عرفان کیهانی(حلقه) را درست و بهتر بشناسیم

xxxxx

عرفان کیهانی(حلقه) را درست و  بهتربشناسیم!
مطالب منتشر شده در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت ا…مکارم شیرازی  درمورد عرفان حلقه و استنادها به کتاب انسان و معرفت و موجودات غیرارگانیک، استاد طاهری تحریف شده، افترا است و موجب بهت و تعجب ما، که برداشت و تعبیر و تفسیرهای مغرضانه و غلط، چندنفر معلوم الحال از خدا بی خبر را در پایگاه رسمی یک مرجع تقلید شیعه دیده می شود که مصداق افترا و دروغ بستن به مسلمانی مظلوم و ظلمی آشکار و عظیم است. برای چندروز مقام و قدرت دنیا، که موجب بدنامی و تباهی آخرت می باشد.


بنده حقیر از روز انتشار عرفان حلقه را بهتربشناسیم(فصل اول)، چندین مطلب در رد و مخدوش بودن مطالب به پایگاه مرجعیت ارسال، ولی متاسفانه تا امروز از درج ویا اصلاح آن در سایت مشاهده ننموده است  و فصل دوم را هم منتشر کرده اند که کلیه مطالب استنادی بریده، بریده است. لذا مجبور به انتشار عمومی آن گردیده است. با تحریف و دروغ نوشته اند:
۳٫ شبکه شعور کیهانى که عرفان حلقه مدعى اتصال به آن است مى‌گوید: شیطان ملکى است که قانون تضاد و قانون دو قطبى را ایجاد کرده بنابراین شعور کیهانى یا هوشمندى الهى همان ابلیس است. (انسان و معرفت، ص ۲۴۷).
درحالیکه در کتاب انسان و معرفت این مطالب نیست و جعلی است !! ولی درصفحه ۸۹ آن در رد این مطالب آمده است:
هوشمندی حاکم بر جهان هستی(هوشمندی الهی) که در مجموعه ی بی کران جهان دوقطبی نقش جاری کردن فیض الهی برای انسان را به عهده دارد، روح القدس نیز نام می گیرد. این کارگزار، موجب جریان فیض رحمانی در هر اتصال می شود و آن (اتصال) را به نتیجه می رساند.
یا در کتاب انسان از منظر دیگر، صفحه ۹۲ و ۹۳ آمده است:
هوشمندی( شبکه شعور کیهانی) را روح القدس کارگزار الهی و شعور الهی معرفی می کنند باز رد کننده مطالب بالا است.
یا در کتاب عرفان کیهانی حلقه  درصفحه ۸۴ و ۸۷ آمده است:
هنگامی که انسان درخواستی داشته باشد، مستقیما از خدا درخواست می کند(فاستقموا الیه) ولی جواب درخواست او از طریق شبکه ی شعور کیهانی( یدالله، روح القدس، جبرئیل و…) پاسخ داده خواهد شد. دراین سه کتاب استاد، خلاف نوشته آنها اشاره شده است با تحریف و افترا چه چیزی را می خواهند ثابت کنند نمی دانم.؟!
از کتاب موجودات غیرارگانیک نقل کرده اند:
«در میان این کارگزاران تنها ابلیس است که مأموریت او تا پایان این چرخه ادامه دارد و به عبارت دیگر، تا رسیدن به سرانجام چرخه ، سر به سجده بر آدم فرود نمی آورد»
موجودات غیر ارگانیک ص ۱۴
«نمی توان این سجده نکردن را خارج از طراحی الهی دانست»
موجودات غیر ارگانیک ص ۱۴
«ابلیس به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکرد و این وظیفه را انجام داد»
موجودات غیر ارگانیک ص ۱۴
«پس تبعیت نکردن از فرمان سجده، در ظاهر نافرمانی است و اگر نافرمانی نبود، تضادی هم نبود؛ اما در عین حال، فرمانبرداری است. چون خداوند آن را از پیش تعیین کرده است»
موجودات غیر ارگانیک ص ۱۵
«ظاهر تکبر آمیز این نافرمانی و رانده شدن ابلیس از جهان تک قطبی (جهان وحدت) درسی است که باید در طول مسیر چرخه به آن توجه داشت.»
موجودات غیر ارگانیک ص ۱۵
تمام مستندات از کتاب موجودات غیرارگانیک، بریده، بریده مخدوش استناد شده است( مثل لا اله الا الله می باشد که کسی اول آن را بگوید بقیه را حذف کند، و بعد نتیجه گیری کند که مسلمانان می گویند خدا نیست!!) بنده ۲ صفحه  استنادی را کامل آورده است به قضاوت درست:
