اعدام اقلیت‌ها؛ همراهی فعال، سکوت و تردید

 

Capture

 در سرزمینی که آمار دقیق و قابل استناد گوهری نایاب است، نمی‌توان انتظار داشت آمار قابل اتکایی از اعدام شهروندان به دلایل سیاسی و عقیدتی در دسترس باشد. احزاب، گروه‌های سیاسی، نهادهای مدنی و سازمان‌های حقوق بشری به استناد اخبار منتشر شده و منابع غیر رسمی، آمار متفاوتی از اعدام‌های سیاسی-عقیدتی ارائه می‌دهند. در این شرایط ارائه گزارشی آماری از اعدام اقلیت‌های سیاسی و مذهبی، گام برداشتن در تاریکی است.

جمهوری اسلامی با اعدام متولد شده است، با اعدام بزرگ شده است و اکنون بیش از آن به اعدام خو کرده است که به راحتی بتواند از توسل به آن دل بکند.

قربانیان اعدام طیف متنوعی از شهروندان منتقد، مخالف یا صرفا «متفاوت» هستند. این نظام دین‌سالار، منتقدان و مخالفان را به دشمنی با خدا متهم می‌کند و دشمنان خدا را که در الهیات عقوبت این نظام «محارب» خوانده می‌شوند، با مرگ جزا می‌دهد.

دستگاه قضا و سرویس‌های امنیتی و دستگاه‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی تاکنون هزاران نفر از شهروندان ایرانی را به محاربه متهم کرده‌اند و بسیاری از همین متهمان به محاربه، اعدام شده‌اند.

در این گزارش، با نگاهی به سیر اعدام شهروندان اقلیت‌ اتنیکی/مذهبی، تصویری کلی ولو مبهم، از سیر اعدام‌ اقلیت‌ها در ایران ارائه می‌شود.

موج نخست، اعدام‌‌ها در سال‌های استقرار

اعدام‌ وابستگان به نظام سیاسی ساقط شده پس از پیروزی انقلاب ۵٧ در ایران، تنها پنج روز پس از روزی که در ادبیات رسمی ایران، روز پیروزی انقلاب اسلامی نامیده می‌شود آغاز شد. تا پایان بهار سال ۵٨، چند صد نفر از کسانی که در پست‌ها و رده‌های مختلف اداری و نظامی حکومت پهلوی خدمت کرده بودند، به اتهام آن‌چه «افساد فی‌الارض» خوانده می‌شد، اعدام شدند. اما موج نخست اعدام‌ها از بهمن ۵٧ تا خرداد ۶٠، تنها منحصر به مقام‌های نظام شاهنشاهی نبود.

در این دوره، جدای از موارد انگشت شمار اعدام هوادارن یا کادرهای سیاسی گروه‌ها و احزاب سیاسی چپ، تعداد قابل توجهی از اعضای اقلیت‌های اتنیکی و مذهبی، چه شهروندان عادی و چه کادرهای حزبی یا چهره‌های مذهبی، با اتهام‌های گوناگون اعدام شدند. کردها، ترکمن‌ها و بهاییان، اقلیت‌هایی هستند که در این دوره به شدت سرکوب شدند و شاهد اعدام‌های زیادی بودند.

بهاییان: تجربه سرکوب بهاییان، تجربه منحصر به فردی است چرا که عدم سرکوب اقلیت عرب، بلوچ، یهودی یا ارمنی در قیاس با سرکوب کردها و ترکمن‌ها در همین دوره، نشان می‌دهد در این دوره اقلیت‌ها (به استثنای بهاییان) تنها در صورتی سرکوب شدند که کنشی سیاسی یا اجتماعی را در مخالفت با/ متفاوت از فضای کلی که حاکمان تازه می‌پسندیدند، سازمان داده باشند.

اما اعضای جامعه بهایی ایران که نظام سیاسی آن‌ها را به عنوان یک اقلیت دینی به رسمیت نمی‌شناسد در این دوره استثنا هستند چرا که به صرف بهایی بودن مورد آزار و سرکوب قرار گرفته و شماری از آنان اعدام شده‌اند. به این ترتیب می‌توان گفت صرف وجود بهاییان، متضمن انکار و تهدیدی است که حاکمان و عالمان شیعه را بر آن می‌دارد برای حذف آن‌ها اقدام کنند.

در این دوره، ۴١ شهروند بهایی به طور رسمی اعدام و حدود ٢۵ نفر نیز مفقود یا ترور شدند که از میان آن‌ها به جز ٩ عضو محفل روحانی و دو مشاور این محفل، بقیه از شهروندان عادی بهایی بودند و هیچ مسئولیتی در درون جامعه دینی خود نداشتند.

