کمال کاشانی و فرهمند ثنایی پس از پنج سال از زندان رجایی شهر آزاد شدند

کمال کاشانی و فرهمند ثنایی دو شهروند بهایی ساکن گرگان که ۳۷ روز پس از بازداشت در گرگان به زندان رجایی شهر منتقل شدند تا دوران محکومت خود را طی کنند در تاریخ چهارشنبه ۲۹ شهريور ۱۳۹۶پس از پنج سال آزاد شدند.


به گزارش پیام نیوز . این دو شهروند بهایی ساکن گرگان در تاریخ ۱۳۹۱/۷/۲۶ به همراه تعدادی دیگر از شهروندان بهایی که به صورت دسته جمعی بازداشت شده بودند پس از گذشت ۳۷ روز به زندان رجایی شهر منتقل شدند. طی سالهای اخیر این دو شهروند بهایی محبوس در زندان رجایی شهر بدون یک روز مرخصی دوران محکومیت خود را طی کردند و هم اکنون نیز همسران این دو شهروند بهایی نیز در زندان شهر گرگان دوران محکومیت خود را می گذرانند. کمال کاشانی و فرهمند ثنایی به همراه پنج شهروند بهایی دیگر طبق ماده های قانونی ۴۹۸.۴۹۹.۵۰۰ به تبلیغ علیه نظام،همکاری با دول متخاصم و عضویت در تشکیلات مخفی بهایی متهم وبه ۵ سال حبس محکوم شده بودند که امروز آزاد شدند.
در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۹۶ فرحناز تبیانیان و در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۹۶ نیز پریسا شهیدی جهت اجرای یک سال و ۹ ماه حبس تعزیری خود به زندان منتقل شدند.
طی سالهای اخیر فرحناز تبیانیان همسر فرهمند ثنایی و پریسا شهیدی همسر کمال کاشانی به مدت چهار سال هر هفته در روزهای چهارشنبه جهت ملاقات با همسران خود به زندان رجایی شهر مراجعه می کردند که طی ماههای اخیر به دلیل اجرای حکم این دو شهروند بهایی آنان محروم از ملاقات با همسران خود بودند که از هفته آینده کمال کاشانی و فرهمند ثنایی جهت ملاقات با همسران خود به زندان گرگان مراجعه خواهند کرد.
یادداشت زیر که در اختیار خبرگزاری پیام نیوز قرار گرفته است دلنوشته پریسا شهیدی و فرحناز تبیانیان از زندان گرگان خطاب به همسران خود که امروز آزاد شده اند می باشد که عینا این خبرگزاری آن دو متن را منتشر می کند.
كي رفته اي ز دل كه تمنا كنم تو را
كي بوده اي نهفته كه پيدا كنم تو را
غيبت نكرده اي كه شوم طالب حضور
پنهان نگشته اي كه هويدا كنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدي كه من
با صد هزار ديده تماشا كنم تو را
يار ديرينم كمال نازنينم
الحمدلله كه ٥ سال ديگر از ايام حيات خودت را در نهايت تسليم و رضا در سجن محبوب سپري كردي، استقامت و پايمردي ات مبارك. در اين سال هاي دوري بارها و بارها به روز آمدنت فكر كردم و زمان آزاديت را در ذهن تجسم كردم و اكنون كه اين لحظه ي شيرين فرا مي رسد اگرچه از حضور در مراسم استقبال تو محرومم ولي قلباً و روحاً حاضرم و در اين جشن و شادي، شريك و سهيم.
وجودت مايه ي افتخار من است دوستت دارم و بي صبرانه منتظر ديدارت هستم.
پريسا ٩٦/٦/٢٨ زندان اميرآباد
الهی الهی اشکرک فی کل حال و احمدک فی جمیع الاحوال…
آب زنید راه را
هین که نگار می رسد
مژده دهید باغ را
بوی بهار می رسد
رونق باغ می رسد
چشم و چراغ می رسد
غم به کنار می رود
مه به کنار می رسد
فرهمند عزیزم پیشاپیش آزادیت را تبریک می گویم که ایام سجن ۵ ساله را در نهایت استقامت همراه با سرور روحانی پشت سر گذاشتی. آستان جمال مبارک را شاکرم که چون تویی دارم که هوش جان و روانی. در این سال های فراق هر لحظه بی صبرانه در انتظار لحظه آزادی و در آغوش کشیدن تو بودم ولکن قلم تقدیر اینگونه رقم خورد که در حبس در انتظار شنیدن صدای گرم و دلنوازت بلافاصله بعد از آزادی و دیدار روی محبوبت در سالن ملاقات باشم. از صمیم قلب دوستت دارم و به وجود نازنینت افتخار می کنم.
۱۳۹۶/۶/۲۸ زندان امیر آباد گرگان