با سلام
اینجانب م . ه متولد ۱۳۴۵ دیپلم علوم تجربی در سال ۱۳۸۵ با فرادرمانی توسط یکی از دوستان خانوادگی آشنا شدم البته قبل از آشنایی بعلت مشکلاتی که برایم پیش آمده بود و رو به پیشروی بود به خیلی جاها میخواستم مراجعه کنم از جمله انرژی درمانی و یا گرفتن فال قهوه یا ملاقات درویشی که خیلی از او تعریف میشد ولی موانعی پیش می آمد و نمیشد البته الان خوشحالم که نشد. آن زمان به کلاس یوگا میرفتم یک ماه نگذشته بود که من با فرادرمانی آشنا شدم ودیگر یوگا را ادامه ندادم در یوگا تا زمانیکه تمرینات ورزشی آن را انجام میدادم حال بهتری داشتم در غیر اینصورت به حالت اولیه برمیگشتم در صورتیکه من میخواستم مشکلم ریشه ای مشخص شود و حل شود در واقع دریوگا وابسته میشدی به یک سری حرکات ومانتراها البته من به ذکر مانترا نرسیدم که پایم به کلاس فرادرمانی باز شد.
جلسه اول برایم موضوع باور کردنی نبود در صورتیکه در همان جلسه وقتی استاد گفت چشمهایتان راببندید در پهلوی راست من چیزی منقبض شد وناگهان رها شد کمی ترسیدم ولی برایم جالب شد تا اینکه کم کم کلاس را که می آمدم احساس سبکی و آرامش خاصی پیدا کردم در ضمن من مبتلا به میگرن بودم دارو مصرف میکردم که حساسیت به دارو باعث دل دردم میشد ولی برای رفع سردرد دارو را میخوردم که طی دوره فرادرمانی دارو را کم کردم تا اینکه ماهی یکبار شد وسپس قطع کردم برای سنگ شکنی سنگ کلیه هم قرار بود به بیمارستان بروم که مصادف شد با آشنایی من با فرادرمانی بعد چند وقت که آزمایش دادم اثری از سنگ نبود.
در دوره های بعدی مبتلا به زونا شدم که بسیار دردناک بود وقتی به دکتر مراجعه کردم گفت خیلی عجیبه که شما تب ندارید چون یکی از مشخصه های این بیماری تب خیلی بالاست که گفتم فرادرمانی کار میکنم که برای دکتر ناشناخته بود. خیلی عجیب بود بدون اینکه هیچ کاری انجام بدهم فقط شاهد و تسلیم باشم با اتصال به هوشمندی تمام وجود تحت اسکن قرار میگیرد بدون هیچ عوارضی درمان صورت میپذیرد گویی همان چیزی بود که دنبالش بودم با شوق عجیبی دوره ها را ادامه دادم از همه مهمتر بینشی بود که با آن آشنا میشدم درباره خودشناسی جهان هستی و…..چون قبلا خیلی تضاد داشتم باظلم و بی عدالتی مبهم بودن اتفاقاتی که برای انسان به اسم تقدیرمی افتاد ولی طی دوره ها خیلی از مفاهیم با زحمات بی دریغ استاد برایم باز شد که در واقع همه اینها در گرو اختیار و انتخاب خود ماست در صورتیکه قبلا همه چیز صرفا جبر زمانه دیده میشد ونقش خود انسان معنا نداشت واینکه اعمال و افکار ما انسانها چقدر بر خودمان دیگران و جهان هستی تاثیر گذار است.
حتی نسبت به خیلی از آموزه های دینی کم کم داشتم بیگانه میشدم که طی دوره ها به کمیت و کیفیت آنها با یاری خدا و کمک استاد پی بردم. به قول استاد طاهری فرادرمانی درمان باضافه تحول است در صورتیکه درمان منهای تحول فاجعه است یعنی در فرادرمانی پاکسازی توسط هوشمندی بر کلیه ابعاد وجودی انسان رخ میدهد کاری که از عهده انسان خارج است و اینگونه ما باهوشمندی الهی خلقت خدای خود بهتر و بیشتر آشنا میشویم در صورتیکه که قبلا خدا را دور از خود صرفا در آسمانها میدانستیم در حالیکه اتصال با هوشمندی الهی ما را به این شناخت و فهم و درک میرساند که خداوند در ذره ذره وجود ماست و اینگونه به درک حس حضور و شکر وجودی میرسیم به قول آیه ای از قرآن خداوند میگوید قطعا من هر جا که هستید با شمایم.بنابراین هر راهی که ما را به خداوند نزدیک کند نیکو و پاک است و میتوان توصیه کرد دیگران هم در صورت خواستن از آن استفاده کنند و بهره لازم راببرند تا انسانها از افکار پیچیده و در هم فرو رفته گذشته خود نجات یابند. همین بینش و افکار غلط ریشه بیماریهاست وگرنه خدا انسان را نیافریده تا در این دنیا با غم وغصه و بیماریها دست و پنجه نرم کند و این شایسته اشرف مخلوقات یعنی انسان نیست.از خداوند سپاسگزارم و از استاد محمد علی طاهری که با معرفی فرادرمانی و سایمنتولوژی خدمت بزرگی به جامعه خود وجامعه بشری داشته اند که خیلی از انسانها که با این دوره ها آشنا شده اند از جمله خود من سلامتی وارتقا بینش خود را مدیون زحمات بی دریغ و بی شایبه استاد طاهری میدانیم انشاالله قدر ایشان و دست آوردهایشان را متولیان جامعه ما بشناسند . با آرزوی توفیق الهی