بسیاری از بهایی‌ها نیز مجبور شدند با انتشار آگهی در روزنامه‌های سراسری از آیین بهاییت تبری بجویند تا جان و مال خود را از گزند حکومت و البته مردم متعصب حفظ کنند. سکوت موافق و در مواردی همراهی آشکار برخی جریان‌ها و احزاب غیرمذهبی با سرکوب بهاییان، کار سرکوب را برای نظام انقلابی آسان‌تر کرد.

عرب‌ها: اتهام جدایی‌طلبی و همکاری با اداره امنیت عراق در چند هفته‌ پیش و پس از شروع جنگ ایران و عراق (چنانکه شاهدان مرکز اسناد حقوق بشر ایران گزارش می‌دهند)، موجب شد دست‌کم در دو مورد تعدادی از شهروندان عرب به شکلی شتاب‌زده در دزفول و سوسنگرد اعدام شوند.

شهریور ماه سال ۵٨، هشت شهروند عرب دزفولی در این شهر بازداشت و پس از متهم شدن به جدایی‌طلبی، بلافاصله اعدام شدند. در روزهای آغازین پس از شروع جنگ نیز ١٧ شهروند عرب سوسنگردی چند ساعت پس از بازداشت در برابر چشم همشهریان و در باغ استانداری این شهر، تیرباران شدند.

شهادت یکی از شاهدان این واقعه: صادق خلخالی، حاکم شرع منصوب روح‌الله خمینی که حکم اعدام این ١٧ نفر را صادر کرد، در پاسخ به فرجام خواهی یکی از آن‌ها پاسخ مشهور خود را داد: «اگر بی‌گناه باشید که شهید خواهید بود و اگر هم گناهکار باشید که به سزای اعمال‌تان خواهید رسید.»

ترکمن‌ها: تشکیل ستاد شورای خلق ترکمن در اواخر سال ١٣۵٧، سرآغاز حساسیت «حاکمان انقلابی» تهران نسبت به اقلیت ترکمن در ایران بود.

درگیری نیروهای وابسته به رژیم سابق، کمیته‌های انقلاب و عوامل وابسته به خوانین محلی (که از تقسیم اراضی خود بین کشاورزان خشمگین بودند)، با شوراهای خلق ترکمن، از نوروز سال ۵٨ شروع شد و به سرعت شدت گرفت.

هیات اعزامی دولت موقت پیش از پایان نورزو موفق شد بین طرفین آتش‌بس برقرار کند، اما در نهایت ادامه فعالیت شوراهای خلق ترکمن که به معنی وجود نوعی خودمدیریتی متفاوت از نظام حاکم بود تحمل نشد.

حمله گسترده‌ ارتش و سپاه پاسداران به ترکمن صحرا اواخر بهمن سال ۵٨ شروع شد و تا پایان اسفندماه که تمام منطقه ترکمن صحرا به کنترل نیروهای اعزامی از مرکز درآمد، ادامه یافت. جنگ با خلق ترکمن اما با کامل شدن کنترل سپاه و ارتش بر منطقه تمام نشد.

صادق خلخالی در ترکمن صحرا، آن‌چنان که خودش در گفت‌وگو با روزنامه صبح آزادگان گفت، ٩۴ شهروند ترکمن از جمله توماج، واحدی، مختوم و جرجانی (از رهبران شورای خلق ترکمن) را اعدام کرد.

توضیح خلخالی درباره دلیل کشتن ترکمن‌ها: «… بنده اعدام کردم. ٩۴ نفر را اعدام کردم نه یک نفر را …. من با قاطعیت اسلامی در گنبد وارد شدم و خلق ترکمن را در آنجا کوبیدم. می‌گویند قتل رهبران ترکمن عمدی بوده، بله عمدی بوده. من توماج، واحدی، مختوم، جرجانی را بگذارم زنده بمانند که چی؟»

کردها: فعال شدن احزاب کردستانی پس از بهمن ۵٧ و خواست کردها برای خودمختاری، خوشایند انقلابیون حاکم در تهران نبود و تنش بین مرکز و کردستان خیلی سریع بالا گرفت. تحریم گسترده رفراندوم جمهوری اسلامی از سوی کردها و گسترش سریع نفوذ احزاب کرد در کردستان و بخش‌‌های کردنشین آذربایجان غربی و در نهایت آن‌چه روح‌الله خمینی، «ترس این‌ها از قوانین اسلام» خواند، و این‌که «در مساله اسلام و مصالح مسلمین نمی‎توان مسامحه کرد»، منجر به صدور فتوای جهاد او در اواخر مرداد سال ۵٨ شد و جنگ رسمی حکومت انقلابی در مرکز با کردستان که از مدتی پیش عملا آغاز شده بود، وارد مرحله جدیدی شد.

