به یاد پدر عزیزم قدرت الله روحانی و دیگر اعضای محفل ملی بهاییان ایران در ششم دی ماه سالگرد شهادت آن دلدادگان

Capture

۳۴ سال پیش……

به یاد پدر عزیزم قدرت الله روحانی و دیگر اعضای محفل ملی بهاییان ایران در ششم دی ماه سالگرد شهادت آن دلدادگان .
سی و چهار سال گذشت هم از زندگی من و هم از شهادت پدرم .خوشحالم که چهار ماهه بودم و خاطره ای از او در دل ندارم چرا که برای خواهر و برادرم که پر از خاطراتند بسیار دوران سخت تری سپری شده تا من .

بارها در آثار مبارکه خوانده بودم که عمل پاک و خالص و لله هم در عوالم الهی و هم در این عالم اثرات عظیم دارد بعد از ۳۴ سال یک نمونه عالی به چشم خویش دیدم و بسیاری از شما هم دیدید که در واقعه ای تاریخی فیلم دادگاه محاکمه محفل ملی دوم بهاییان ایران در دی ماه سال ۱۳۶۰ به اسبابی غیبی به مشاهده اهل عالم رسید و به سرعت در شبکه های مختلف اجتماعی پخش شد . چه کسی فکرش را می کرد که عمل خالص جمعی ازاعضای محفل ملی بهاییان ایران که در نهایت مظلومیت ،انقطاع،احترام، شجاعت ، ایمان ، اطمینان و استقامت در مقابل اتهامات بی پایه و اساس حاکمیت وقت مشغول به دفاع بودند اینگونه به سمع و نظر اهل عالم برسد و تاثیری این چنین عظیم و در مقیاس وسیع داشته باشد . بسیاری از دوستانم بارها و بارها این فیلم را نگاه کردند و کلمه به کلمه دفاعیات محکم آن عزیزان راحفظ و بازگو می کردند ، اما من نتوانستم گویی ظرف وجودم ببش از يكبار تاب تحمل چنین فشاری را نداشت اما درسهای زیادی در همان یکبار به من منتقل شد .
چند درس مهمی که در قلبم حک شد این چنین بود .
در اول فهمیدم که “راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست . آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست .”
ثانی فهمیدم که انقطاع خورشیدیست که وقتی از آسمان قلب فردی اشراق کند آتش کم نور و حرارت حرص و هوسهای این دنیا را بکلی می سوزاند .ذره ای تعلق به این عالم و مظاهر دل فریب آن که همه راجذب خود کرده و سخت درگیر ساخته در آن عزیزان دیده نمی شد ، واضح بود که چه خوب دل کنده بودند . 
من آنقدر می فهمم که وقتی حق بنده ای را به فضل برای رسالتی بزرگ انتخاب می کند حتما توان تحمل و استقامت در آن مسیر را هم به او می دهد و یقینا خلق جدیدی با فکر و قوای جدید از او می سازد .
بعد از دیدن فیلم دادگاه به این موضوع می اندیشیدم و می گریستم که حتما باید جنونی از عشق پرده های عقل معاش اندیش را بکلی سوزانده باشد که امثال پدرم بتوانند براحتی عشق پر رنگ زندگیش مادر سی و شش ساله ام را را با سه فرزند خردسال که عاشق همه آنها بوده و پدر و مادر پیر خود و خانه و زندگی مرفه مادی و ریاست اداره ثبت و وکالت بسیاری از افراد جامعه و خدمات مهم و بیشمار در محفل ملی بهاییان ایران و بسیاری از امور دیگر این دنیا را به یکباره به کناری گذاشته و ره فنا و فدا و جانبازی برگزینند . 
ای ذبیح الله ز قربان گاه عشق. بر نگرد و جان بده در راه عشق. بی سر و بیجان بیا در کوی یار . تاشوی مقبول اهل آن دیار . 
همه آن عزیزان در دادگاه مصداق این شعر بودند که 
نار عشقی بر فروز و جمله هستی ها بسوز . پس قدم بردار و اندر کوی عشاقان گذار . تا نگردی فانی از وصف وجود ای مرد ره . کی چشی خمر بقا از لعل نوشین نگار . 
نه اهل نوشتنم و نه قلم توانایی دارم اما امروز زمانی که مشغول بودم به مرور خاطرات این سالهای بحرانی با همه سختی ها و هزینه های جبران ناپذیرش نتیجه ای مهم گرفتم که دوست داشتم آن را بنگارم با اینکه صدها بار آن را خوانده بودم اما گویی امروز برای اولین بار آن را با همه وجود فهمیدم و آن توجه به این اصل مهم در آیین بهایی بود که حق جل جلاله بندگان درگاه احدیتش را به جهت عیش و عشرت و ناز و نعمت و آسایش و راحت و تمتع از لذتهای این عالم فانی خلق نکرده است زیرا عاشقان محبوب خمیر مایه عالمند آنها ملح ارضند که عالم بوجود آنها نمکین می گردد . این نفوس انگشت شمار که آبشخورشان صحرا و فضایی دیگر است باید وقت و انرژی ودانش و معلومات و آسایش و راحت و امکانات مادی و معنوی و در حقیقت تمام هستی خویش را فدای خدمت به بشریت و احیای این هیکل در حال احتضارعالم کنند . 
