نامه جمعی از شاگردان آیت الله نکونام به مراجع نجف: به داد قم برسید!

Capture

جمعی از شاگردان آیت الله نکونام٬ با ارسال نامه ای به مراجع نجف٬ نوشتند: ” آقایان مراجع و حضرات معظم فقه و اجتهاد! به داد قم برسید! به داد حوزۀ قم برسید! امروز استقلال حوزه مورد هجوم قرار گرفته است و نهادی فراقانونی به نام دادگاه ویژۀ روحانیت، با طراحی و حمایت ارگان موازی امنیتی به نام سازمان اطلاعات سپاه، به اهرم حاکمیت برآمده از حوزه ها تبدیل شده است تا حوزه ها، علمای آزاداندیش و مراجع مستقل را کنترل یا سرکوب کند.”

متن این نامه بدین شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرات آیات عظام؛ سیستانی، فیّاض، حکیم، شیخ بشیرنجفی و شیخ محمد یعقوبی (دامت برکاتهم)
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته؛
همانگونه که امروز، عصر علم و پیش رو بودن تخصص هاست، عصر خلاء معنویت و علوم الهی نیز می باشد. امروز، بشر به ظاهر متمدن، چنان در ماده و مادیات غرق شده و به قدری مظاهر زیبای دنیوی او را جذب کرده است، که دیگر خود نیز بیش از هر زمانی، فهمیده است جایی از کار رشد و زاویه ای از زندگی انسانی اش می لنگد و معیوب است؛ دریافته است که نیازمند چیزی فراتر از مادیات و امری شریفتر از امکانات مادی است. او فقدان طمأنینه، آرامش، مهربانی، انس، محبت، فداکاری، صداقت و وفا را به خوبی لمس میکند و در تلاش است از هر راه ممکن، گمشده اش را بیابد، جبران مافات کند و صبح انسانیت و طلوع اندیشه را به نظاره بنشیند.
او البته در این تجربۀ بسیار گرانِ انحصار در ماده و مادی گرایی، جواهر ذی قیمت رشد تجربی و لزوم تخصص در هر امری را به اغتنام یافته است و خوب میداند، چیزی که خارج از دایرۀ علم و تخصص اتفاق افتد، چندان قابل اعتماد نیست، اگر مخرّب و مضرّ نباشد.
از سویی نیز کشور ایران، امروز مرکز ثقل جهان اسلام است و در برابر دشمن بزرگ دین اسلام؛ یعنی آمریکا و فرهنگ غرب قرار دارد. آمریکا خود را سلطان جهان و امپراطور زمین میداند و تنها مانع بزرگ خود را ایران میبیند. گویی ایران چنان بزرگ شده است که میتواند با آمریکا در هر مسأله ای هماوردی کند! اما در چنین مملکتی حوزه چه نقشی دارد؟ آیا حوزه ها به غربت و انزوا مبتلا نیستند و در دنیا که هیچ، در مملکت ما چه نقش کارآمدی بر عهدۀ آنان است؟
امرزه مردم گوشی برای شنیدن حرف های تکراری یا بی محتوا ندارند و این کمبود در زمینۀ معارف دینی را باید جبران کرد. باید این سخن را که، دین بی پیرایه است، به مردم و جامعه رسانید. در کشور ما میگویند فقط باید خوبی ها را گفت و اشکالات را مطرح نکرد؛ به تعبیر بهتر عالم را مزدور میخواهند و فقط هم باید مطابق میل آنان گفت!
قم مرکز علم و ولایت است و حرم اهل بیت (علیهم السلام) میباشد. قم عش آل نبی (صلی الله علیه و آله و سلّم) است و به تعبیر دیگر، تجلّی حضرت امیرمؤمنان(علیه السلام) در این حرم دیده میشود. آقایان مراجع و حضرات معظم فقه و اجتهاد! به داد قم برسید! به داد حوزۀ قم برسید! امروز استقلال حوزه مورد هجوم قرار گرفته است و نهادی فراقانونی به نام دادگاه ویژۀ روحانیت، با طراحی و حمایت ارگان موازی امنیتی به نام سازمان اطلاعات سپاه، به اهرم حاکمیت برآمده از حوزه ها تبدیل شده است تا حوزه ها، علمای آزاداندیش و مراجع مستقل را کنترل یا سرکوب کند.