در اواخر مرداد و چند هفته نخست شهریور ۵٨، تور اعدام صادق خلخالی در کردستان آغاز شد و در بیش‌تر شهرهای این منطقه قربانی بر جا گذاشت.

یک گزارش مفصل مرکز اسناد حقوق بشر ایران نشان می‌دهد در طول سه هفته، دست‌کم ٨٠ نفر اعدام شدند. این اعدام‌ها از پاوه شروع شد و در کرمانشاه، مریوان، سنندج، سقز، بانه و مهاباد ادامه یافت.

محاکمه‌های سریع و چند ساعته، اعدام کودکان (از جمله دو کودک ١٢ و ١۵ ساله در سقز)، زنان و شهروندان غیرنظامی و اعدام به صورت دسته جمعی از ویژگی‌های این موج از اعدام‌های خلخالی در کردستان بود.

اعدام‌ها پس از عزل خلخالی و در غیاب او در تمام سال‌های ۵٨، ۵٩ و بهار سال ۶٠هم ادامه یافت. پس از دوران خلخالی اما اعدام‌ها عموما به هوادارن و کادرهای دو حزب دمکرات و کومله یا کسانی منحصر شد که به عضویت دیگر احزاب کرد همچون خبات، متهم شدند.

در مجموع از مهر ۵٨ تا اوائل بهار ۶٠، بیش از ١٠٠ نفر دیگر در زندان‌های سنندج، مهاباد، سقز، بانه، کامیاران، دیواندره، قروه و چند شهر دیگر کردستان اعدام شدند.

جدای از اعدام‌ها، سپاهیان و بسیجیان وابسته به دولت انقلابی مرکز نیز در این مقطع به شیوه خاص خودشان شهروندان غیر نظامی را در روستاهای کردنشین به مرگ محکوم می‌کردند: کشتار دسته‌جمعی.

در سال‌های ۵٨ و ۵٩، چنان‌که در گزارش ۳۰ سال کشتار و اعدام‌های سیاسی در کردستان، نوشته شهاب‌الدین شیخی آمده است، ۶٨ نفر در روستای قارنا، ٣۵ نفر در روستای ایندرقاش، ١٣ نفر در روستای صوفیان و ١٣ نفر در روستای قلاتان قتل عام شده‌اند. همه قربانیان روستاییان غیر نظامی بودند.

این کشتارها البته پس از این دوره نیز ادامه داشته است.

موج دوم اعدام‌ها، ٣٠ خرداد ۶٠ تا ابتدای دهه ٧٠

رویدادهای روز ٣٠ خرداد سال ۶٠ که سرآغاز تسویه حساب گسترده و خونین جمهوری اسلامی با اپوزیسیون سیاسی بود، به دور جدیدی از سرکوب و اعدام‌ در ایران انجامید.

نتیجه تقابل نظامی مجاهدین خلق با جمهوری اسلامی صرفا سرکوب مجاهدین نبود. در هفته‌ها، ماه‌ها و سال‌های بعد از ٣٠ خرداد به تدریج و به نوبت همه اپوزیسیون چپ و راست از نظر جمهوری اسلامی دشمن تشخیص داده شدند.

بنابر فهرستی که ایران تریبونال منتشر کرد، در دهه ۶٠ و تا پیش از کشتار سال ۶٧ نزدیک به ١١ هزار نفر در ایران اعدام شده‌اند و در کشتار سال ۶٧ نیز نزدیک به پنج هزار نفر تنها در کمتر از دو ماه اعدام شدند.

سرکوب اقلیت‌ها نیز در این دوره تشدید شد و اعدام کردها و بهایی‌ها سیر سعودی سریعی پیدا کرد اما هیچ آمار دقیقی از تعداد زندانیان اعدامی عرب، بلوچ، ترکمن و اقلیت‌های مذهبی عضو احزاب سیاسی سراسری در دست نیست.

بهاییان: در این دوره (٣٠ خرداد ۶٠ تا ابتدای دهه ٧٠)، ١۴١ شهروند بهایی اعدام و شش نفر هم ترور شدند. این بهایی‌ها عموما به جاسوسی برای اسرائیل، افساد فی‌الارض یا بدعت در دین متهم شدند و همچون دوره پیشین صرفا به دلیل بهایی بودن اعدام شدند یا به قتل رسیدند. اما با پایان این دوره، قتل و اعدام گسترده بهاییان جز در چند مورد (دو مورد اعدام و هشت فقره قتل)، تقریبا متوقف شد.

