم ایران را به این چالش شخصی دعوت می کنم که این نامه را در شبکه های مجازی در گروه ها و صفحات سایت ها منتشر کنند شاید بدست فردی از آحاد نمایندگان برسد که اهل تفکر و تعقل و دور از تعصب باشد و اهل رضای الهی و گوشی شنوا انشاءالله داشته باشد

تمنا دارم تا روز انتخابات اگر تمایل دارید این نامه را به دست کاندیدهای منطقه  خود برسانید

این متنی برای تاریخ است که فردا در محضر حق قاضی حقیقی حضرت پروردگار عالمیان است این حقیر به اندازه وسع خود تلاش کردم که مشکل و معضلی را بیان کنم و انکه این کلمات را شنید و در جهت رفع تعضیقات تلاش کرد و آنکه خود مانع بیشتری ایجاد کرد را در حضور حضرت حق به قضاوت شاهد باشیم

شهروند بهایی ۲۹/۱۱/۱۳۹۴