امروز، برخی خطر نفوذ بیگانگان را در عصر پساتحریم، برجسته می کنند و ترس، تمام وجودشان را فراگرفته است! اما غافلند از اینکه بزرگترین خطر برای کشور ایران، خطر نفوذ هوای نفس، جهالت، عدم تخصص و کارآمدی، استبداد اندیشه، قشری گرایی، گرفتار شدن در دام وساوس شیطان و خود خوب پنداری، طرد متخصصین و دانشمندان بخاطر عدم وابستگی، مطلق پنداری یک طرز فکر خاص، رویۀ ایجاد تشتت و چنددستگی سیاسی در کشور به جای اتحاد کلمه حول محور انسانیت و دیانت در فکر و جان افراد، بخصوص حکام و دولتمردان است که سبب یأس مردم از دینداران حاکم و حکومت دینی شده و همچون آفتی از درون، درخت جمهوری اسلامی را که ثمرۀ مجاهدت های جانفرسا و استخوان شکن علمای ربانی و مجاهدین فی سبیل الله می باشد، از درون فاسد کرده و تهی از مشروعیت و مقبولیت میسازد.
در دورۀ حکومت پهلوی و دوره های پیش از آن، اگرچه کشور ایران به دست روحانیون اداره نمیشد و هرچند سلاطین و شاهان، ظلم بسیار در حق مردم روا میداشتند، اما حوزه، علما و دین حرمت داشت و مرجعیت شیعی، به معنای واقعی کلمه مستقل بود و الهی؛ اما امروز با گذشت نزدیک به چهاردهه از استقرار حکومت روحانیون در ایران، که برآمده از روحیۀ ظلم ستیزی ملت و رهبری روحانیت بود، تکمیل توطئه و نقشۀ در حال اجرای وابسته کردن حوزه ها و نفوذ در نهاد مرجعیت شیعی، که نماد تام و کامل رهبری الهی در عصر غیبت معصوم (علیه السلام) به شمار میرود، باعث شد سمت رهبری جامعۀ اسلامی ابتدا از انحصار در مرجعیت دینی خارج شده و سپس افرادی که نه واجد اجتهاد اصطلاحی بودند و نه دیگر شرایط مرجعیت را داشتند، با درگذشت اساطین فقاهت و اجتهاد در ایران، ادعای مرجعیت کنند و اسم آنان بسیار زیرکانه و مزورانه در میان اسم معدودی از فقها و از طریق همان خط نفوذ در عمق حوزۀ علمیۀ قم، بعنوان فقهای واجد شرایط تقلید اعلان شود. بیم آن میرود که رکن رهبری روحانیت در شکل گیری و پیرزوی انقلاب، بطور کلی و خدای نخواسته مضمحل شده و شکل استبداد به خود گیرد؛ که تنها فرق آن با حکومت سلاطین و طواغیت گذشته، در تفاوت شکل هاست! در اینصورت دیری نمی پاید که باز، توده های مردم ایران، با همان روحیۀ ظلم ستیزی و بلکه بسیار قوی تر و عمیق تر، حاکم و حکومت ظالم را کنار می زنند و مع الاسف همراه با آن، دین نیز که به ابزاری برای حکومت تبدیل شده است، کنار خواهد رفت. آنگاه معلوم نیست که مملکت ایران، جولانگاه چه کسان و چه افکاری خواهد شد!
آقایان مراجع، به داد دین برسید! برفرض که طبق مبنای فقهی برخی از علمای سابق، مرحوم آیت الله خمینی نباید دست به چنین قیامی میزد؛ حال که این اتفاق افتاده و چهل سال است که حکومتی به نام دین در یکی از مهم ترین مناطق جهان شکل گرفته است و با تمام جهان مادی غرب و آمریکا مقابله میکند و خواه یا ناخواه بعنوان نمایندۀ تفکر شیعی شناخته میشود. امروز نمیتوان با استناد به آن استدلال ها و تمسک به آن مبانی، نسبت به مسایل کشور ایران بی تفاوت بود؛ چراکه امروزه دیگر بحث جواز یا عدم جواز تشکیل حکومت در عصر غیبت مطرح نیست. موضوع امروز، مسالۀ ضرورت حفظ دیانت ملت ایران، بلکه حفظ اساس دیانت مقدس اسلام حقیقی، از طریق نظارت علما و حوزۀ علمیه بر حاکمان و حکومتی است که به نام دین شکل گرفته است و کمترین خلل در آن، منجر به سیلی خوردن دین در جامعه و نزد مردمان خواهد شد.