البته اعمال فشار‌های سیاسی و اجتماعی بر جامعه بهایی ادامه دارد و زندانی کردن رهبران و فعالان بهایی، ممانعت از تحصیل، مصادره اموال و داریی‌ها و تخریب خانه‌ها و قبرستان‌های آن‌ها هنوز هم ادامه دارد.

Capture

بیش‌تر بخوانید: نقض حقوق بهاییان پس از مرگ؛ یک گورستان در هر استان

کردها: تشدید سرکوب جریان‌های اپوزیسیون در ایران به طور کلی و تداوم مقاومت مسلحانه در کردستان به طور خاص موجب شتاب گرفتن سیر اعدام‌ها و کشتارها در کردستان در این دوره شد.

کشتارهای دسته جمعی روستاییان کرد توسط نیروهای سپاه و بسیج در این دوره با کشتار ١٢ نفر از اهالی روستای بابیزآباد نقده در آبان‌ماه سال ۶٠ شروع شد و با کشتار ١٨ نفر از کارگران کوره‌پزی ساروقامیش سنندج، ١٨ نفر در روستای قره‌گول مهاباد، ٩ نفر در روستای سوزی مهاباد، ۴٠ نفر در روستاهای کویکان، دیلانچرخ، حلبی، که‌ریزه‌ی شکاکان و یونسلیان نقده، ٩ نفر در روستاهای دیمه سور، جعفر آباد و مرجان‌آباد مهاباد، ١٣ نفر در روستاهای هه لقوش و گیجه ارومیه، ٢١ نفر در روستاهای چقل مصطفی، خلیفه لیان و گورخانه نقده و شش نفر در روستای جبرئیل آباد، گونده ویله و دو آب اشنویه در شهریور سال ۶٢ ادامه یافت. (به نقل از گزارش شهاب‌الدین شیخی در روز‌ آنلاین)

در این دوره در مجموع نزدیک به ٧٠٠ نفر از شهروندان کرد اعدام شدند که نزدیک به ٣۵٠ نفر از آن‌ها کادر یا هوادار حزب دمکرات و ٢٠٠ نفر کادر یا هوادار کومله معرفی شدند و ١۵٠ نفر بقیه هوادار سایر احزاب یا شهروندان بدون وابستگی حزبی بودند.

تنها در سال ۶٢ بیش از ١۶٠ نفر از زندانیان سیاسی کرد اعدام شدند. اعدام همزمان ۵٩ نفر از شهروندان مهابادی در ١٢ خردادماه همین سال رخ داد. این افراد که در ماه‌های فروردین و اردیبهشت سال ۶٢ در زمان فرمانداری محمد‌رضا جلایی‌پور در مهاباد بازداشت شده بودند، به تبریز منتقل و در دادگاهی کوتاه محکوم و به طور همزمان تیرباران شدند.

در کشتار زندانیان سیاسی سال ۶٧ نیز جدای از تعداد نامعلومی از کردهای زندانی مستقل یا متهم به عضویت در احزاب سیاسی سراسری، در مجموع بیش از ۶٠ نفر از زندانیان وابسته حزب دمکرات و کومله در زندان‌های شهرهای مختلف کردستان اعدام شدند.

در سال ۶٩ هم هشت زندانی سیاسی کرد که دست‌کم سه نفر از آن‌ها متهم به وابستگی به حزب دمکرات بودند، در زندان‌های کردستان اعدام شدند.

موج سوم اعدام‌ها، اوائل دهه ٧٠ تا امروز

از ابتدای دهه ٧٠ هجری خورشیدی تا اوائل دهه ٨٠، با توجه به پاکسازی زندان‌ها از مخالفان سیاسی در کشتار ۶٧، به جز مواردی از اعدام زندانیان سیاسی کرد، تقریبا اعدام سیاسی دیگری اتفاق نیفتاده است. در سال ٧٠ اما حدود ٢۵ زندانی سیاسی کرد اعدام شدند که تنها وابستگی سه نفر از آن‌ها به کومله تایید شده است.

جز چهار مورد دیگر از اعدام زندانیان نزدیک به کومله، در چند سال نخست دهه ٧٠، تا سال ٨٣ هجری خورشیدی هیچ مورد اعدام سیاسی دیگری ثبت نشده است که یا به معنی تعلیق اجرای حکم اعدام سیاسی در جمهوری اسلامی در این دوره است یا این‌که این اعدام‌ها مخفیانه انجام شده‌اند.