<< در میان این کارگزاران تنها ابلیس است که ماموریت او تا پایان این چرخه ادامه دارد و به عبارت دیگر، تا رسیدن به سرانجام چرخه، سر به سجده برآدم فرود نمی آورند زیرا عامل دو قطبی بودن این چرخه است و بدون ایفای نقش او، دراین عالم، تضاد (خیرو شر) به وجود نمی آمد و بدون تضاد، اختیار و انتخاب آدم و رشد او در جهت کمال بی معنی بود.
با توجه به این نکته ی مهم نمی توان این سجده نکردن را خارج از طراحی الهی دانست و گمان کرد ابلیس، ابرقدرتی است که توانسته است با نافرمانی در برابر خداوند، جهان رادوقطبی کند و خداوند در شرایطی که ابلیس به او تحمیل کرده است، نظام جهان دوقطبی را برپا داشته است، زیرا درچنین باوری، ابلیس به عنوان شر مطلق در برابر خداوند به عنوان خیر مطلق قرار می گیرد و این، شرکی آشکار است.
برای به وجود آمدن چرخه ی جهان دوقطبی، وجود یک عامل تضاد(ملک جاری کننده قانون تضاد) ضرورت داشت و برای این منظور( براساس حکمت الهی) ابلیس به فرمان سجده برآدم اعتنانکرد و این وظیفه را انجام داد.*
پس تبعیت نکردن از فرمان سجده، در ظاهر نافرمانی است و اگر نافرمانی نبود، تضادی هم نبود، اما در عین حال، فرمان برداری است چون خداوند آن را از پیش تعیین کرده است.
ازطرف دیگر، ظاهرتکبرآمیز این نافرمانی و رانده شدن ابلیس، از جهان تک قطبی(جهان وحدت)، درسی است که باید درطول مسیر چرخه به آن توجه داشت. یعنی انسان باید بیاموزد همان طور که ابلیس در اثر این تکبر و نافرمانی از جهان بدون تضاد(وحدت) به جهان تضاد(کثرت)فرود آمد، هرگونه سرپیچی از فرمان خداوند، فرد را از وحدت دور می کند و به کثرت می کشاند. اگر او نیاموزد آن چه ابلیس را از جایگاه وحدت دور کرد، این بود که گفت”من برترم”، با همین غرور و منیت مسیر چرخه را طی می کند و در برابر خداوند، خودش را ترجیح می دهد. در صورت این خطا، وی در آزمایش آخر چرخه نیز به دلیل ترجیح خود، مردودمی شود و بهشت خاص خداوند را تجربه نخواهدکرد. و…>>
حال با مقایسه این مطالب با مطلب  کذب و تحریفی، دیده می شود مخالفین استاد از هیچ الگوی اسلامی و دینی و انسانی پیروی نمی کنند. اینطور آشکارا دروغ و تحریف می کند ازخدا هم نمی ترسند و از تمام امکانات هم استفاده می کنند تا یک مظلوم بی دفاع را از بین ببرند ولی نمی دانند خداوندمتعال نقشه آنها را باطل و بی اثر خواهد کرد. فعلا گوش شنوایی نمی یابیم ولی امیدواریم در این دنیا که نتوانیم احقاق حق کنیم(که ان شاء الله خواهیم کرد) در آخرت (پیشگاه عدل الهی که جاری خود دارد ) خواهیم کرد.
درپایان از درگاه احدیت برای مسلمانان وحدت کلمه، بخصوص به مسلمانان ایران اخلاق محمدی، عدالت علوی، آزادگی حسینی، آگاهی و دانش جعفری آرزومندم.  بیوک سعیدی
*- ابلیس، موجب قرارگرفتن ما در شرایط تضاد است اگر تضاد نبود، ماآزمایش نمی شدیم و به پختگی نمی رسیدیم. ارزش وجود انسان به این است که از آزمایش ها سربلند بیرون آید. اگر آزمایشی نبود، او هم یکی از ملائک بود. دلفریبی او در این است که امکان سرکشی دارد. چون در این صورت، سرکشی نکردن ارزشمند است. بنابر این، تضاد(وجود خیر و شر) برای انسان، عامل سازنده و شکوفایی بخش است. به همین دلیل، در زبان تمثیل، وقتی ملائک به آفرینش آدم اعتراض کردند، خداوند فرموده:  من چیزی می دانم که شما نمی دانید. یعنی بر اساس علم و قدرت خود به میل آن ها توجهی نشان نداد. اما وقتی ابلیس نافرمانی کرد و تصمیم به گمراه کردن انسان ها گرفت. او را منصرف نکرد وباز هم براساس علم و قدرت خود و به دلیل این که خبیر و بصیراست، چنین خواست که آدم در این صحنه قرار بگیرد.