حوزۀ علمیۀ قم آنچنان از شکست طاغوت و آزادی دینمداران شادمان بود که، فراموش کرد پس از انقلاب، هر خوب و بدی در کشور اتفاق بیفتد، به نام دین تمام خواهد شد! امروز یک روحانی در رأس امور مملکت قرار دارد، اما نباید حوزه ها را وابسته و جیره خوار خواست. در حال حاضر به دلیل عدم تغییر در ساختار حوزه ها، متناسب با نیازهای جامعه و حکومت و به دلیل سیطرۀ نیروهای امنیتی و نظامی بر شراشر حوزه و دفاتر مراجع قم و به دلیل رسوخ و نفوذ برخی از افراد بی صلاحیت و گاه مفسدان کلان اقتصادی در جایگاه مرجعیت، حوزۀ علمیه با وجود تمام امکانات مادی و رفع موانع سابق، کارآیی و کارآمدی اندک پیشین خود را نیز از دست داده است. همانطور که دیگر، علما و حتی مراجع، حرمت گذشته را نه در میان مردم و نه در میان حکام ندارند. مطابق قانون اساسی مشروطیت؛ چون حکومت به دست روحانی ها نبود، مرجعیت شیعه مصونیت قضایی داشت اما امروزه ابتدا شرایط مرجعیت را از مرجعی که قرار است حذف شود، سلب میکنند و بطور فرمایشی او را از این مقام ساقط میکنند، سپس وی را زندانی و محاکمه هم میکنند؛ همانطور که به راحتی و به پشتوانۀ پول بیت المال و نوشته های دیگران، برای بعضی از آخوند های بیسواد و روضه خوان های مجالس زنانه، تشکیلات مرجعیت و بساط شهریه و کتاب نیز برقرار میسازند!
مرجع تقلید مردمی و مستقلی همچون آیت الله العظمی محمدرضا نکونام را که پس از انقلاب و بویژه پس از درگذشت مرحوم آیت الله العظمی خمینی، به دلیل وجود خلاء تخصص و نظریه پردازی برای حکومت دینی، از سیستم حکومت کنار کشیده و تمام وقت، مشغول تحقیق، تألیف و تدریس گشته بود، به جرم اینکه زیر بار وابستگی سیاسی و عملی نرفته و نمیروند و شأن علم و فقاهت را بسیار برتر از این میبینند که آلت دست حکومت و اهل سیاست گردد، به بهانۀ شاکی خصوصی بازداشت می کنند و بدعت هجوم حکومتی و قضایی به مرجعیت شیعی را تکرار میکنند. سیاسی بودن برخورد با ایشان، شاکی تراشی، تلاش دادگاه ویژه روحانیت، اطلاعات سپاه و شورای سیاست گذاری ائمۀ جمعه برای تخریب وجهه و عدالت ایشان به اشاره و حمایت برخی از متنفذین صاحب قدرت در کشور و تمام جست و خیزهای این یک سال، همه و همه تلاشی است جهت جلوگیری و ممانعت از مطرح شدن یک مجتهد مسلّم و فقیه محقق که نقدهای جدی بسیاری به روند علمی و مالی موجود در حوزه ها داشته و طرح های جامعی نیز ارایه داده است. تا مبادا بواسطۀ عمومیت یافتن سخنان ایشان و تثبیت و گسترش مرجعیت علمی معظم له، دست اندازی های نفوذگران و سودجویان از سر حوزه علیمۀ قم کوتاه شود.
از شما مراجع معظم عراق میخواهیم که به داد حوزه و مرجعیت مستقل داخل کشور ایران برسید و با عنایت ویژه و خاص، لجنه ای از همۀ مراجع حقیقی و مستقل تشکیل دهید و قانونی اساسی و جامع برای حوزه های شیعۀ سراسر دنیا تدوین نمایید تا حوزه و مرجعیت شیعه، اینچنین در انزوا و مورد هجوم بدخواهان یا گمراهان قرار نگیرد.
نسبت به موضوع پیش آمده نیز درخواست میکنیم با ورود فقهی – قضایی به پرونده، خودتان راجع به ایشان قضاوت کنید و حکم دهید تا، سیه روی شود هرکه در او غشّ باشد. به اعتقاد ما و مطابق مبانی فقهی و شرعی، تنها نهاد و مرجع ذیصلاح برای قضاوت دربارۀ یک مرجع تقلید، سایر مراجع تقلید میباشند، نه هیچ ارگان دیگری!

والسلام علی عباد الله الصالحین
سوم صفرالمظفر ۱۴۳۷
حوزۀ علمیۀ قم
جمعی از اساتید دروس خارج و سطوح عالی