از سال ٨٣ به بعد اما دوباره آمار اعدام‌های سیاسی قابل پیگیری است که جز در مواردی انگشت‌شمار که فعالان سلطنت‌طلب، مجاهدین یا متهمان به جاسوسی اعدام شده‌اند، بقیه اعدام شدگان از اقلیت‌های کرد، بلوچ یا عرب هستند.

بلوچ‌ها: اعدام بلوچ‌ها سالهاست به اتهام دست داشتن آن‌ها در قاچاق مواد مخدر اجرا می‌شود. فارغ از عادلانه نبودن روند دادرسی در دادگاه‌های متهمان قاچاق مواد مخدر، در مواردی هم فعالان سیاسی مخالف یا کسانی که به گروه‌های مسلح اسلامی بلوچ منتسب بودند، با عنوان قاچاقی مواد مخدر اعدام شدند.

از سال ١٣٨٨ اما اعدام علنی فعالان سیاسی بلوچ به اتهام همکاری با/ عضویت در گروه‌های مسلح بلوچ، شدت گرفته و همچنان ادامه دارد.

در مجموع از سال ١٣٨٨ نزدیک به ۵٠ فعال سیاسی بلوچ از جمله یک وبلاگ‌نویس شناخته شده در بلوچستان، به اتهام عضویت یا همکاری موثر با گروه‌های مسلح اعدام شده‌اند.

عرب‌ها: در دوره دوم اعدام‌ها، عرب‌های جنوب ایران تقریبا از تیغ اعدام مصون ماندند، اما با چند انفجار کور که به گفته برخی ناظران با هدف فراهم کردن بهانه لازم برای سرکوب فعالان شرکت کننده در تظاهرات وسیع عرب‌ها در فروردین ١٣٨۴ انجام شد، سرکوب و اعدام فعالان عرب شروع شد. عده‌ای از این افراد در بازداشت و زیر شکنجه مجبور شدند علیه خود اعتراف کنند و سپس در ملاء عام یا مخفیانه اعدام شدند.

تا سال ١٣٨۶ نزدیک به ١٩ نفر از فعالان بازداشت شده عرب به اعدام محکوم شدند. از سال ٨۶ به بعد نیز هر سال تعدادی از این محکومان اعدام شدند. از جمله این اعدام‌ها می‌توان به اعدام پنج نفر از موسسان موسسه الحوار که یک گروه فرهنگی عرب بود اشاره کرد. در این دوران در مجموع نزدیک به ۶٠ نفر از عرب‌های اهوازی تقریبا با اتهام‌های مشابه مرتبط با بمب‌گذاری اعدام شدند.

کردها: گشایش اندک سیاسی در دوره اصلاحات و سپس میل به سرکوب و نمایش قدرت حاکم برای کنترل دوباره امور در کنار فعالیت مسلحانه پراکنده پژاک از سویی و کشتن کردها برای زهر چشم گرفتن از سایر فعالان در مناطق دیگر کشور از سوی دیگر، موجب شروع موج تازه اعدام کردها شد.

اعدام کردها در این دوره در فروردین ٨٣ و با اعدام شش نفر از زندانیان زندان سقز که به حزب دمکرات منتسب بودند آغاز شد و با اعدام دو زندانی دیگر در سال ٨۴ در زندان‌های ارومیه و سنندج، یک زندانی در سال ٨۶ و دو زندانی در سال ٨٨ ادامه یافت.

این اعدام‌ها در سه زندان سقز، سنندج و ارومیه انجام شد، اما نقطه اوج آن‌ها که به اعتراض گسترده در کردستان منجر شد، اعدام فرزاد کمانگر و یارانش در اردیبهشت ٨٩ بود.

سحرگاه ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹، پس از قطع تلفن‌ها و ملاقات‌های زندان اوین، پنج زندانی سیاسی به نام‌های فرزاد کمانگر، فرهاد وکیلی، علی حیدریان، شیرین علم هولی و مهدی اسلامیان به چوبه دار سپرده شدند.

اعدام‌ کردها اما پس از اعتراض‌های گسترده به این اعدام‌ها هم همچنان ادامه یافت. سه نفر در سال ٩٢، شش زندانى اهل سنت کرد در سال ٩٣ و شش زندانى در سال ٩۴ اعدام شدند و به نظر می‌رسد که این روند همچنان ادامه داشته باشد.