برای من و بسیاری دیگر هنوز فهم این میزان فداکاری کاری بس دشوار است ولکن اینگونه می پندارم که از هفت میلیارد و اندی انسان در روی کره زمین گروهی باید ممتاز بوده و جان جهان قرار گیرند و قربانی شدن در راه حق را اسهل شیء شمرند تا شاید به اراده الهی جسم مرده عالم امکان روحی و قوتی جدید یابد و سرمشقی باشد برای روش و سلوک دیگر افراد به سمت حقیقت .
در نهایت دوست داشتم درد دلم را با هموطنان عزیزم در ایران در میان گذارم .عزیزان بدانید که این نفوس مقدسه فکر و ذکری به غیر از اصلاح ایران و تلاش برای بهبود وضعیت معنوی و اخلاقی ایرانیان نداشته اند و این روش و سلوک بهائیان از بدو ظهور این آیین جهانی از صد و هفتاد سال پیش تا حال در ایران است .امادر تمام این سالها با کمال تاسف آنچه از سمت حکومت وروحانیون مذهبی ایران دیده چیزی جز اشاعه تهمت و افترا و نشر اکاذیب وکشتن و زندان انداختن و مصادره اموال بهاییان و محرومیت از حقوق شهروندی از جمله حق تحصیل و حق داشتن بسیاری از مشاغل نبود و همچنان نیز بر همین منوال ایام می گذردگویی شعب ابیطالبی مدرن برای بهاییان ایران درست کرده اند که شامل محاصره ای اقتصادی و اجتماعی و علمی و فرهنگی است و بواسطه هین فشارها عده زیادی از بهاییان که عاشق وطن خویش و خدمت به آنند مجبور به ترک وطن شدند و همچنان روزی نیست که خبر دستگیری یکی از دوستان عزیزمان به جرم خدمت و کمک فکری یا عملی به گروهی از هموطنان نیازمندمان به گوش نرسد .
هموطنان عزیز ایرانی ، جامعه بهایی ایران می داند و به خوبی دریافته است که حرکت در مسیر حق و حقیقت به نیت اصلاح و تحول در فرهنگ ایرانیان جریانی است بسیار طولانی که مشارکت روز افزون عده ای همواره رو به ازدیاد را می طلبد و به خوبی می داند باید متحمل هزینه هایی بس سنگین باشد اما در نهایت اطمینان و با امیدی کامل با وجود همه موانع ذکرشده دست از تلاش و کوشش در مسیر سازندگی ایران نخواهد کشید و از همه نفوس مشتاق دعوت می کند تا نیروها و استعدادات خود را وقف ساختن ایرانی آباد تر کنند و به عنوان یک نیروی سازنده اجتماع زندگی خویش را معنی جدیدی دهند و به جای انفعال و سستی و رخوت در زندگی روزمره و نا امیدی از تغییر با اتحاد کامل نیروهای خود را وقف ساختن ایرانی بهتر در بعد مادی و معنوی نمایند . 
این تلاش برای سازندگی همان انگیزه اصیلی است که ده ها هزار نفر در این صد و هفتاد سال گذشته از شروع آیین بهایی و ده ها هزار دیگر از هم وطنان روشن ضمیر این مرز و بوم جان و هستی شیرین خویش را در جهت تحققش فدا کردند . 
باشد که ما نیز در جرگهء نیروهای سازنده قرار گیریم نه مخرب .
به یاد ششم دی ماه سالروز شهادت شجاعانه محفل ملی بهاییان ایران گزیده ای از بیانات مبارکه حضرت عبدالبهاء را فصل الخطاب قرار می دهم تا شاید مرحمی باشد بر قلب حزین مادر نازنینم و همه خانواده های ایرانی که در این سالهای پر وحشت و اضطراب تحمل مصائب و بلایای شدیده نمودند . 
“این شهادت کبری سبب نصرت عظمی است آن خون رنگین عاقبت آن مدینه را بهشت برین نماید “
“شهیدان راه بهاء اعظم مقربین درگاه کبریاء و نجوم ساطعه اعلی افق ایمانند . هر چند در جهان خاک سر باختند ولی در عالم پاک گردن افراختند . خون مطهر بر تراب اغبر ریختند ولی به ذیل کبریاء در ملکوت ابهی آویختند و جام شهادت را در بزم لقا با شهد و شکر آمیختند . “
اهراق دماء مطهرهء شهیدان ایران است که در این قرن نورانی و عصر گوهر افشان اعز ابهایی روی زمین را بهشت برین نماید و سراپردهء وحدت عالم انسانی را کما نزل فی الالواح در قطب آفاق مرتفع سازد . 
جانتان خوش . 
پیام روحانی . ۶/دی/۱۳۹۴